بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫ | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

بریده‌هایی از کتاب ‫پاییز فصل آخر سال است‬‌‫

نویسنده:نسیم مرعشی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۷۸۸ رأی
۳٫۵
(۷۸۸)
دیگــر بــزرگ شـده‌ایم شــبانه. دوره‌ی آرزوهــای بــزرگ و شــادی‌هــای عجیب‌و‌غریب‌مان گذشته. به‌نظرت زندگی باید چه‌طور باشد؟ همه‌اش یک مشت چیز کوچک معمولی ا‌ست. اگر قرار باشد خوشحال باشیم باید با همین‌ها خوشحال باشیم.
Dear Moon
از زیر سینک یک پیاز برمی‌دارم و پوست می‌کَنم. خردش می‌کنم و با خیال راحت اشک می‌ریزم.
Dear Moon
چیزی توی چشم‌هایش برق می‌زند. یک مشت پرنده‌ی ریز‌‌ند که بالا‌و‌پایین می‌پرند.
Dear Moon
مامان بغلم کرد و گفت: «اگر برادرت را دوست نداشته باشی، باد او را با خودش می‌برد.» ترسیدم. همیشه ترسیده‌ام از این‌که هر کس را دوست نداشته باشم باد بیاید و او را با خود ببرد. انگار دوست داشتن سنگ می‌شود به پای آدم‌ها و سنگین‌شان می‌کند و نمی‌گذارد از روی زمین تکان بخورند.
Dear Moon
چرا همیشه همه‌چیز با‌هم به‌هم می‌ریزد؟ نمی‌شود بدی‌ها یکی‌یکی بیایند تا وقت کنم تکه‌پاره‌های خودم را از گوشه‌و‌کنار دشت بزرگ پُر از گرگ جمع کنم؟
Dear Moon
دست‌پخت خوب، ترمودینامیک نیست که از یاد آدم برود.
Dear Moon
می‌خواهم داد بزنم و بگویم بس کند. بگویم زندگی همه‌مان را خراب کرده و دیگر دارد حالم را به‌هم می‌زند، اما شبانه‌ای دیگر‌ آرام می‌گوید: «چی‌ شده مامان؟ چرا این‌طوری می‌کنی؟»
Dear Moon
آمده‌ایم توی اتاق. قایم شده‌ایم تا پَرِ عصبانیتش به پرمان نگیرد.
Dear Moon
مارگارت تاچر هم، در خانه چیزی نداشت به‌جز زنیت‌اش.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
دلم گرمای تن بابا را می‌خواهد.
Dear Moon
تاکسی گرفتم و رفتم فرودگاه. یادم نیست بلیت گرفته باشم، سوار هواپیما شده باشم، رسیده باشم خانه، فقط گرمای تن بابا را یادم است که سفت بغلم کرده بود.
Dear Moon
کسی که از او طلاق گرفتم تو نبودی. یک مرد مرده بود.
Dear Moon
روی هیچ راه می‌رفتم انگار. روی هیچ راه می‌روم.
Dear Moon
کار که می‌کنم، حواسم را گم می‌کنم. در یک اتاقک گرد شیشه‌ای قایم می‌شوم و فراموش می‌کنم که چه‌طور زنده‌ام. آن ‌وقت قلبم آرام می‌شود و دیگر به سینه‌ام نمی‌کوبد.
Dear Moon
انگار قرار است سر صف، کارت هزار‌آفرینم را بگیرم و قبل از خوردن زنگ، در حیاط مدرسه، دور سنگر سنگی بدوم. دست هم را گرفته‌ایم و می‌چرخیم. «دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده.» گم شدن. گم کردن. چرا از بچگی گم کردن را قبل از پیدا کردن یادمان دادند؟ شاید برای همین است که هر روز، تکه‌به‌تکه، چیزهایی را از زندگی‌مان گم می‌کنیم که دیگر هیچ‌وقت پیدا نمی‌شوند. گم‌شان می‌کنیم و زندگی‌مان هر روز خالی و خالی‌تر می‌شود تا دیگر ‌جز یک مشت خاطره‌ی خاک‌گرفته از گم‌کرده‌ها، چیزی در آن باقی نمی‌ماند.
Dear Moon
می‌خندیدی. می‌خندیدی اما خوشحال، می‌دانم که نبودی. از چشم‌هایت می‌فهمیدم.
Dear Moon
نمی‌توانستم به کسی بگویم رفته‌ای. رفتن‌ات واقعی می‌شد اگر زبانم در دهان می‌چرخید و صدا از درونم بیرون می‌آمد و می‌گفتم که رفته‌ای. کاش مُرده بودی، اما نرفته بودی. اگر مُرده بودی، چیزهای خوبت برایم زنده می‌ماند و بس بود برای بقیه‌ی عمرم. اما رفته بودی و هیچ‌چیز خوبی از تو باقی نمانده بود.
Dear Moon
از وقتی که در را پشت‌سرت بسته بودی و رفته بودی فرودگاه، خیلی گذشته بود. تاریک شده بود و روشن شده بود و به چراغ‌ها دست نزده بودم. طناب‌هایی در دلم به‌هم گره می‌خورد و باز می‌شد و مزه‌ی گند ته گلویم را تلخ می‌کرد. گرمم می‌شد و تمام تنم عرق سرد می‌کرد و باز داغ می‌شدم. استخوان‌هایم خشک شده بود و درد می‌کرد. درد می‌پیچید توی دست‌هایم و راه می‌افتاد تا توی پاها و باز از نو. تریاک بودی، داشتم ترکت می‌کردم.
Dear Moon
دایره‌های گرد زردی هستیم که هر دو می‌دانیم داریم با صورت‌هایی گرفته‌تر از همیشه به مانیتور نگاه می‌کنیم.
Dear Moon
خوبیِ چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی می‌گویی و هر وقت نمی‌خواهی، نمی‌گویی و بدون خداحافظی گم می‌شوی. می‌توانی با بغض بخندی و هیچ‌کس نفهمد داری گریه می‌کنی. می‌توانی جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دست‌هایت را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است. می‌توانی پشت کامپیوتر بنشینی و خاموش شوی. در یک لحظه اسمت لای اسم آدم‌ها گم شود و هیچ‌کس نگرانت نشود.
Dear Moon

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۱۶۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۲۴,۵۰۰
۵۰%
تومان