بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان

بریده‌هایی از کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان

نویسنده:آن فرانک
امتیاز:
۴.۲از ۱۴۴ رأی
۴٫۲
(۱۴۴)
خانم وان‌دان که احساس می‌کند باید در هر صحبتی شرکت داشته باشد، بدون مقدمه گفت: «من هم خیلی محجوب و خجولم. خیلی‌خیلی بیشتر از شوهرم!» تا به حال حرفِ به این عجیبی شنیده بودی؟! این کاملاً نشان می‌دهد که او دقیقاً برعکس چیزی است که ادعا می‌کند! آقای وان‌دان که احساس می‌کرد باید در مورد جملهٔ «خیلی‌خیلی بیشتر از شوهرم» توضیح بدهد، با خونسردی گفت: «من ابداً میل ندارم که محجوب و خجالتی باشم. نفع آدم در این است که پررو باشد.»
z.gh
قرص گرچه تلخ است، باید فروی‌اش داد، چون راحتی می‌آورد، به تلخی‌اش می‌ارزد
HeliOs
«وجدان راحت به انسان قدرت می‌دهد!»
نگین
چرا هر روز میلیون‌ها صرف جنگ می‌شود، درحالی‌که یک پنی برای پیشرفت علم پزشکی، هنرمندان یا فقرا خرج نمی‌شود؟ چرا مردم باید این‌طور گرسنگی بکشند درحالی‌که جاهای دیگر دنیا غذا خروارخروار دور ریخته می‌شود؟ خدایا، چرا آدم‌ها این‌طور دیوانه شده‌اند؟
zeinab_mdi70
قلبم طوری می‌زند که انگار می‌گوید «آرزوهایم را کی برآورده می‌کنی؟...»
zeinab_mdi70
باید خود را سفت و سخت نگه دارم تا کسی نفهمد که عقل و احساسم مدام در حال جنگ‌وستیزند. تا به‌حال که بُرد با عقل بوده، اما نمی‌دانم احساساتم می‌تواند خودش را بالا بکشد یا نه. گاهی از اینکه بُرد نهایی با احساساتم باشد می‌ترسم، ولی بیشتر دلم می‌خواهد آن‌ها ببرند!
siavash fouladi
«در عاشقی و جنگ همه‌چیز رواست.»
leylak
استقلال فکری من از پدر و مادرم، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. با وجود سن کمی که دارم، در مقایسه با مادرم، شجاعانه‌تر با زندگی روبه‌رو می‌شوم و درکی عمیق‌تر از عدالت دارم؛ می‌دانم چه می‌خواهم، هدف دارم، عقیده و نظر دارم، مذهب دارم و عشق دارم. اگر فقط بتوانم خودم باشم، راضی‌ام. می‌دانم که یک زنم، زنی با نیروی درونی و شجاعت بسیار! اگر عمر من به دنیا باشد، نسبت به مادر چیزهای بیشتری به دست می‌آورم، صدایم را به گوش بقیه می‌رسانم، وارد عرصه دنیا می‌شوم و برای نوع بشر تلاش می‌کنم! حالا می‌دانم که برای هر کار پیش از هر چیز شجاعت و شادکامی و رضایت خاطر لازم است!
Mary
آدم دیگران را فقط بعد از دعوا و بگومگو می‌شناسد و می‌تواند دربارهٔ شخصیتشان قضاوت کند!
S.Abolqasem
«کاغذ صبورتر از انسان است.»
z.gh
«جوان‌ها، ته قلبشان، به مراتب از پیرها تنهاترند.» به نظر من کاملاً حقیقت دارد. بنابراین اگر فکر می‌کنی زندگی در اینجا برای بزرگ‌ترها سخت‌تر از بچه‌هاست، باید بگویم به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من فکر می‌کنم که در یک قرن آینده، این فکر که وظیفهٔ زن بچه به دنیا آوردن است، تغییر می‌کند و راه احترام و تحسین جنس زن که بدون گلایه و خودستایی، بار این مسئولیت سنگین را به دوش می‌کشد، هموار می‌شود!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
روزی به جنبهٔ مضحک زندگی می‌خندیم و روز بعد ـ و از این‌جور روزها خیلی هست ـ وحشت‌زده‌ایم و ترس، نگرانی و نومیدی از سر تا پای‌مان می‌بارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
کار دنیا وارونه شده: انسان‌های محترم و آبرومند به اردوگاه کار اجباری، زندان و سلول انفرادی فرستاده می‌شوند، درحالی‌که پست‌ترین موجودات به پیر و جوان و فقیر و غنی حکومت می‌کنند. یکی را به علت خرید و فروش در بازار سیاه می‌گیرند، یکی را به خاطر مخفی کردن یهودی‌ها یا آدم‌های فلک‌زدهٔ دیگر. جز نازی‌ها هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه چیزی در انتظارش است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چرا کارخانه‌های انگلستان از یک طرف هواپیماهای غول‌پیکر و بمب‌های مخرب‌تر تولید می‌کنند و از طرف دیگر تند و تند خانه‌ها را بازسازی می‌کنند؟ چرا هر روز میلیون‌ها صرف جنگ می‌شود، درحالی‌که یک پنی برای پیشرفت علم پزشکی، هنرمندان یا فقرا خرج نمی‌شود؟ چرا مردم باید این‌طور گرسنگی بکشند درحالی‌که جاهای دیگر دنیا غذا خروارخروار دور ریخته می‌شود؟ خدایا، چرا آدم‌ها این‌طور دیوانه شده‌اند؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
انسان تا زمانی که خودش ننویسد، نمی‌داند چه کار معرکه‌ای است. همیشه دردم این بود که نمی‌توانم نقاشی کنم، اما حالا خوشحالم که دست‌کم می‌توانم بنویسم. اگر هم استعداد داستان و مقاله‌نویسی نداشته باشم، همیشه می‌توانم برای خودم بنویسم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
جالب است که ده سال پس از جنگ، مردم بفهمند ما در مخفیگاه چطور زندگی می‌کردیم، چه می‌خوردیم و به عنوان یهودی‌های زیرزمینی چه حرف‌هایی می‌زدیم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چهارشنبه، ۲۹ مارس ۱۹۴۴ کیتی بسیار عزیز یکی از وزیران کابینه به اسم بولکشتاین، از رادیو برون‌مرزی هلند در لندن، گفت که دولت تصمیم دارد بعد از جنگ از خاطرات و نامه‌های مربوط به جنگ، مجموعه درست کند و طبیعتاً همه روی دفتر خاطرات من دست گذاشتند. جالب می‌شود که روزی داستانی دربارهٔ ساختمان ضمیمهٔ سری منتشر کنم. لابد همه از اسمش فکر می‌کنند یک داستان پلیسی است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
درحالی‌که زیبایی حتی در هنگام بدبختی و مصیبت باقی می‌ماند. اگر در جست‌وجویش باشی خوشبختی‌های بیشتر کشف می‌کنی و به تعادل دست می‌یابی. کسی که خوشحال است، دیگران را هم خوشحال می‌کند؛ کسی که شجاعت و ایمان دارد، هرگز بدبخت از دنیا نمی‌رود!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
عشق چیست؟ تصور نمی‌کنم بشود عشق را با کلمات توصیف کرد. عشق، درک دیگری، اهمیت قائل‌شدن برای او و شریک‌شدن در شادی‌ها و غم‌های اوست. این درنهایت عشق جسمانی را نیز دربر می‌گیرد. انسان چیزی را با دیگری قسمت می‌کند؛ چیزی را می‌بخشد و درعوض چیزی به‌دست می‌آورد،
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ

حجم

۵۸۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۷ صفحه

حجم

۵۸۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۷ صفحه

قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰
۵۰%
تومان