بریدههایی از کتاب اضطراب موقعیت
۳٫۶
(۲۴۰)
وحشیهای برهنهٔ روسو داراییهای کمی داشتند. اما برخلاف جانشینانشان، حداقل میتوانستند به خاطر ثروت فراوانی که از آرزوهای بسیار کم حاصل میشود جشن بگیرند.
۱۳.
هزینهای که ما به خاطر انتظار بیش از حد خود در مقایسه با پیشینیانمان پرداختیم، اضطرابی ابدی است مبنی بر اینکه نکند از چیزی که باید باشیم، فاصلهٔ بسیاری داریم.
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
سو (که استدلالش در اینجا به آخرین حد باورپذیری رسیده بود) تا زمانی که سقفی بالای سرشان، و چند سیب و دانه برای خوردن داشتند و اوقات فراغت عصرهایشان به «آهنگ زدن با آلات موسیقی سنگی» یا استفاده از سنگهای تیز برای ساختن نیزههای ماهیگیری» میگذشت، هیچ کمبودی احساس نمیکردند.
مقایسهٔ روسو از سطح نسبی خوشبختی بین انسان بدوی و مدرن ما را برمیگرداند به تأکید ویلیام جیمز بر نقش انتظارات در تعیین جواب معادله یعنی عزت نفس ما. ممکن است با «کم» احساس خوشبختی کنیم، اگر «کم» چیزی باشد که انتظار داریم و ممکن است با «زیاد» احساس بدبختی کنیم، اگر به ما آموخته باشند که باید «همهچیز» را بخواهیم.
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
تا به امروز اگر جوامع پیشرفته درآمدهایی را که نسبت به گذشته افزایش زیادی داشته در اختیار اعضایشان میگذاشتند، به نظر میرسید که ما را ثروتمندتر میکردند. اما در حقیقت اثر اصلی آنها ممکن است فقیرتر کردن ما باشد؛ چون با پرورش انتظارات نامحدود، شکافی همیشگی بین چیزی که میخواهیم و چیزی که میتوانیم به دست آوریم، بین کسی که میتوانیم باشیم و کسی که واقعاً هستیم باقی میگذارند. چنین تفاوتهای بزرگی ممکن است باعث شود حتی از وحشیهای بدوی هم بیشتر احساس محرومیت کنیم
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
کتاب اتاقی از آن خود (۱۹۲۹) اثر ویرجینیا ولف با توصیف بازدید نویسنده از دانشگاه کمبریج در پاییز شروع میشود. در حین این بازدید او تصمیم میگیرد سری به کتابخانهٔ کالج تثلیث بزند و نگاهی به کتابهای لیکیداس میلتون و تاریخچهٔ هنری ازموند تاکری بیندازد. هرچند همین که خواست وارد شود، «آقایی مهربان، میانسال و ناراضی» ظاهر شد و «با صدایی آرام و خجالتزده گفت که خانمها تنها در صورت همراهی یکی از همکاران مردشان یا در دست داشتن معرفینامه اجازهٔ ورود به کتابخانه را دارند.» ولف با صدایی زیر به یکی از محکمترین ستونهای نگهدارندهٔ موقعیت پایینتر زنان برخورد کرد: محرومیت از حقوق برابر در تحصیلات عالی.
زنان بسیاری در مواجهه با وضعیت مشابه احساس ناراحتی میکردند، اما تعداد کمی از آنها ممکن بود پاسخی سیاسی به این توهین بدهند. در عوض بیشتر آنها خودشان یا طبیعت یا خداوند را سرزنش میکردند، هر چیزی را به جز ساختار اجتماعی که باعث چنین محرومیتی بود. به هر حال زنان هیچوقت در تاریخ حقوق برابر آموزشی نداشتهاند.
لیلی مهدوی
مارکس میگوید: «ایدههای حاکم در هر عصر همیشه ایدههای طبقهٔ حاکم است.»
لیلی مهدوی
به گفتهٔ روسو، در «وضعیت طبیعی» که مردم در جنگلها زندگی میکردند و هرگز وارد مغازه نشده و روزنامه نخوانده بودند، مردان و زنان بهتر خودشان را میشناختند و به خصوصیات اساسیتری از یک زندگی شاد تمایل داشتند: عشق به خانواده، احترام به طبیعت، شگفتی از زیبایی جهان، کنجکاوی دربارهٔ دیگران و علاقه به موسیقی و سرگرمیهای کوچک. بنا به گفتهٔ این فیلسوف، «تمدن» تجاری مدرن بود که ما را از این وضعیت بیرون کشید و در این دنیای بزرگ با حسادت و تمنا و رنج رها کرد.
لیلی مهدوی
این قلمرویی بود که میشد برای یک بار هم که شده انگیزهها و رفتارهای انسان را عمیقاً بررسی کرد، آن هم با حساسیتی که باعث میشود هر خوانندهای که بخواهد به دنبال قدیس یا گناهکار بگردد مورد تمسخر واقع شود.
لیلی مهدوی
قطعاً شرایط تأسفباری است، اما زمین مساعدی برای کشت حسد نیست. درحالیکه اگر خانهای دلچسب و شغلی راحت داشته باشیم، اما در یک گردهمایی تجدید دیدار با هممدرسهایهای سابقمان از یکی از حضار نابخرد بشنویم که برخی از دوستان قدیمیمان (هیچ گروه مرجع تأثیرگذارتری وجود ندارد) حالا در خانهای بزرگتر از خانهٔ ما سکونت دارند و با درآمد شغلی آن را خریدهاند که از شغل ما اغواکنندهتر است، به احتمال زیاد با حس شدیدی از بدبختی به خانه برمیگردیم.
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
به نظر میرسد که ما نمیتوانیم قدر چیزهایی را که داریم، به خاطر ارزش خود آنها یا حتی در مقابل چیزی که اجداد ما در قرون وسطی داشتند، بدانیم. ما از اینکه چقدر در تاریخ موفق به حساب میآییم متأثر نمیشویم. تنها زمانی میتوانیم خودمان را خوشبخت بدانیم که به اندازه یا حتی بیشتر از افرادی داشته باشیم که با آنها بزرگ شدهایم، در کنارشان کار کردهایم، آنها را مثل دوست در کنار خود داشتهایم یا در قلمروی عمومی مشترکی قرار گرفتهایم
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
توجه دیگران برای ما اهمیت دارد چون ما به شکی ذاتی به ارزش خود مبتلا هستیم که در نتیجهٔ آن تمایل داریم تا به ارزیابی دیگران اجازه دهیم نقشی تعیینکننده در چگونگی نگاه ما به خودمان بازی کنند. حس هویت ما زندانی داوری آنهایی است که در میانشان زندگی میکنیم.
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
تنها آن رفتاری اجازه دارد عزت نفس ما را خدشهدار کند که عمومی و صحیح است. ما باید همیشه این روند مازوخیستیای را که در آن به دنبال تأیید دیگرانیم، انکار کنیم، پیش از اینکه از خود بپرسیم آیا دیدگاه آن فرد ارزش شنیده شدن دارد یا نه؛ روندی که در آن به دنبال عشق کسانی هستیم که بعد از بررسی ذهن آنها متوجه میشویم احترام کمی برای آن قائلیم
لیلی مهدوی
اگر ما انتقاد بجا از رفتارمان را پذیرفته باشیم، و به اضطرابهای هدفمند دربارهٔ بلندپروازیهایمان توجه کرده، مسئولیت شکستهایمان را هم به درستی پذیرفته باشیم، و با وجود این همچنان جامعهمان موقعیتی پایین برای ما در نظر بگیرد، ممکن است به انتخاب راهی تمایل پیدا کنیم که برخی از بزرگترین فلاسفهٔ سنت غرب انتخاب کردند. ممکن است با درک غیرپارانوییدی پیچوخمهای نظام ارزشی اطرافمان، وارد وضعیت مردمگریزی هوشمندانه شویم که هم از حالت تدافعی و هم از غرور آزاد باشیم.
لیلی مهدوی
در اینجا به موضوع اول برمیگردیم و آن دلیل عشق است. چرا که کار ما تعیینکنندهٔ اصلی مقدار احترام و توجهی است که نصیب ما میشود. با توجه به جواب سؤال «چه کار میکنیم» است (معمولاً اولین سؤالی که باید در آغاز آشنایی جدید پاسخ دهیم) که کیفیت پذیرفته شدن ما مشخص میشود.
لیلی مهدوی
کوهنوردان موفقِ هرمهای تشکیلاتی شاید کارمندانی نباشند که بهتر از همه کارهایشان را انجام میدهند، بلکه کسانی هستند که بهتر از همه توانستهاند در مهارتهای سیاسی خودشان استاد شوند.
لیلی مهدوی
هرچقدر قدرت ما در کنترل و پیشبینی رفتار محیطمان افزایش پیدا کرد، مفهوم شانس یا الهگان محافظ هم توان خود را از دست داد.
لیلی مهدوی
موقعیت ما همچنین به زنجیرهای از شرایط مساعد وابسته است
لیلی مهدوی
«انسان با توجه به تعداد چیزهایی که میتواند بدون آنها به زندگی ادامه دهد ثروتمند است.»
فاطمه افشار
آهنگساز و موسیقیدانان با این موسیقی صدای حرکت روح مشترک ما را به گوشمان رساندهاند و در نتیجه آن را در دسترس ما و دیگران قرار دادهاند. ویولنها، صداها، فلوتها، کنترباسها، ابواها، فاگوتها و ترومپتها با هم ترکیب میشوند تا صدایی را خلق کنند که مخفیترین و گریزانترین جنبههای روح ما را بیدار میکند. به علاوه طبیعت عمومی این اجرا به ما کمک میکند که متوجه شویم اگر افراد اطرافمان دارند مانند ما به موسیقی واکنش نشان میدهند، پس نمیتوانند آن معماهای عجیبی باشند که فکر میکردیم. احساساتشان مانند احساسات ماست، چیزهای یکسانی ما را تکان میدهد و بنابراین هر تفاوتی که در ظاهر و رفتار داشته باشیم، هستهای مشترک داریم که با آن میتوانیم به رابطهای شکل دهیم که میتواند فراتر از این موقعیت گسترش یابد. گروهی غریبه که در ابتدا تا آن حد بیگانه به نظر میرسیدند، به مرور زمان به واسطهٔ قدرت موسیقی کُر، صمیمیت دوستانهٔ اصیلی به دست میآورند، از پشت چهرههای سنگی خود بیرون میخزند تا برای لحظهای هم که شده در رؤیایی فریبنده و انسانی شریک شوند.
فاطمه افشار
در مجموع، ما نه با مهمتر کردن خودمان، بلکه با شناخت بیاهمیتی نسبی همهٔ انسانهای روی زمین بر حس بیاهمیتی خود غلبه میکنیم. از این رو نگرانی ما برای اینکه چه کسی چند میلیمتر از ما بلندتر است باید جای خود را به شگفتی از چیزهایی بدهد که میلیونها بار بزرگتر از هر انسانی است، نیرویی که شاید بخواهیم آن را بیکران، ابدیت یا به سادگی و شاید مؤثرتر از همه خداوند بنامیم.
فاطمه افشار
منظرهای گسترده نیز میتواند تأثیری مشابه یک خرابه در کاهش اضطراب ما داشته باشد، چرا که چنین منظرهای نمایندهٔ فضای بیکران است، همانطور که یک خرابه نمایندهٔ زمان بیکران. بدن ضعیف و میرای ما در مقابل منظرهای گسترده یا درون آن، به نظر قدرتی بیش از بدن پروانه یا عنکبوت ندارد.
فاطمه افشار
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان