بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حماسه یاسین | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب حماسه یاسین اثر سید محمد انجوی نژاد

بریده‌هایی از کتاب حماسه یاسین

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۴۴ رأی
۴٫۴
(۴۴)
نحوۀ آرایش سنگرهای انفرادی و اجتماعی عراق در خط اول را هم توضیح داد؛‌ طوری که خط اول را مثل اتاق‌های خانۀ خودمان می‌شناختیم! حتی توضیح دادند که سنگرهای اجتماعی عراق،‌ در توری دارد که به طرف بیرون باز می‌شود و ضد نارنجک است. ازاین‌رو برای انداختن نارنجک حتماً باید در را باز کنیم.
shariaty
دیدیم دو نفر از بچه‌های حمل مجروح، درحالی‌که یک غواص روی برانکارد آه و ناله می‌کند،‌ به سمت ما می‌آیند. رنگ حسن‌شاد، فرماندۀ گروهان غفار، پرید. بخشی بود. برانکاردشان جلوی ما که رسید، بخشی سر امدادگر فریاد کشید: «نگه دار!» بعد جلوی چشمان بهت‌زدۀ دو امدادگر پرید پایین و گفت: «قربون دستتون! چقدر می‌شه؟»
shariaty
شهادت غواص،‌ از مظلومانه‌ترین شهادت‌هاست؛ زیرا نه راه پیش دارد، نه راه پس و نه حتی راه دفاع کردن. اینکه یک‌دفعه، یک گروهان جلوی چشممان بروند و دیگر از هیچ کدامشان خبری نرسد، دردناک بود.
shariaty
یک نفر با لباس بسیجی و کلاه آهنی ایستاده بود و بچه‌ها را از زیر قرآن رد می‌کرد. بعضی که او را می‌شناختند، می‌بوسیدندش. جلوتر رفتم، دیدم برادر حاج‌اسماعیل قاآنی، فرماندۀ عزیز و دلاور لشکر، است.
shariaty
نام عملیات را اعلام کردند: کربلای ۴، با رمز «یا فاطمه الزهرا (س)». سکوت مرگبار حاکم بر محیط چندان خوشایند نبود. بوی لو رفتن عملیات می‌آمد.
shariaty
به من دوازده نارنجک رسید. سه خشاب اضافه، دو گلولۀ آرپی‌جی اضافی، سیم‌چین، سیم‌خاردار قطع‌کن و سلاح، به همراه وسایل غواصی و جیرۀ جنگی که همراه نارنجک‌ها به خودم بستم. شده بودم انبار مهمات!
shariaty
صبح روز ۱۳۶۵/۱۰/۲ خبر دادند امشب عملیات است. قلب‌ها به تپش درآمده و چهره‌ها نورانیت خاصی گرفته بود.
shariaty
برادر جلیل محدثی رفت پشت میکروفون و شروع کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و سارعوا الی مغفرۀ من ربکم...» تا این آیه تلاوت شد، صدای گریۀ خوشحالی بچه‌ها درآمد. بوی عملیات می‌آمد.
shariaty
تشکری، یک عارف به تمام معنا بود؛ تودار، دل‌سوخته، متواضع، کم‌حرف و بسیار خجول. تعریف می‌کرد که در مشهد وضع خوبی نداشته و در تیپ‌های آن‌چنانی و آرایش و لباس و کارهای مبتذل غرق بوده است. در سال ۱۳۶۲، یک نفر با او صحبت می‌کند و به او می‌گوید یک ماه برو جبهه، اگر خوب نبود، برگرد.
shariaty
یک روز، در نماز جماعت بین صدای ناله و گریۀ بچه‌ها، اتفاقی افتاد که تا مدت‌ها بچه‌ها دست گرفته بودند. یکی از بچه‌ها وسط گریه با صدای بلند ناله کرد و گفت: «اِ...ی...خُ...دا!»
shariaty
یک روز وقتی حاجی واعظی رسید به تفسیر آیۀ «خذوه فغلّوه، ثم الجحیم صلّوه»، مجلس از دستش خارج شد. هم خودش، هم بچه‌ها چنان داد و فریادی راه انداخته بودند که بیا و ببین! هیچ‌وقت حال خوشی را که بعد از آن روز داشتم، فراموش نمی‌کنم. تا مدت‌ها با خودم زمزمه می‌کردم «خذوه...» و از خوف خدا می‌لرزیدم!
shariaty
در قنوتش داشت تندتند با اشک و ناله مناجات شعبانیه را از حفظ می‌خواند و اشک می‌ریخت.
shariaty
قبل از اعزام به گردان یاسین، فرماندۀ محبوب و مخلص لشکرمان، حاج اسماعیل قاآنی، برایمان صحبت کرد.
shariaty
مصطفی کاظمی بدون هیچ سابقه‌ای، یک سلمانی صلواتی راه انداخته بود و به قول بچه‌ها داشت روی سر کلِ بچه‌ها استاد می‌شد! به قول خودش برای بعد از جنگ باید فکر یک کاروکاسبی بود!
shariaty

حجم

۳۹۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۳۹۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد