بریدههایی از کتاب اضطراب موقعیت
۳٫۶
(۲۴۰)
زنان بسیاری در مواجهه با وضعیت مشابه احساس ناراحتی میکردند، اما تعداد کمی از آنها ممکن بود پاسخی سیاسی به این توهین بدهند. در عوض بیشتر آنها خودشان یا طبیعت یا خداوند را سرزنش میکردند، هر چیزی را به جز ساختار اجتماعی که باعث چنین محرومیتی بود. به هر حال زنان هیچوقت در تاریخ حقوق برابر آموزشی نداشتهاند. مگر پزشکهای مشهور بسیاری در بریتانیا و همچنین بسیاری از سیاستمداران به ضعف مغز زنان اشاره نکرده بودند؟ که احتمالاً نتیجهٔ اندازهٔ کوچکتر جمجمهٔ زنان است. پس دیگر زن چه حقی دارد که انگیزهٔ آقا را زیر سؤال ببرد که چرا او را به کتابخانه راه نداده است. بخصوص وقتی که این کار را با عذرخواهی و لبخندی مؤدبانه انجام داده باشد؟
اما این زن بخصوص را نمیشد به سادگی ساکت کرد. او که نمونهای عالی از جنبشهای سیاسی بود، از خودش نپرسید که مشکل من چیست که اجازهٔ ورود به کتابخانه را ندارم؟ بلکه پرسید مشکل مسئولان کتابخانه چیست که نمیگذارند من وارد کتابخانه شوم؟ وقتی نظریه یا اصلی قانونی «طبیعی» در نظر گرفته شود، مسئولیت هر رنجی که در پی آن میآید
donye.book
دربارهٔ نتیجهٔ دوم، بیتوجهی، فواید راهبرد فلسفی بهتر از هر موقع دیگری خود را به ما نشان میدهد، چون به جای اینکه به هر ذرهای از مخالفت یا بیتوجهی اجازه دهیم به ما ضربه بزند، فلاسفه ما را دعوت میکنند که ابتدا عدالت رفتار دیگران را بیازماییم. تنها آن رفتاری اجازه دارد عزت نفس ما را خدشهدار کند که عمومی و صحیح است. ما باید همیشه این روند مازوخیستیای را که در آن به دنبال تأیید دیگرانیم، انکار کنیم، پیش از اینکه از خود بپرسیم آیا دیدگاه آن فرد ارزش شنیده شدن دارد یا نه؛ روندی که در آن به دنبال عشق کسانی هستیم که بعد از بررسی ذهن آنها متوجه میشویم احترام کمی برای آن قائلیم.
m.abdollahi
«این ناسازگاری بزرگ بین ما و دیگران نیست که باعث حسد میشود، بلکه برعکس نزدیکی ما به آنهاست. سرباز معمولی در مقایسهٔ خود با گروهبان یا سرجوخهاش، هیچ حسدی به فرماندهاش نمیورزد. همچنین حسادت یک نویسندهٔ برجسته به مبتذلنویسان عادی در مقایسه با حسادتش به نویسندگانی که به او نزدیکترند هم هیچ است. یک ناسازگاری بزرگ، ارتباط را به طور کامل قطع میکند یا جلوی مقایسهٔ ما را با چیزی که خارج از دسترسمان است میگیرد یا تأثیر مقایسه را کم میکند.»
m.abdollahi
شوخی یکی از مؤثرترین وسیلههای ابراز انتقاد بوده است. در اصل، شوخی راه دیگری برای شکایت کردن است؛ شکایت از خودخواهی، بیرحمی یا شکوه و جلال، شکایت از فراموش کردن فضیلت و خوبی.
شاید ویرانگرترین کمدی، کمدیای باشد که برخلاف ظاهر سرگرمکنندهاش درسی درونش نهفته باشد. کمدیهای توانمند هیچوقت دربارهٔ سوءاستفاده از قدرت موعظه نمیکنند؛ در عوض با خنده و شوخی عمق شکایتشان را از صاحبان قدرت به مخاطبانشان نشان میدهند.
donye.book
طبیعت به من نگفت «فقیر نباش.» قطعاً این را هم نگفت که «پولدار باش.» اما حتماً از من میخواهد که «مستقل باش.»
چامفورت، ماکسیمز (۱۷۹۵)
donye.book
شاید نیاز شدیدمان به اینکه دیگران دیدگاه موافقی دربارهٔ ما داشته باشند هنوز هم در بین اولویتهایمان در درجهٔ نخست باشد. ترس از تبدیل شدن به چیزی که در اسپانیایی به آن دساونرادو یا «فرد بیآبرو» میگویند، یا معاصران آن را با کلمهٔ اهانتآمیز بازنده وصف میکنند، شاید امروز هم به همان اندازه وحشتآور باشد که برای شخصیتهای تراژدیهای کالدرون و لوپه وگا بود. ممنوع شدن موقعیت برای فرد مثلاً چون نتوانسته به اهداف حرفهای مشخصی برسد یا نمیتواند خانوادهاش را تأمین کند، ممکن است همانقدر برای یک عضو جامعهٔ مدرن غربی دردناک باشد که از دست دادن اونرا، مجال، شرف یا عزت برای اعضای جوامع به ظاهر کوتهنظرتر.
donye.book
ممکن است ترجیح بدهد بمیرد تا اینکه بیفایده باشد.
donye.book
ممکن است با «کم» احساس خوشبختی کنیم، اگر «کم» چیزی باشد که انتظار داریم و ممکن است با «زیاد» احساس بدبختی کنیم، اگر به ما آموخته باشند که باید «همهچیز» را بخواهیم.
محمدجعفر مغنی
«دست کشیدن از ظواهر دنیایی به همان اندازه مایهٔ راحتی و سعادت است که دستیابی به آنها. وقتی هیچیِ فرد در زمینهای بخصوص با ایدهای خوب پذیرفته شود، سبکی عجیبی در قلبش حس میکند. چقدر روزی که برای جوانی و خوشاندامی دست از تلاش بکشیم، لذتبخش است. میگوییم خدا را شکر! آن توهمات از بین رفت. هر چیزی که به فرد اضافه میشود، همانقدر که مایهٔ افتخار اوست، باری بر دوش وی هم به حساب میآید
محمدجعفر مغنی
اگر شما درگیر روابطی مهم هستید... همیشه باید شکستهایتان را پنهان کنید و در مورد موفقیتهایتان اغراق نمایید. این صورتی از فریب است. اما از آنجا که سرنوشت شما معمولاً بیشتر وابسته به نظر دیگران بوده تا واقعیات، فکر خوبی است که طوری تظاهر کنید انگار همهچیز خوب است.
گیوچاردینی
donye.book
جهان معمولاً به نشانههای شایستگی پاداش میدهد تا خود شایستگی.
روشفوکالد
donye.book
ما باید طوری با دشمنمان زندگی کنیم که انگار روزی دوست ما خواهد شد و طوری با دوستانمان زندگی کنیم که بالاخره روزی دشمنمان خواهند شد.
برویر
donye.book
انسانها به قدری دروغگو، به قدری دسیسهگر، به قدری مکار و حیلهگر، به قدری مشتاق به سود خود و به قدری بیتوجه به سود دیگران هستند که اگر کمتر آنها را باور کنید و کمتر به آنها اعتماد کنید، اشتباه نکردهاید.
گیوچاردینی
donye.book
سرنوشت این زندگی کوتاه و شاد این است که دوام نیاورد. همینکه تحصیلاتمان را تمام میکنیم، مجبور میشویم جایگاهمان را در دنیایی بیابیم که زیر سلطهٔ افراد جدیدی است؛ افرادی که تا حد زیادی با مادر فرق میکنند و طرز رفتارشان درست در قلب اضطراب موقعیت ما جای دارد
donye.book
هفتاد سال بعد، جورج اورول در کتاب شیر و اسب تکشاخ هنوز به دیو ریشهدار پارتیبازی اعتراض میکرد. او اصرار داشت که بریتانیا نیاز به انقلاب دارد؛ اما انقلابی بدون «پرچمهای قرمز و زدوخوردهای خیابانی» در عوض چیزی که نیاز بود «تغییر اساسی قدرت» به نفع کسانی بود که لیاقت در دست داشتن آن را داشتند: «چیزی که نیاز است شورش آگاهانهٔ آزادی از سوی مردم عادی علیه بیکفایتی، امتیازات طبقاتی و حکومت پیران است. درست در میان زندگی ملیمان باید علیه امتیازات، علیه این مفهوم که یک بچهمدرسهای کودن برای رهبری بهتر از یک مکانیک باهوش است بجنگیم. اگرچه در میان طبقهٔ پولدار به ندرت افراد بااستعداد و صادق هم پیدا میشوند، اما باید همهٔ آنها را یکجا درهم بشکنیم. انگلستان باید شکل واقعیاش را به خود بگیرد.»
donye.book
هفتاد سال بعد، جورج اورول در کتاب شیر و اسب تکشاخ هنوز به دیو ریشهدار پارتیبازی اعتراض میکرد. او اصرار داشت که بریتانیا نیاز به انقلاب دارد؛ اما انقلابی بدون «پرچمهای قرمز و زدوخوردهای خیابانی» در عوض چیزی که نیاز بود «تغییر اساسی قدرت» به نفع کسانی بود که لیاقت در دست داشتن آن را داشتند: «چیزی که نیاز است شورش آگاهانهٔ آزادی از سوی مردم عادی علیه بیکفایتی، امتیازات طبقاتی و حکومت پیران است. درست در میان زندگی ملیمان باید علیه امتیازات، علیه این مفهوم که یک بچهمدرسهای کودن برای رهبری بهتر از یک مکانیک باهوش است بجنگیم. اگرچه در میان طبقهٔ پولدار به ندرت افراد بااستعداد و صادق هم پیدا میشوند، اما باید همهٔ آنها را یکجا درهم بشکنیم. انگلستان باید شکل واقعیاش را به خود بگیرد.»
donye.book
به گفتهٔ ناپلئون، اشرافزادگان موروثی «بلای جان ملتاند. خرهای موروثی خرفت!»
donye.book
ما نه با مهمتر کردن خودمان، بلکه با شناخت بیاهمیتی نسبی همهٔ انسانهای روی زمین بر حس بیاهمیتی خود غلبه میکنیم.
Javad Mokhtari
کشورهایی هستند که در آنها توزیع همگانی مسکن، حمل و نقل، آموزش و پرورش و سلامت به قدری ضعیف است که اهالی آن کشور طبیعتاً به دنبال فرار از ترکیب با عواماند و خودشان را پشت دیوارهایی محکم زندانی میکنند. میل به موقعیت برتر جایی بیشتر خودش را نشان میدهد که زندگی «عادی» نمیتواند پاسخگوی وقار و راحتی متوسط باشد.
لیلی مهدوی
وحشیهای برهنهٔ روسو داراییهای کمی داشتند. اما برخلاف جانشینانشان، حداقل میتوانستند به خاطر ثروت فراوانی که از آرزوهای بسیار کم حاصل میشود جشن بگیرند.
۱۳.
هزینهای که ما به خاطر انتظار بیش از حد خود در مقایسه با پیشینیانمان پرداختیم، اضطرابی ابدی است مبنی بر اینکه نکند از چیزی که باید باشیم، فاصلهٔ بسیاری داریم.
کاربر ۱۹۸۷۱۳۸
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان