اولین راه برای اینکه این حسّ پرستش در وجود انسان زنده شود، این است که انسان مدام امر خدا را اطاعت کند. وقتی دستور انجام بدهی، کمکم نیاز به پرستش بیدار میشود.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
کسی که با خدا رابطه ندارد، اینقدر انسان پستی میشود که اگر به کسی گفتند او «با خدا رابطه ندارد» باید احساس اهانت کند.
کلاس اصول عقاید این چیزها را جا نمیاندازد. چند واحد معارف اسلامی هم این چیزها را جا نمیاندازد. فضاسازی در جامعه هم این چیزها را جا نمیاندازد. من و تو هم الکی ادّعا نکنیم. ببین این را میفهمی که درک رابطه با خدا حتی به دیگر رابطهها معنا میدهد؟
یا فاطر بحق فاطمه(س)
کسی که رابطهاش را با خدا، که اصلیترین رابطه روح او و شریان حیاتی اوست، پیدا نکرد، بقیه رابطههایش را هم پیدا نمیکند. اینقدر «انسان، انسان» نکنید، کمی انسان را در تعریف حقیقی خودش نگاه کنید. انسان در تعریف حقیقیاش یعنی «عبد». عبد هم اول مولا میخواهد، مولایش کو؟ اگر مولا ندارد، پس چیست؟ کسی که مولا ندارد، هویت ندارد.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
پرستش یک حس است که باید آن را پیدا کرد. خود به خود پیدا نیست. مثل احساس نیاز به ازدواج نیست که حسّ آن خودبهخود و کمکم در جوان بیدار میشود. انسان باید خودش را به آب و آتش بزند تا این حس را بیابد. به آسانی ادّعا نکن ما بلدیم! اگر شما آدابی که برای ما طراحی کردهاند تا این پرستش را بفهمیم ببینی و فاصلۀ بسیار زیاد خود با این آداب را دریابی، تازه متوجه میشوی که درک «حسّ پرستش» چه مزّهای دارد؟ آن وقت دیگر هیچ رابطهای در عالم برای تو مزّه نمیکند. بقیه رابطهها تحتالشعاع این رابطه مزه خواهد کرد.
یا فاطر بحق فاطمه(س)
کشف «احساس پرستش» اولین کاری است که پس از مرحلۀ «درک معنای عبد» باید در مرحلۀ دوم سیر و سلوک خودمان انجام دهیم. با طیکردن مرحلۀ «درک معنای عبد» بود که احساس هویت پیدا میکردیم. گُل سر سبد «معرفت نفس»، درک معنای عبد است و نتیجهاش این میشود که به محض فهم اینکه عبد هستی، به عنوان عبد، دنبال مولا میگردی.
یا فاطر بحق فاطمه(س)