ان الله لا ینظُر اِلی صُوَرکم و لا اِلی اعمالکم و انّما ینظُرُ اِلی قُلوبُکم
مهدی نجفی
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست
ماهی
چون که اسرارت نهان در دل شود
آن مرادت زودتر حاصل شود
دانهها چون در زمین پنهان شود
سرّ آن سرسبزی بستان شود
Maede Kh
حکایت من و تو (منی و تویی)
آن یکی آمد در یاری بزد
گفت یارش: کیستی ای معتمد؟
گفت: من، گفتش: برو، هنگام نیست
بر چنین خوانی مقام خام نیست
رفت آن مسکین و سالی در سفر
در فراق یار سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس بازگشت
باز گِردِ خانه انباز گشت
بانگ زد یارش که بر در کیست آن؟
گفت: بر در هم تویی ای دلستان
گفت: اکنون چون منی، ای من درآ
نیست گنجایی دو من در یک سرا
معجزه ی سپاسگزاری
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحهشرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من
سرّ من از نالۀ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دیدِ جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
Melika_SA
ای دوست شکر خوشتر یا آنکه شکر سازد
ای دوست قمر خوشتر یا آنکه قمر سازد
بگذار شکرها را، بگذار قمرها را
او چیز دگر داند، او چیز دگر سازد
hojjat
در هوایت بیقرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
hojjat
ای قوم به حج رفته، کجایید؟ کجایید؟
معشوق همینجاست، بیایید! بیایید!
معشوق تو همسایۀ دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید!
گر صورتِ بیصورتِ معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار ازین خانه برین بام برآیید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
:)
بروید ای حریفان بکشید یار ما را
به من آورید آخر صنم گریزپا را
hojjat
عشق آمدنی بُوَدْ نه آموختنی
Ali Yeganeh