جان من است او، هی مزنیدش
آنِ من است او، هی مبریدش
متصل است او، معتدل است او
شمع دل است او، پیش کشیدش
هر که ز غوغا، وز سر سودا
سر کشد اینجا، سر ببریدش
عام بیاید، خاص کنیدش
خام بیاید، هم بپذیرش
نک شه هادی، زان سوی وادی
جانب شادی، داد نویدش
داد زکاتی، آب حیاتی
شاخ نباتی، تا بمزیدش
امیررضا
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
مهدی نجفی
کفرت همگی دین شد، تلخت همه شیرین شد
حلوا شدۀ کلی، حلوات مبارک باد
B-vafa
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن، برون آ دمی ز ابر
کآن چهرۀ مشعشع تابانم آرزوست
hojjat
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
min
آزمودم مرگ من در زندگیست
چون رهم زین زندگی پایندگیست
اُقتلونی اُقتلونی یا ثقات
اِنّ فی قتلی حیاتاً فی حیات
مهدی نجفی
علتِ عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
🍃hoda🍃
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
ناریان مر ناریان را جاذبند
نوریان مر نوریان را طالبند
مهدی نجفی
عشق جز دولت و عنایت نیست
جز گشاد دل و هدایت نیست
hojjat
ان الله لا ینظُر اِلی صُوَرکم و لا اِلی اعمالکم و انّما ینظُرُ اِلی قُلوبُکم
مهدی نجفی