بریدههایی از کتاب پاییز فصل آخر سال است
۳٫۵
(۷۸۸)
فرق است میان اینکه در ذهنم تکرار شوی یا اینکه به زبانم بیایی. به زبانم که میآیی، واقعی میشوی. موج میشوی در هوا و دیگران هم میبینندت.
ونوشه
قلبمان مال گذشته است و مغزمان مال آینده و هر کدام آنقدر ما را از دو طرف میکشند تا دو تکه میشویم.
mahii
هر روز، تکهبهتکه، چیزهایی را از زندگیمان گم میکنیم که دیگر هیچوقت پیدا نمیشوند. گمشان میکنیم و زندگیمان هر روز خالی و خالیتر میشود تا دیگر جز یک مشت خاطرهی خاکگرفته از گمکردهها، چیزی در آن باقی نمیماند.
mahii
خیلی وقت است داریم ادا درمیآوریم. ادای خوشبختی سادهای که در این بدبختی محتوم ابدی گمش کردهایم. از کِی شروع شد؟ کجا، کدام روز؟ یادم است چند ماه طول کشید تا فهمیدیم باید برای همیشه فراموشاش کنیم. چیزی به زندگی ما اضافه شده بود. چیزی مثل یک غول سیاه بزرگ که همیشه کنار ماهان راه میرفت و سایهی زشتاش روی او میافتاد. میدیدمش که با دندانهای زشت و کثیف بین مامان و ماهان میایستاد و میخندید.
بردوئی
ارسلان آن سمت سالن، کنار در مینشیند. جایی که من هیچوقت نمیتوانم بنشینم. از سه طرف میزش آدم رد میشود و نمیدانم چهطور وسط این شلوغی کلافه نمیشود. تیشرت سُرمهای پوشیده با جین روشن. از اینجا که نشستهام، نیمرخش را میبینم که هرازگاهی دست میکشد توی موهایش، صورتش را برمیگرداند و از پشت میزش به من لبخند میزند. من هم یک لبخند بیرمق زورکی میزنم چون حوصلهی بداخلاقیاش را ندارم. خوشحال است، چون همیشه هر چه بخواهد میشود. امروز مثل هر روز. اینبار مثل هزاربار دیگر
بردوئی
نیستی. هیچکس نیست. اینجا کجاست؟ چند سالم است؟ چندشنبه است؟ نمیدانم. حالم را ولی میدانم که بد است. ته گلویم تلخ است و چیزی در سینهام پرپر میزند. تشنهام. باید یادم بیاید.
ZA
بزرگ نمیشوم. میمانم اینجا و کاری را میکنم که دوست دارم.
Fatima
هیچکس نمیتوانست نگهت دارد، چه برسد به من، که دستهایم دور تنات باز بود و خودم پَرَت دادم. مثل کبوتر در آسمان، جلوِ چشمم بال زدی و دور شدی و دور شدی تا دیگر ندیدمت. حالا دیگر هر چهقدر هم زل بزنم به آن تکهی آبییی که در آن محو شدی و فریاد بزنم من هنوز همهی عاشقانههایم را نخواندهام، برنمیگردی. هیچکدام را نمیگویم.
Fatima
قانع نباش، اما راضی باش.
Fatima
کدام احمقی گفته زمان خطی است؟ دروغ گفته. زمان معادلهی چندمجهولی است. اگر نامهای ننوشته مانده باشد یا کاری نکرده، دو ساعت میشود دو دقیقه. دو ثانیه اصلاً. چشم که بههم بزنی، میگذرد. اما اگر منتظر باشی، مثلاً منتظر جواب یک کارمند احمق در سفارت، دو ماه به اندازهی دویست سال میگذرد. هی پیرتر و پیرتر میشوی در آینه. روزها جانت را میگیرند و شب نمیشوند.
غزل
خوبیِ چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی میگویی و هر وقت نمیخواهی، نمیگویی و بدون خداحافظی گم میشوی. میتوانی با بغض بخندی و هیچکس نفهمد داری گریه میکنی. میتوانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دستهایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است. میتوانی پشت کامپیوتر بنشینی و خاموش شوی. در یک لحظه اسمت لای اسم آدمها گم شود و هیچکس نگرانت نشود.
غزل
دوست دارم هر وقت میخواهم چیزی بگویم، از دور بگویم و قایم شوم و هر وقت میخواهم جواب بشنوم، از دور بشنوم. نمیخواهم کسی جلوم بنشیند و نگاهم کند و منتظر حرفی باشد.
شادی حسیننیا
لیلی یعنی تجلی معشوق در چشم عاشق. یعنی خلوص عشق، فارغ از معشوق. لیلی، قدح است و عشق، شراب درون آن. باید قدح را در دست گرفت و مست شد با شراب.
Avina
دارم خودم را گول میزنم، مثل عاشقی که بهجای بوسه، سیلی خورده و با خود میگوید اگر با من نبودش هیچ میلی...
Avina
من ساکت بودم. اما موافق، میدانم که نبودم.
Avina
شاید فردا روز بهتری باشد.»
Avina
بابا عروسک را گرفت و گذاشت کنار. مرا نشاند روبهروی خودش. گفت من کسی نشدم، اما تو و رامین باید بشوید. یادت میماند؟ گفتم آره بابا، یادم میماند. فردایش رفت و دیگر نیامد. چی از بابا به من رسید غیر از این حرف و چشمهای سبزش؟ نیامد که ببیند حرفش زندگی مرا خراب کرده. خودش کسی نشد، من چرا باید میشدم؟
forooghsoodani
نمیدانم این «چیزی شدن» را چه کسی توی دهان ما انداخت؟ از کِی فکر کردیم باید کسی شویم یا کاری کنیم. اینهمه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی میکنند. بیدار میشوند و میخورند و میدوند و میخوابند. همین. مگر به کجای دنیا برخورده؟
forooghsoodani
تنهایی خیلی سخت است شبانه. سختتر از زندگی بیرویا است. آدم همیشه توی ابرها زندگی نمیکند. کمکم میآید پایین و آن وقت تنهایی از همهچیز سختتر میشود. میفهمی؟
forooghsoodani
معمولی بودن بد نیست، خوب است. اصلاً همین خوب است که روزهایش شبیه هم است. میدانی فردا کجاست و پسفردا و ده سال دیگر. کتاب نمیخواند، اما بهجایش پاهاش روی زمین است. نمیرود از پیشت
forooghsoodani
حجم
۱۶۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۱۶۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰۵۰%
تومان