بریدههایی از کتاب نگاهی به رابطه عبد و مولا
۴٫۷
(۲۳۹)
تصور میکنند که ارتباط با خدا یک ارتباط عاطفی و عاشقانه است و بس. در حالی که ارتباط با خدا، ارتباط با مولایی است که تو عبد او هستی و باید مانند یک برده در برابر او ذلیل باشی.
hosseinbaghbani
تصور میکنند که ارتباط با خدا یک ارتباط عاطفی و عاشقانه است و بس. در حالی که ارتباط با خدا، ارتباط با مولایی است که تو عبد او هستی و باید مانند یک برده در برابر او ذلیل باشی.
hosseinbaghbani
یکی از قواعدی که باید در تربیت فرزند رعایت شود، پرهیز از تشویق بیجاست. اگر فرزندتان کار خلاقانهای انجام داد، خیلی ویژه تشویقش نکنید. اگر شلوغش کنید، خلاقیت بچه تمام میشود و مشغول کیف کردن از تشویق شما میشود، یادش میرود که باید این خلّاقیت را ادامه دهد. تشویق بیجا موجب سوختن خلاقیت بچههاست.
hosseinbaghbani
منشأ همه خوب بودنها باید بندگی باشد. اگر چیز دیگری منشأ خوب بودن باشد، هیچ فایدهای ندارد. البته ممکن است مقدمۀ خوب بودن باشد ولی خودش فینفسه حُسنی نیست.
hosseinbaghbani
مرگ، که همان رسیدن به بارگاه محبوب است، گمشده عبد است. عبدِ واقعی تمام تمنایش رسیدن به وصال محبوبش، آن هم با ریخته شدن خونش در راه اوست
hosseinbaghbani
عبادت یعنی تمنا؛ تمنای ملاقات. اللهاکبر، یعنی خدایا کِی خودت را به من نشان میدهی؟ کِی جلوه میکنی؟ ببین من با ادب ایستادهام. تا کی باید مقابل تو ادا در بیاورم و با اراده خودم خم و راست شوم، نمیشود رؤیت عظمت تو مرا به سجده و رکوع بکشاند؟ سجدهها را تکرار میکنم اما کِی تو در را باز خواهی کرد؟ مدام این الفاظ را تکرار میکنم، ولی هنوز تو را نچشیدهام. و هنگامی که نماز به پایان میرسد، بنده صدا میزند: باشد راضی هستم... سلام بر همه خوبان عالم «السلام علیکم و رحمة الله و برکاتة.» این بار هم نشد ولی سجدۀ شکر بهجا میآورم؛ خدایا ممنونت هستم که مرا در این تمنّا قرار دادی.
hosseinbaghbani
«چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست/ که نیستم خبر از آنچه در دو عالم هست
hosseinbaghbani
عبادت، آن کارهایی است که بنده یا برای اثبات بندگی خود انجام میدهد یا به دلیل اینکه بنده است آن کارها را انجام میدهد
hosseinbaghbani
کسی که خودش را شناخت و فهمید که عبد است، آن وقت باید یک چیز دیگر را هم کشف کند و آن را رشد دهد که همان «رابطه» با مولای خود است.
hosseinbaghbani
تو اگر عبد هستی چرا به خودت اجازه دادی بدون اینکه خدا به تو اذن داده باشد، برای خودت روشی را برای نزدیک شدن به او برگزینی؟!
hosseinbaghbani
رابطۀ انسان با خداوند متعال، بر خلاف تصور برخی که آن را یک رابطه یکطرفه میدانند، رابطهای کاملاً دو طرفه است.
hosseinbaghbani
اگر کسی برای برقراری ارتباط با خدا به ذکر خدا بپردازد، مشتاق ملاقات او میشود، خدا اصلیترین خواسته او میشود و رسیدن به لقاء الله بزرگترین آرزوی او.
هدے جــاݩ
هستۀ اتم را در نیروگاه میشکافند و از آن برق تولید میکنند، اما اگر آن را در خارج از نیروگاه بشکافند همه جا را تخریب میکند. ارادهها و خلاقیتهای انسان هم اگر در دالان عبودیت انفجار پیدا کنند و آزاد شوند باعث رشد و ترقی انسان میشوند و الا انسان را به حضیض ذلت و بیچارگی میکشانند.
هدے جــاݩ
خیلی به ما در مورد تفکر سفارش کردهاند. مثلاً به آیه ۱۹۱ سوره مبارکه آلعمران توجّه کنید: «الَّذینَ یذْکرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند» تفکر خیلی عجیب است. این تفکر تو را به چه نتیجهای میرساند: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» تو را به اینجا میرساند که به خدا میگویی: «تو بیخود این کارها را نکردی. تو اینها را بیهوده نیافریدی.» یعنی تو را به هدف آفرینش که همان عبودیت است رهنمون میسازد. بعد صدا میزند: «سُبْحانَک» تو منزه هستی از اینکه بخواهی اینها را بیهوده آفریده باشی. بعد هم خواستهاش را میگوید: «فَقِنا عَذابَ النَّارِ» مرا از جهنم نجات بده.
آیات قرآن را بخوانید. شما را ادب میکند. موتورتان را پیاده میکند.
M.jafari
چرا خدا نماز را واجب کرده؟ آیا خواسته خودش را سبک کند که تو بر او منّت بگذاری؟ چرا خدا نماز را واجب کرده، مگر نیاز داشته؟ نه، او به نماز تو نیازی ندارد. او نماز را واجب کرده تا به تو لطف کند. لطف ربّ به عبد، نان دادن نیست، نان را به گوسفندها هم میدهد. لطف ربّ به عبد، امر کردن است.
الف. میم
اگر «ارتباط با خدا» برقرار شود، این شیرینترین ارتباط است، اما این ارتباط چگونه برقرار میشود؟ ارتباط اینگونه برقرار میشود که او «امر» کند و تو بگویی: «چشم!» این ارتباط، ارتباط درست است. خدا به انسان محبّت کند یعنی چه؟ یعنی به او «امر» کند.
الف. میم
امام صادق (ع) در ضمن روایتی میفرمایند که اگر کسی دلش را از محبّت خدا پر نکند و در رابطۀ با خدا وجود خود را خوب تعریف نکند خدا محبّت دیگری را به دل او میافکند. یکدفعهای تمام هستی خودش را در یک رابطهای میبیند و گیر میکند. او فکر میکند عاشق شده ولی نمیداند که او در بندگی کم گذاشته است و الان ثمرات همین کم گذاشتن را درو میکند. وجود آدمیزاد به گونهای تعریف شده است که باید خود را در یک رابطهای ببیند تا گرم شود.
M.jafari
پیدا کردن و تجربۀ این رابطه کار دشواری است. او نه دیدنی است و نه ما میتوانیم به سهولت با عاطفۀ خود او را لمس کنیم. البته گاهی درخششی موضعی به شکل جرقهای زودگذر در روح ما پدید میآید؛ گویی کسی پشت پرده است که پناه من است، ولی این جرقه آن رابطهای نیست که من باید با او داشته باشم. من باید از رابطه داشتن با او تغذیه شوم و امنیت پیدا کنم. وجودم باید از رابطۀ با او گرم شود. من باید به جایی برسم که در رابطۀ با او هویت خودم را تعریف کنم. باید به جایی برسم که بگویم: «من چون با او رابطه دارم، پس هستم.»
M.jafari
عبادت یعنی قطع رابطه با دیگران و مقیم درِ خانۀ خدا شدن، برای رسیدن به آن رابطه نامرئی و مرموز؛ رابطه با خدا. عبادت راه برقراری این ارتباط است. من عبادت میکنم تا بلکه این رابطه برقرار شود و من آن را تجربه کنم، تا بعد از آن در این رابطه سیر و سلوک کنم، این رابطه را تقویت کنم و از این به بعد خودم را فقط در این رابطه ببینم و بیابم و فقط این رابطه را بخواهم.
الف. میم
این ما نیستیم که خدا را انتخاب میکنیم این خداست که زمانی که ما را خلق کرده، ما را برای بندگی خود انتخاب کرده است.
اگر چنین نگاهی داشته باشید، دیگر انرژیهای روحتان صرف هرزگیها و چیزهای بیارزش نخواهد شد.
الف. میم
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۱۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان