بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اضطراب موقعیت | صفحه ۲۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اضطراب موقعیت

بریده‌هایی از کتاب اضطراب موقعیت

نویسنده:آلن دوباتن
امتیاز:
۳.۶از ۲۴۱ رأی
۳٫۶
(۲۴۱)
بنابراین: معادلهٔ جیمز نشان می‌دهد که چگونه هر افزایشی در سطح انتظارات ما خطر تحقیر شدن را افزایش می‌دهد. چیزی که ما عادی قلمداد می‌کنیم در تعیین فرصت‌های خوشبختی‌مان نقشی حیاتی دارد. چیزهای کمی می‌توانند با رنج بازیگری که زمانی مشهور بوده، سیاست‌مداری که سقوط کرده یا آن‌طور که توکویل ممکن بود بیان کند، آمریکایی‌های ناموفق، رقابت کنند.
sepide saad
وقتی تلاشی نباشد، شکستی هم نیست. شکستی که نباشد، تحقیری هم نیست. بنابراین عزت نفس ما در این دنیا کاملاً وابسته به این است که خودمان تصمیم بگیریم چطور باشیم و چه‌کار کنیم. این عزت نفس حس ما را به واقعیت‌هایمان و پتانسیل‌های فرضی ما تعیین می‌کند
sepide saad
حسی که خاستگاه آن این است که در معرض دستاوردهای برتر کسانی قرار می‌گیریم که فکر می‌کردیم با ما برابرند
sepide saad
به شکلی متناقض، شاید این کاهش شدید فقدان در واقعیت، باعث شده باشد مردم حس یا ترس مداومی از فقدان پیدا کنند که شاید حتی این ترس‌شان هر روز بیشتر نیز می‌شود.
sepide saad
کتابی سخاوتمند و انسانی که راه‌حل‌هایی برای اضطراب موقعیت پیشنهاد می‌دهد. راه‌حل‌هایی که انسان را به فکر وامی‌دارد... پاسخ دوباتن که با نقل‌قول‌هایی روشنگر و آثار هنری شگفت‌انگیز محکم شده است، به همان اندازه که متقاعدکننده است، زیرکانه هم بیان شده. اکتشافی خواندنی و باارزش در مورد ترس ما از جایگاهمان در جامعه و اینکه چگونه می‌توانیم نگرانی‌هایمان را کاهش دهیم.»
javad.a
ممکن است با «کم» احساس خوشبختی کنیم، اگر «کم» چیزی باشد که انتظار داریم و ممکن است با «زیاد» احساس بدبختی کنیم، اگر به ما آموخته باشند که باید «همه‌چیز» را بخواهیم.
Reyhan
هرچه تعداد افرادی که ما برابر با خود بدانیم و خود را با آنها مقایسه کنیم بیشتر باشد، احتمال بیشتری برای حسادت ما وجود دارد
سهیل مقدم
تنها به آنهایی حسد می‌ورزیم که احساس می‌کنیم شبیه‌شان هستیم. در واقع فقط به اعضای گروه مرجع خودمان حسادت می‌کنیم.
سهیل مقدم
«وقتی قدرت سلطنتی که اشراف‌زادگان از آن پشتیبانی می‌کردند بر کشوری حکومت می‌کرد، جامعه علیرغم همهٔ بیچارگی‌هایش از وجود انواع مختلفی از شادی لذت می‌برد که امروزه درک آنها دشوار است. مردم که هیچ‌گاه احتمال موقعیت اجتماعی دیگری را غیر از جایگاهی که می‌شناختند، به ذهنشان راه نمی‌دادند و هیچ‌گاه انتظار نداشتند که با رهبرانشان برابر شوند، از حقوق خودشان نمی‌پرسیدند
Hammedn5
معمولاً پس از مدت کوتاهی از تصاحب یک وسیله، دیگر هیجان‌زده نیستیم. شاید سریع‌ترین روش برای اینکه به چیزی توجه نکنیم، خریدن آن باشد. همان‌طور که سریع‌ترین راه برای اینکه دیگر قدر کسی را ندانیم، ازدواج با اوست.
amin namaki
تراژدی با آرزویش برای ساختن پلی بین افراد گناه‌کار و ظاهراً بی‌گناه با به چالش کشیدن مفاهیم عادی وظیفه، استادانه‌ترین اثر از نظر روانشناسی و محترمانه‌ترین اثری است که نشان می‌دهد چگونه وقتی انسانی بی‌آبرو می‌شود، هنوز حق دارد که صدایش را بشنوند.
amin namaki
بهترین رمان‌ها همدردی ما را گسترش می‌دهند. شاید اگر همهٔ آنها را کنار یکدیگر بگذاریم، تبدیل به تابلوی بزرگی شود که به جهان می‌گوید: من فقط پیشخدمت، مطلقه، زناکار، دزد، آدم بی‌سواد، بچهٔ عجیب وغریب، قاتل، متهم، شکست‌خورده در مدرسه یا فردی خجالتی که حرفی برای گفتن ندارد نیستم.
AmirHosseinZz
سقراط وقتی در بازار به وی توهین شد و کسی از او پرسید: «نگران این نیستی که روی تو اسم بگذارند؟» پاسخ داد: «چرا؟ مگر وقتی خری به من لگد بزند باید دلخور شوم؟»
کاربر ۳۵۱۳۷۰۵
در ورای نقایصمان همیشه دو نیروی محرک وجود دارد: ترس و میل به عشق.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
سریع‌ترین روش برای اینکه به چیزی توجه نکنیم، خریدن آن باشد. همان‌طور که سریع‌ترین راه برای اینکه دیگر قدر کسی را ندانیم، ازدواج با اوست
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
شاید همیشه بتوان ترس را ملامت کرد. برای کسانی که از جایگاه خودشان مطمئن شده‌اند، تحقیر دیگران برای خوش‌گذرانی نیست. در پشت تکبر، وحشت قرار دارد. برای اینکه کاری کنیم تا دیگران احساس کنند برای ما به اندازهٔ کافی خوب نیستند، باید اول پستی خودمان را درک کنیم.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
ظرف چند دهه پس از رسیدن اولین اروپایی‌ها، نظام موقعیتی جامعهٔ بومیان آمریکا پس از برخورد با محصولات فناوری و صنعت اروپایی‌ها زیر و رو شد. چیزی که اهمیت داشت دیگر خرد یا درک فرد از قوانین طبیعت نبود، بلکه مالکیت او بر اسلحه، جواهرات و ویسکی بود. حالا سرخپوست‌ها به دنبال گوشواره‌های نقره، دستبندهای مسی و برنجی، انگشترهای حلبی، گردنبندهایی از شیشهٔ ونیزی، اسکنهٔ یخ، تفنگ، الکل، کتری، مهره، کج‌بیل و آینه بودند. این اشتیاق‌های جدید خودبه‌خود رشد نکردند. تاجران اروپایی عمداً آرزوی این چیزها را در دل سرخپوست‌ها می‌پروراندند تا آنها را تشویق کنند پوست حیواناتی را که در بازارهای اروپا خریدار داشت تأمین نمایند. تا سال ۱۶۹۰، طبیعت‌گرای انگلیسی، کشیش جان بنیستر به وضوح می‌دید که تاجران با موفقیت سرخپوستان منطقهٔ هادسون‌بِی را تشویق کردند که «چیزهای بسیاری بخواهند که پیش از این نمی‌خواستند، چون هیچ‌گاه نداشتند، اما حالا برای معامله بسیار ضروری شده بود.» دو دهه بعد، مسافری به نام رابرت بورلی مشاهده کرد که: «اروپایی‌ها تجملاتی را به سرخپوستان معرفی کرده‌اند که باعث شده خواسته‌هایشان چند برابر بشود و کاری کرده‌اند که هزاران چیزی را بخواهند که پیش از این حتی در خوابشان هم نمی‌دیدند.»
omidez0322
بیانیه‌ای در سه بند تمام چالش‌هایی را که پیش پای آرمان شایسته‌سالارانهٔ تجاری قرار دارد جمع‌بندی می‌کند. اول اینکه ما دست از سرمایه‌گذاری مفاهیم اخلاقی بر روی پول، که ظاهراً به صورت تصادفی توزیع می‌شود، برداریم، دوم اینکه روابط اصولی را که معمولاً بین ثروت و فضیلت برقرار می‌شود قطع نماییم و سوم، پیش از اینکه شروع کنیم به اندازه‌گیری همتایانمان، حداقل مطمئن شویم که قدبلندترها از روی چوب‌پاهایشان پایین آمده‌اند و کوتاه‌ترها درون حفره نایستاده‌اند.
omidez0322
اما یک نیاز ضروری به معنای راه‌حل کامل نیست. جورج برنارد شاو در کتاب راهنمای زن باهوش به سوی سوسیالیسم و سرمایه‌داری (۱۹۲۸) این‌طور جمع‌بندی می‌کند که جوامع سرمایه‌داری مدرن ابزارهای بی‌احساسی را برای تعیین سلسله‌مراتب اقتصادی انتخاب کرده‌اند؛ نظامی که نظر اصلی‌اش این بود که «اگر بگذاریم هرکس هرقدر می‌تواند به روش خودش پول دربیاورد و فقط قانونی بگذاریم که جلوی خشونت خام و کلاهبرداری مستقیم را بگیرد، ثروت خودبه‌خود با توجه به ابتکار، هشیاری و در کل فضیلت شهروندان تقسیم و توزیع می‌شود. افراد خوب ثروتمند می‌شوند و افراد بد، فقیر.» شاو ادامه می‌دهد که برعکس، کاملاً روشن است که در نظام سرمایه‌داری هر فرد بی‌رحم و بلندپروازی می‌توانست «با فروش ویسکی خراب، یا پیشدستی در برداشت گندم و فروش سه برابر قیمت آن، یا راه‌اندازی روزنامه یا مجله‌ای احمقانه و چاپ تبلیغات فریب‌دهنده سه چهار میلیون پوند برای خودش دربیاورد.» و افراد «درستکاری که استعدادهای والای خود را پرورش دادند و زندگی‌شان را در راه گسترش دانش و رفاه بشری به خطر انداختند» سرانجام در منجلاب فقر و گمنامی فرورفتند.
omidez0322
حس هویت ما زندانی داوری آنهایی است که در میانشان زندگی می‌کنیم.
کاربر نیوشک

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان