بریدههایی از کتاب دیوان غربی - شرقی
نویسنده:یوهان ولفگانگ فون گوته
مترجم:محمود حدادی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۴ رأی
۴٫۴
(۱۴)
میخواهم بر دورِ جوانی شادی کنم:
بر دوری که ایمان گسترده بود و اندیشه تنگ.
min
میخواهم به ژرفا،
و سرچشمهٔ تبارِ انسانی برسم.
به روزگارانی که هنوز آموزهٔ آسمانی را،
به زبانِ زمینی از خدا میگرفتند،
و به وسوسهٔ عقل تن درنمیدادند.
☆Nostalgia☆
غمِ تو،
در جستوجوی مأوایی خلوت بود.
دلِ خرابِ مرا یافت،
و قرارگاه نزولش ساخت.
آرمان
شاعر: ای محمد شمسالدین
از چه رو ملتِ والای تو،
تو را حافظ میخواند؟
حافظ: پرسش تو را ارج مینهم
و پاسخاش میدهم:
از آن که با حافظهیی سعادتمند،
میراثِ مقدسِ قرآن را،
بیکم و کاستی از بر کردم.
و در پناهِ آن پرهیزگاری در پیش گرفتم.
چندان که زشتی زندگی روزانه،
نه دامنِ مرا آلود،
و نه دامنِ آنانی را که به شایستگی،
کلامِ پیامبر، و بذرِ این کلام را گرامی داشتند.
از این روست که مردمم مرا حافظ میخوانند.
مریم
آه ای حافظ، باشد که غزلهای دلانگیزِ تو
و مثالِ قدسیات،
ما را در جرنگاجرنگِ جامها،
تا به محرابِ خدا راهبر شود.
niknam
گوته: «آن که از سه هزار سال حساب و کتابی با خود نکند، در تاریکی، بیهیچ تمیزی، گرفتار اکنونِ خویش میماند.»
niknam
در هر نفسی دو نعمت است:
دم فرو بُردن، و از بارِ آن رهیدن.
آن تنگنا میآورد، این تازهگی.
چنین، زندگی ترکیبی است سحرآمیز.
دمی که در تنگنایت میگیرد، بر خدا سپاس بگذار.
و سپاس بر خدا آن دم نیز، که رهاییت میبخشد.
مریم
عشقنامه
«بگو،
آیا دلت سرگشتهٔ چست؟»
«دلم مقیم کوی توست.
فرو مگذارش.»
الهام راگا
چیست که دشوار میتوان پنهانش کرد؟
آتش!
زیرا، به روز دود برملایش میکند،
و به شب زبانهٔ آن، آن غولآسا.
دیگر، عشق است
که هر اندازه در خاموشی دل بپروریش،
باز آسان از دریچهٔ چشم برمیتابد.
سختتر از همه اما پنهان داشتنِ شعر است.
کس چراغ خود را در پستو نهان نمیکند.
هر ترانهٔ تازه،
جانِ شاعر را لبریز میسازد.
و هرباره که آرایهٔ سخنی دلنشین بر قلمِ او نشست،
پسندِ خاطرِ همهٔ جهان را،
سرخوش و رسا، بر همگان میخواندش.
خواهی رنجمان بدهد، خواهی شادمان کند.
☆Nostalgia☆
رازی پوشیدهتر
میگویند: «ما فضولِ کارِ دیگران،
با همهٔ تکاپو در پی آنیم که دریابیم،
معشوقهٔ تو کیست،
و آیا چند رقیب داری.
چه، دلباختگیات را میبینیم،
و ارزانیت هم میداریم.
ولی گمان نمیکنیم،
که معشوقه هم دلبستهٔ تو باشد.
میگویم، اختیار با شماست، آقایان!
بجویید و بیابید. اما بدانید،
معشوقهام اگر به در آید، دست و پای خود را گُم میکنید.
و اگر برود، تنها وهمی را نوازش خواهید کرد.
هیچ شنیدهاید که شهابالدین در عَرَفات،
چگونه پیراهن بر تن درید؟
پس هر که را چون او کرد،
دیوانه مپندارید.
آرمان
حجم
۳۸۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۸۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۱۷۸,۰۰۰
تومان