بریدههایی از کتاب عشق در سال های وبا
۳٫۶
(۵۸)
برخلاف آنچه دیگران تصور میکنند، من ثروتمند نیستم و فقیری هستم که پول زیادی دارم. پول داشتن با ثروتمند بودن فرق دارد.
امیر
انسانها تنها از مادر متولد نمیشوند و میتوانند چند بار در طول زندگی متولد شوند و تصمیم درست بگیرند
فاطمه
هیچچیز به اندازهٔ عشق در این دنیا مشکل نیست.
anis maysami
یکبار برایش دمنوش گل بابونه آوردند، پس از این که چشید آن را کنار گذاشت و گفت: «این که طعم پنجره میدهد.»
فرمینا و خدمتکاران بسیار تعجب کردند چون تا پیش از آن کسی پنجره پخته نخورده بود اما هنگامی که کمی از آن را چشیدند با هم گفتند: «بله! طعم پنجره میدهد.»
anis maysami
این شهر همه یأس و ناامیدی و مرگ است که تنها نقاب زیبایی از امید داشت.
Fateme Soltani
گفت: «فکر میکردم او فرد معتقدی بود!»
دکتر نگاهی به او کرد و گفت: «هرچند که این مسائل بین خود فرد و خدایش است اما او یک معتقد بیخدا بود!»
محدثه
«فکر میکردم او فرد معتقدی بود!»
دکتر نگاهی به او کرد و گفت: «هرچند که این مسائل بین خود فرد و خدایش است اما او یک معتقد بیخدا بود!»
آسمان شب
عشق در هر زمان و مکان هم باز عشق است و هرقدر به مرگ نزدیکتر شوی شرارهٔ آتش آن روشنتر و سوزانتر خواهد شد.
Arash
جوان و خام بود و نمیدانست که کار قلب این است که خاطرات خوب را حفظ کند و تصاویر ناخوشایند را به گوشهای از ذهن براند.
Arash
آن دستهای که بر بیماریشان غلبه میکردند و سلامتیشان را به دست میآوردند با کلی هدیه بین مردم برمیگشتند و آنها را تقسیم میکردند، انگار میخواهند با دادن این هدایا از زنده ماندنشان طلب بخشش کنند.
امیر
اعتقاد داشت فقط وقتی قرار است چیزی برای فروش داشته باشی باید زبانش را بلد باشی وگرنه موقع خرید هرطور حرف بزنی همه حرفت را میفهمند.
امیر
نوبت آنها میرسد که شوهرانشان را مانند افراد نابینا هدایت کنند و برای این که هوای غرورشان را داشته باشند کمیزودتر زیر گوششان میگویند: دو قدم جلوتر چاله است، پلهها را مواظب باش، دوتا نیست و سه تاست، چیزی که وسط پیادهرو است بسته نیست بلکه جسد یک گدای خیابانی است و...
مثل این است که به هم کمک میکنند تا آخرین قدم را از روی پل زندگی بردارند.
فاطمه.ص
«برخلاف آنچه دیگران تصور میکنند، من ثروتمند نیستم و فقیری هستم که پول زیادی دارم. پول داشتن با ثروتمند بودن فرق دارد.»
shogun
او معتقد بود هر اتفاقی که برای عشق و عاشقی یک نفر میافتد، روی همهٔ عشقهای جهان اثرگذار است.
shogun
دکتر خوونال اوربینو هم شوهری مانند همهٔ مردها بود. چیزی را از روی زمین برنمیداشت، هیچ چراغی را خاموش نمیکرد و هیچ دری را پشت سرش نمیبست. اگر در سحرگاهی تاریک متوجه میشد که دکمهٔ لباسش افتاده بهگونهای زیر لب غرولند میکرد که همسرش هم بشنود: «آدم باید دوبار زن بگیرد...یکی برای عشق و عاشقی و دیگری برای دوخت دکمه افتاده لباس.»
anis maysami
بهراستیکه شهر محبوب او باگذشت زمان تغییر محسوسی نکرده بود...
همان روزهای سوزان و همان شبهای سیاه و خشک با خطرهای شبانهاش، همان شهری که حتی نمک هم در آن فاسد میشد و گلها همانند فلز زنگ میزدند.
شهری ساکن و بدون جریان که حتی طی چهار قرن پیش هیچ تغییری به خود ندیده بود و شهروندانش فقط روزگار میگذراندند و در این میان انتظارات پوسیده کمکم عمرشان سر میآید.
Fateme Soltani
او آنجا گفته بود تا زمانی که زنده است، به معالجهٔ بیماران میپردازد. اعتقاد داشت که وقتی بمیرد فرصت زیادی برای استراحت خواهد داشت و الان تصمیمی برای مرگ ندارد.
Ala Mohagheghzadeh
او میدید که چطور لحظهلحظهٔ روز که پیشتر طرفدارش بودند و برایش قسم میخوردند حالا ضد او به پا خواستهاند.
Arash
اعتقاد داشت که هر شخص، زمان و نحوهٔ مرگش را خودش انتخاب میکند و وظیفهٔ ما این است که به او کمک کنیم تا با حداقل درد ممکن با آرامش و بدون درد و وحشت این جهان را ترک کند.
Arash
وقتی فرمینا خبر مرگ پدرش را شنید بیاختیار نفسی از سر آسودگی کشید و حتی لباس عزا به تن نکرد که سؤال و جواب نشود اما تا چند ماه پس از آن اتفاق در حمام را میبست و درحالیکه سیگارش را میکشید و کاغذهای معطر آتش میزد، اشک میریخت...اشکی برای پدر مرحومش.
نیتا
حجم
۵۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
حجم
۵۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۹۲ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان