بریدههایی از کتاب اضطراب موقعیت
۳٫۶
(۲۴۱)
اینکه موفقیت دیگر مانند جوامع گذشته به «شانس»، «ثروت» یا «خدا» نسبت داده نمیشود بازتاب ایمانی دنیوی به قدرت ارادهٔ فردی است. شکست مالی هم همان ارزشها را دارد و بیکاران همان شرمی را تجربه میکنند که ترس و بزدلی در دورهٔ جنگجویان نصیب فرد میکرد. در همین حین، پول با خصوصیتی اخلاقی همراه شده است. همچنان که داشتن گردنبند دندان جگوار در قبیلهٔ کوئبو، نوعی سبک زندگی کامیابانه و نشانهٔ ارزش فرد است، داشتن ماشین قدیمی زنگزده یا خانهای کلنگی هم میتواند نشانهٔ نقص اخلاقی باشد. ثروت علاوه بر قولی که مبنی بر تأمین موقعیت برتر میدهد، به خاطر دسترسی به مجموعهٔ بیکرانی از لوازم رفاه و تجملات رواج پیدا میکند؛ لوازمی که وقتی به نبودشان در زندگی نسلهای گذشته فکر میکنیم، دلمان به حالشان میسوزد و به فکر فرومیرویم.
omidez0322
مهربانانهترین کمدیها به جای اینکه ما را به خاطر نگرانیمان برای موقعیت به خنده وادارند، باعث آزار میشوند: آنها از ما انتقاد میکنند درحالیکه همزمان نشان میدهند که خود ذاتی ما اساساً پذیرفتنی است. اگر آنها هم آنقدر تند و تیز و موقعیتشناس هستند، میتوانیم با خندهای از ته دل این حقایق تلخ را دربارهٔ خودمان بپذیریم؛ حقایقی که اگر به روشی عادی و با لحنی متهمکننده به ما میگفتند، باعث میشد خشمگین شویم یا حتی آسیب ببینیم.
omidez0322
با این حساب هر شخصیت بزرگی برای پذیرش کمدی به اندازهٔ کافی بالغ نیست. به هر حال خیلی کم پیش میآید که ما به پزشکی که عمل جراحی مهمی انجام میدهد بخندیم. اما ممکن است به پزشکی بخندیم که بعد از یک روز سخت در اتاق عمل، به خانه برمیگردد و سعی میکند با صحبت از اصطلاحات پزشکی پیشرفته با همسر و دخترش صمیمیتر شود. ما به چیزی میخندیم که بزرگ شده و تناسب نداشته باشد. به پادشاهانی مینگریم که خودانگارهشان از ارزش واقعیشان بزرگتر شده است، که خوبیشان به پای قدرتشان نمیرسد، به اشخاصی با موقعیت بالا میخندیم که انسانیتشان را از یاد بردهاند و شروع کردهاند به سوءاستفاده از امتیازاتشان. به شواهد بیعدالتی و بیاعتدالی میخندیم و با خندهمان از آنها انتقاد میکنیم.
omidez0322
معصومیت ظاهری لطیفهها به کمدی اجازه میدهد که بدون مجازات، پیامی را برساند که بیان مستقیم آن غیرممکن است و قدری خطرناک. مثلاً دلقکهای دربار میتوانستند دربارهٔ موضوعاتی جدی با خانوادهٔ سلطنتی شوخی کنند که دیگر اعضای دربار حتی اجازهٔ اشاره به آن را نداشتند. وقتی جیمز اول پادشاه انگلستان که روحانی بدنام و فاسدی را صاحب مقام کرده بود، در چاق شدن یکی از اسبهایش به مشکل خورد، آرچیبالد آرمسترانگ دلقک دربار به او پیشنهاد داد تنها کاری که باید بکند این است که حیوان را به مقام اسقفی برساند، اینگونه حیوان بیدرنگ به وزن لازم میرسد. فروید به همین تأثیر کمدی اشاره میکند و در کتاب لطیفه و ارتباطش با ناخودآگاه (۱۹۰۵) مینویسد: «لطیفه به ما اجازه میدهد که چیزی مسخره را در دشمنمان برجسته کنیم که به خاطر موانع سر راهمان نمیتوانیم آزادانه یا آگاهانه بیان نماییم.» فروید میگوید به واسطهٔ لطیفهها «شنونده پیامهای انتقادی را طوری میپذیرد که هرگز در شکلی غیر از آن نمیپذیرفت... (به همین دلیل) لطیفهها بخصوص به این خاطر محبوباند که اجازه میدهند از افرادی در جایگاههای عالی انتقاد کنیم.»
omidez0322
در واقع از زمانی که شوخطبعان و افرادی که هدف آنها قرار میگرفتند شناخته شدهاند، شوخی یکی از مؤثرترین وسیلههای ابراز انتقاد بوده است. در اصل، شوخی راه دیگری برای شکایت کردن است؛ شکایت از خودخواهی، بیرحمی یا شکوه و جلال، شکایت از فراموش کردن فضیلت و خوبی.
شاید ویرانگرترین کمدی، کمدیای باشد که برخلاف ظاهر سرگرمکنندهاش درسی درونش نهفته باشد. کمدیهای توانمند هیچوقت دربارهٔ سوءاستفاده از قدرت موعظه نمیکنند؛ در عوض با خنده و شوخی عمق شکایتشان را از صاحبان قدرت به مخاطبانشان نشان میدهند.
omidez0322
ما رمان فلوبرت را با ترکیبی از ترس و ناراحتی زمین میگذاریم. از اینکه چطور همه مجبور شدهایم زندگی کنیم، پیش از اینکه اصلاً بدانیم چگونه، از اینکه چقدر درکمان از خودمان و دیگران محدود است، از اینکه چقدر نتیجهٔ کارهایمان بزرگ و فاجعهبار است و از اینکه وقتی گمراه میشویم چقدر پاسخ اعضای جامعه که در مقابلمان میایستند بیرحمانه و سرسخت است.
omidez0322
اگر تراژدی به ما اجازه میدهد بسیار بیشتر از حد معمول برای شکست دیگران احساس همدردی کنیم، اساساً به این دلیل است که خود این صورت هنر میخواهد ریشههای شکست را ژرفیابی کند. در این مورد، هرچه بیشتر بدانیم یعنی حتماً بیشتر میفهمیم و بیشتر میبخشیم. تراژدی هنرمندانه ما را از بین کارهای کوچک و معمولاً معصومانهای راهنمایی میکند تا کامیابی قهرمانان داستان را به سقوطشان وصل کند و در میان راه رابطهٔ فاسد بین نیت و نتیجهٔ کارها را برملا سازد. وقتی کاملاً آگاه باشیم، شاید تا مدتها دیگر، مانند وقتی که فقط پوستهای از همین داستان شکست را در روزنامههای پرطرفدار خوانده بودیم، از آن لحن بیتفاوت و خشمگین استفاده نکنیم.
omidez0322
هیچ انسانی را خوشبخت ندانید مگر اینکه مرده باشد، که آن زمان بالاخره از درد رهایی یافته است.
omidez0322
حس هویت ما زندانی داوری آنهایی است که در میانشان زندگی میکنیم
کاربر ۳۴۴۶۴۰۴
جهانی که در آن بیشتر افراد درسی را که در هنر تراژدی نهفته است فراگرفته باشند، جهانی خواهد بود که نتیجهٔ شکستهایمان الزاماً دیگر تا این حد بر روی دوشمان سنگینی نخواهد کرد
mahboobe.n
انسانها به ندرت بدون داشتن دلیلی محکم برای لبخند زدن، لبخند میزنند.
omidez0322
میل به موقعیت برتر جایی بیشتر خودش را نشان میدهد که زندگی «عادی» نمیتواند پاسخگوی وقار و راحتی متوسط باشد.
mr.esfandi
اگر جایگاه ما بر روی نردبان موضوع چنین نگرانیای است، به این سبب است که تصویر ما از خود بسیار وابسته به تصویر دیگران از ماست
کاربر ۳۴۴۶۴۰۴
ثورو که از لغت فقر برای توصیف وضعیت خودش راضی نبود، ترجیح میداد از سادگی استفاده کند که احساس میکرد موقعیتی را القا میکند که فرد آگاهانه شرایط مادیاش را انتخاب کرده است، نه اینکه به او تحمیل شده باشد
محمدجعفر مغنی
«ایدههای حاکم در هر عصر همیشه ایدههای طبقهٔ حاکم است.»
mr.esfandi
ما تا آخر عمرمان در اطراف خود تزییناتی باشکوه داریم، اما فراموش کردهایم که در میان آنها زندگی کنیم
محمدجعفر مغنی
شاید سریعترین روش برای اینکه به چیزی توجه نکنیم، خریدن آن باشد. همانطور که سریعترین راه برای اینکه دیگر قدر کسی را ندانیم، ازدواج با اوست. این ما را وسوسه میکند که باور کنیم دستاوردها و داراییهایمان به ما رضایت ابدی میدهند. از ما میخواهند که تصور کنیم از صخرهٔ صاف خوشبختی بالا میرویم تا به فلاتی وسیع و مرتفع برسیم و تا آخر عمر روی آن زندگی کنیم؛ به ما یادآوری نمیکنند که خیلی زود پس از رسیدن به قله، دوباره به درهٔ اضطراب و طلب برمیگردیم.
محمدجعفر مغنی
برای کسانی که آرمان جامعهشان آنها را مضطرب یا زندگیشان را تلخ میکند، تاریخ و بیان آن نکتهای اساسی و الهامبخش را آشکار میسازد: آرمانها در سنگ حک نشدهاند. ارزشهای موقعیتی از مدتها پیش تغییر کرده، شاید باز هم در آینده، تغییر کنند. کلمهای که میتوانیم برای این روند تغییر استفاده کنیم سیاست است.
محمدجعفر مغنی
بخشی از جامعه که نمیتواند خدمتی مفید به دیگران ارائه دهد، بیموقعیت میماند. مانند مردان جنگجو در کشورهایی که مرزهای امن دارند یا شکارچیان جگوار در جوامع کشاورزی.
محمدجعفر مغنی
ایدئولوژیک بیانیهای تعریف شده است که زیرکانه درحالیکه تظاهر میکند کاملاً طبیعی است نوعی تعصب را ترویج میدهد.
mr.esfandi
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان