نمیدانم وقتی امیرالمؤمنین (ع) دربارهٔ موضوعی سخن میگویند، چه فریادی باید سر داد؟ و چگونه باید پای کلماتش جان داد؟ چطور باید آن را نوشید؟ جرعه جرعه باید آن را چشید یا به یکباره آن جام کلام را سر کشید تا مستانهترین لحظات زندگی را تجربه کرد؟ حضرت در کلامی، که قسمتی از آن را در مباحث گذشته بررسی کردیم، از سرِ درد، مخاطبان خود را، که ای کاش از خوبان آنان باشیم، از تکبّر میترساند و با تکرار لفظ جلالهٔ «الله» آنان را از تکبّر و ستم برحذر میدارد، و میفرماید: «فاللّهَ اللّهَ فی عاجِلِ البَغی و آجِلِ وَخامةِ الظُّلمِ و سُوءِ عاقِبَةِ الکبرِ، فإنّها مَصیدَةُ إبلیسَ العُظمی و مَکیدَتُهُ الکبری، الّتی تُساوِرُ قُلوبَ الرِّجالِ مُساوَرَةَ السُّمومِ القاتِلَةِ، فما تُکدی أبَداً و لا تُشوی أحَداً، لا عالِماً لِعِلمِهِ و لا مُقِلاًّ فی طِمرِهِ؛ خدا را خدا را از خرابیهای زودرس ستم و بیداد و از فرجام ناگوار تکبّر؛ که بزرگترین دام و سهمگینترین نیرنگ شیطان است و چونان زهرهای کشنده در دلهای مردان فرو میرود. هرگز چیزی مانع نفوذ آنها نمیشود و هیچ کس از آنها در امان نیست، نه عالِم به خاطر علمش و نه تهیدست به سبب جامه فرسودهاش.» آری هیچ کس از تکبّر در امان نیست.
الحمدالله علی کل حال