بریدههایی از کتاب آن فرانک؛ خاطرات یک دختر جوان
نویسنده:آن فرانک
مترجم:شهلا طهماسبی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۴۴ رأی
۴٫۲
(۱۴۴)
چه چیز زیباتر از نشستن در مقابل یک پنجرهٔ باز، لذت بردن از طبیعت، گوش دادن به آواز پرندگان، احساس گرمای آفتاب روی گونهها و داشتن دوستی عزیز در کنار خود است؟
نگین
عشق چیست؟ تصور نمیکنم بشود عشق را با کلمات توصیف کرد. عشق، درک دیگری، اهمیت قائلشدن برای او و شریکشدن در شادیها و غمهای اوست.
مژگان
آن فرانک که در آغاز ثبت خاطرات خود سیزده سال و هنگامی که به اجبار نوشتن را قطع کرد، پانزده سال داشت، دلبستگیها و بیعلاقگیهای خود را آزادانه روی کاغذ آورده بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من دوست میخواهم، نه ستایشگر؛ کسی که برای شخصیت و کارهایم احترام قائل باشد، نه لبخند زیبایم.
zahra.Askari
هیچکس از این موضوع مستثنا نیست. آدمهای مریض، پیرها، کودکان شیرخوار و زنهای حامله، همهوهمه به طرف مرگ قدم برمیدارند.
sana
روز تهی، هرچند که روشن و درخشان باشد
همچون شب، تار و ظلمانی است.
Hasti ✨🎨
ما در محاصرهٔ تاریکی و خطر قرار داریم و در جستجوی نومیدانهمان برای بیرون رفتن از آن
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
مگر ضربالمثلی قدیمی نمیگوید که عشق خویشاوند درد و غم است؟
Book
من خیلی آرامم و هیچ توجهی به این دادوقالها ندارم. به مرحلهای رسیدهام که مرگ و زندگی هیچکدام برایم اهمیت ندارد. زمین بدون من هم میچرخد و من هیچکاری نمیتوانم برای تغییر حوادث بکنم. فقط باید بگذارم قضایا سیر خودشان را طی کنند و همهٔ حواسم را روی کارم متمرکز کنم و امیدوار باشم که همهچیز آخر کار روبهراه شود.
elnaz
اگر مادرها همهچیز را دربارهٔ این مسائل به دخترهاشان نگویند، آنها از اینطرف و آنطرف چیزهایی میشنوند، که این درست نیست.
وفا
همهٔ دنیا منتظر است و بسیاری منتظر مرگاند
علاقه بند
نمیخواهم مثل بیشتر آدمها بیفایده و بیثمر باشم. میخواهم مفید باشم و برای همهٔ آدمها، حتی کسانی که هرگز ندیدهام، لذت بیافرینم. میخواهم حتی بعد از مرگم هم به زندگی ادامه بدهم! برای همین اینقدر از خدا سپاسگزارم که به من این استعداد را داده که بتوانم خودم را پرورش بدهم و درونیاتم را بیان کنم!
نگین
میدانی چه نصیحتی به او کرد؟ گفت، خودش را بگذارد جای بقیهٔ آدمهای دنیا که دارند رنج میکشند! من گفتم، مگر فکر کردن به بدبختی دیگران به کسی که خودش بدبخت است، چه کمکی میکند؟
lucifer
یک قاعده را نباید فراموش کرد؛، به همهچیز بخند و دیگران را فراموش کن! میدانم که خیلی خودخواهانه است، اما این تنها دوای درد کسانی است که به حال خودشان اشک میریزند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
همانطور که خودت میدانی، هر روز از خودمان میپرسیم: «منظور از این جنگ چیست؟ خدایا، چرا مردم نمیتوانند در صلح و آرامش با هم زندگی کنند؟ اینهمه نابودی و انهدام برای چیست؟»
سؤال قابل درکی است، ولی هنوز کسی جواب قانعکنندهای برایش پیدا نکرده است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
از من برنمیآید که یکروز لبخند بزنم و روز بعد کینه نشان بدهم. ترجیح میدهم حد اعتدال را رعایت کنم که چندان هم معتدل نیست و افکارم را برای خودم نگه دارم. شاید روزی من هم با دیگران همان رفتار اهانتآمیزی را بکنم که دیگران با من میکنند. کاش میتوانستم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چون زمان جاودانه و بیتغییر است،
کوتاهیهای انسان ندانمکاری است
اما کوتاهیهای دیگران اصلکاری است.
دچار مصیبت که میشویم، یافتن تقصیرکار به نظر آسان است
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
کیسی وان مارکسوِدت نویسندهٔ محشری است. در آینده حتماً اجازه میدهم بچههایم هم کتابهایش را بخوانند.
علاوه بر اینها، یک عالم از نمایشنامههای کورنر را هم خواندهام؛ هدویگ ، پسرعمو برمنی، معلمهٔ سرخانه دومینوِ سبز. از کارهایش خیلی خوشم میآید. من و مارگوت و مادر دوباره با هم دوست شدهایم. اینطوری همهچیز خوشایندتر است. دیشب مارگوت پیش من خوابید. جایمان خیلی تنگ بود. هیچکداممان نمیتوانستیم غلت بزنیم اما لطفش در همین بود. مارگوت از من خواهش کرد چندوقت یکبار دفتر خاطراتم را بخواند. گفتم «باشد، بعضی جاهایش را میدهم بخوانی.» خودش هم به من اجازه داد دفتر خاطراتش را بخوانم.
1984
حالا برگشتهام به همان نقطهای که در وهلهٔ اول به دلم انداخت که دفتر خاطرات درست کنم: من دوستی ندارم.
ASMA
ما خندیدن را از یاد بردهایم؛ خندهای چنان از ته دل که نتوان جلواَش را گرفت.
Book
حجم
۵۸۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه
حجم
۵۸۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه
قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰۵۰%
تومان