بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آقای شهردار | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب آقای شهردار اثر داوود امیریان

بریده‌هایی از کتاب آقای شهردار

امتیاز:
۴.۷از ۲۹ رأی
۴٫۷
(۲۹)
«خیر ببینی پسرم... یکی مثل تو کمکم می کند... آن‌وقت شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست. مگر دستم بهش نرسد...» مهدی، فرش خیس و سنگین شده را با زحمت به حیاط آورد. ـ اگر دستم به شهردار برسد، حقش را کف دستش می گذارم...
راحیل 🍃
پیرزن گفت: «خیر ببینی پسرم... یکی مثل تو کمکم می کند... آن‌وقت شهردار ذلیل شده از صبح تا حالا پیدایش نیست. مگر دستم بهش نرسد...»
e.k
خانواده و دوستانش به او فشار می‌آوردند که ازدواج کند؛ اما مهدی به شوخی می گفت: «من با کسی ازدواج می کنم که بتواند قبضه خمپاره را بردارد.»
سیّد جواد
مهدی گفت: «هیس! پسر، مگه کلهپاچه خورده‌ای که اینقدر فک می‌زنی؟» کاظم جلو خزید، قاشق را گرفت و نیم نگاهی به قابلمه انداخت. با لذت بو کشید و گفت: «به به... باز هم نون والقلم!» مهدی گفت: «تو کی آدم می شوی؟ قلم و نون. می‌دانی چقدر خاصیت دارد؟!»
مهر دلدارها
هنوز که هنوز است، بسیجیان سوخته‌دل لشکر عاشورا، چشم به آب های جنوب دارند که چه زمانی آقامهدی بازمی گردد؛ اما این آرزوی مهدی بود که پیکرش زمین را اشغال نکند. مهدی به دریا پیوست!
e.k
مطالعه کتاب «ولایت فقیه» امام خمینی، نقش مهمی در شکل گیری شخصیت او برجا گذاشت. او در دانشگاه، درسخوان و یاور دانشجویان، و بیرون از دانشگاه، یک دانشجوی پرشور و حال و واقف به اوضاع و احوال زمان بود.
ادریس
هنوز که هنوز است، بسیجیان سوخته‌دل لشکر عاشورا، چشم به آب های جنوب دارند که چه زمانی آقامهدی بازمی گردد؛ اما این آرزوی مهدی بود که پیکرش زمین را اشغال نکند. مهدی به دریا پیوست!
جامانده از شهدا😞
پس توکلّتان کجا رفته؟»
سیما
من تا سالها نمی‌دانستم این جوان متواضع و فروتن اما زیرک و فعال، مهندس است و فقط او را به عنوان یک بسیجی ساده می شناختم. او به جز بسیجیان، در دل ارتشیها هم نفوذ کرد. به هنگام ادغام نیروهای سپاه و ارتش برای شرکت در برخی عملیاتها، برادران ارتشی برای بودن در کنار او باهم رقابت می کردند.
سیما
سفندماه ۱۳۶۳، یکسال پس از شهادت حمید، به زیارت امام خمینی رفت. او در آنجا از آیت‌اللّه خامنه‌ای خواهش می کند که از امام بخواهد دعا کند تا شهید شود. مهدی در وصیتنامه‌اش نوشته است: «خدایا، چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش؛ اما چه کنم که تهیدستم؟ خدایا، تو قبولم کن. دوست دارم وقتی شهید می شوم، جسدم پیدا نشود تا یک‌وجب از خاک این دنیا را اشغال نکنم. خدایا، مرا پاکیزه بپذیر.»
مهر دلدارها

حجم

۴۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۴۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۹,۶۰۰
۳۰%
تومان