بریدههایی از کتاب عشق در سال های وبا
۳٫۶
(۵۸)
قسمت خندهدار ماجرا این بود که آنها در نظر دیگران زوج خوشبختی نبودند بلکه زوجی بودند ایستاده در اوج و در میان بدبختی.
نیتا
جوان و خام بود و نمیدانست که کار قلب این است که خاطرات خوب را حفظ کند و تصاویر ناخوشایند را به گوشهای از ذهن براند.
نیتا
دکتر اوربینو همه مواردی که با تصویرش هماهنگ نیستند را به خوبی میدانست و در جریان بود که آخرین فرد ممتاز خانوادهای است که رو به پایان است. فرزندانش دو اسب با نژاد اصیل بودند اما هیچوقت کار ویژهای انجام ندادند که مایه افتخار بشود.
امیر
از ته دل میخواست بار دیگر پس از پنجاه سال بردگی محترمانه، خود حقیقیاش را به دست بیاورد.
هرچند آن بردگی دارای سعادت بود.
صدف
«من شک ندارم که شهر بسیار با معرفتی داریم. چون بیش از چهار قرن است که گذشتگانمان و ما همه سعی خود را کردهایم که آن را نابود کنیم اما او همچنان سرپا ایستاده و ما را در دل خود جای داده است.»
Farnaz Hooshyar
از او پرسید: «شما فکر میکنید تا کی میتوانیم به این رفت و بازگشت ادامه بدهیم؟» فلورنتینو آریثا از پنجاه و سه سال و هفت ماه و یازده روز پیش جواب را میدانست...
گفت: «تا آخر عمرمان…»
فاطمه.ص
او با طمع به دنبال عشق بود اما از سوی دیگران...درواقع همهچیز را تمام و کمال میخواست اما خودش چیزی برای ارائه نداشت.
فاطمه.ص
او را در جایی حس میکرد که وجود نداشت.
shogun
به او یاد داد: تو هیچوقت نمیتوانی مطلبی را به زندگی بیاموزی.
shogun
تنها زمانی از مرگم متأسف خواهم شد که برای عشق نمرده باشم.
shogun
این قانونهاست که مردم را به کشتن میدهد نه اسلحه و تیر و تفنگ.
shogun
«عشق علائمیهمچون بیماری وبا دارد!»
f.zamani
به هرحال این مرد کاتولیک توانایی این را داشت که برای او در زندگی امنیت، سعادت و نظم بیاورد، اتفاقاتی که شاید جمعشان چیزی مانند عشق را ایجاد میکرد «اما» نه خود عشق.
Arash
زنان شوهردار و بیوه نیز انگار مادر و مادربزرگهایی از نژاد دیگر هستند. آنها سنشان را از سالهایی که تا مرگ فاصله دارند حساب میکنند تا زمانهایی که زندگی کردهاند.
Arash
اعتقاد داشت که هر شخص، زمان و نحوهٔ مرگش را خودش انتخاب میکند و وظیفهٔ ما این است که به او کمک کنیم تا با حداقل درد ممکن با آرامش و بدون درد و وحشت این جهان را ترک کند.
Arash
«خوزفا سونیگای» بیوه را به یادآورد که عاشق فلورنتینو بود و یکبار در خواب میخواست او را با قیچی ناکار کند تا زن دیگری او را به دست نیاورد.
نیتا
با وجود همهٔ آن خیانتها حدود سی سال برای هم عاشق و معشوق باقی ماندند. اصطلاحاً: بیوفا اما راستگو...
نیتا
دکتر خوونال اوربینو هم شوهری مانند همهٔ مردها بود. چیزی را از روی زمین برنمیداشت، هیچ چراغی را خاموش نمیکرد و هیچ دری را پشت سرش نمیبست. اگر در سحرگاهی تاریک متوجه میشد که دکمهٔ لباسش افتاده بهگونهای زیر لب غرولند میکرد که همسرش هم بشنود: «آدم باید دوبار زن بگیرد...یکی برای عشق و عاشقی و دیگری برای دوخت دکمه افتاده لباس.»
نیتا
حجم
۵۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
حجم
۵۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان