بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شازده حمام (جلد چهارم) | طاقچه
تصویر جلد کتاب شازده حمام (جلد چهارم)

بریده‌هایی از کتاب شازده حمام (جلد چهارم)

۴٫۴
(۴۵)
شهربانو می‌گفت زن‌ها اگر کار نکنند و با بازار سروکار نداشته باشند، خرافاتی می‌شوند. او می‌گفت آدم نمی‌تواند بیکار باشد. وقتی کار تولیدی و سازنده ندارد، می‌چسبد به کارهای باطل. دائم می‌رود جلسه‌های غیبت. آدم بیکار، متعصب و بی‌عقل می‌شود. آدمی که در دستش پول نباشد و نداند پول چطور به دست می‌آید، به درد نمی‌خورد. آدم بی‌خودی می‌شود.
مهرسام
استادها خوب درس می‌دادند. هنوز به استادهای دانشگاه بابت اضافه تدریس دستمزد نمی‌دادند. هنوز این فاجعهٔ پول و پول‌پرستی به نظام دانشگاهی راه نیافته بود. استادها حقوق ثابت داشتند. اگر در هفته بیست ساعت درس می‌دادند اگر پنج ساعت، همان حقوق را می‌گرفتند. اگر ۱۰ عنوان پایان‌نامه را هدایت می‌کردند اگر یکی، حق‌الزحمه‌شان یکی بود. چه روزگار نیکی! چه دانشگاه دور از وسوسه‌های پولی! این پول در دانشگاه‌ها چه فسادها و فاجعه‌هایی را که پدید نیاورده است! خدا بهتر می‌داند.
پ. و.
اعتیاد به قدرت، کشورها و ملّیت‌ها را نابود می‌کند
anahita.bdbr
ولی این عقیدهٔ من است. آدمی که جرأت گناه کردن ندارد، اصلاً آدم نیست. گاو و خر است. هیچ گاو و خری در تمام عمرش گناه نمی‌کند. آدم به گناه و توبه آدم است. آدم اگر گناه نکرده بود، هنوز توی بهشت وِلُو بود. آدم اگر گناه و توبه نمی‌کرد، ارزشش به اندازهٔ درخت‌ها بود.»
anahita.bdbr
شهرهای کوچک جایی است که در آن‌ها دهان‌های بسیاری برای حرف زدن و مغزهای کمی برای اندیشیدن وجود دارد.»
mahi
دخترم هرگز گناه نکرده است. من به پدرت گفتم دختری که هرگز گناه نکرده، به دردِ جرزِ دیوار می‌خورد. آن‌ها فکر کردند من شوخی می‌کنم. خندیدند. ولی این عقیدهٔ من است. آدمی که جرأت گناه کردن ندارد، اصلاً آدم نیست. گاو و خر است. هیچ گاو و خری در تمام عمرش گناه نمی‌کند. آدم به گناه و توبه آدم است. آدم اگر گناه نکرده بود، هنوز توی بهشت وِلُو بود. آدم اگر گناه و توبه نمی‌کرد، ارزشش به اندازهٔ درخت‌ها بود.»
mahi
«عده‌ای با فردوسی و شاهنامه مخالف‌اند. بهانه‌شان این است که فردوسی درباره شاهان حرف زده است. اما آن‌ها به دلیل همین کلمهٔ خرد با فردوسی مخالف‌اند؛ چون می‌دانند که اگر پای عقل و خرد به میان آید، بساط آن‌ها برچیده می‌شود. آن‌ها با عقل، خرد، اندیشه، فکر و ابراز نظر، رأی و ارائه طریق بر مبنای عقل مخالف‌اند. اگر خِرد به میان آید، خرافات از بین می‌رود. آن‌ها که درآمدشان از خرافات و بی‌خردی است، ضرر می‌کنند. پس آن‌ها با شاهنامه و فردوسی مخالف‌اند. آن‌ها با هر کس که اهل خرد و عقل باشد، مخالف‌اند.»
مهرسام
اگر دزدها (همه رقم دزد) از جیب‌بر گرفته تا دزد اداری که اختلاس می‌کند، به مدت ده سال کار خود را تعطیل کنند، حداقل چهارصد هزار نفر در کشور بیکار می‌مانند. از پلیس و زندانبان و قاضی گرفته تا قفل ساز و زنجیر ساز و نرده ساز، دوربین ساز، فروشنده‌های تلویزیون‌های مداربسته، نصّاب، قاضی دادگستری، زندان ساز، آشپز زندان و غیره و غیره، همه بیکار می‌مانند و باید کار دیگری پیدا کنند. تازه، برای این‌که دزدی اداری انجام نشود، چه تعداد از افراد اسناد اداری و مالی را کنترل می‌کنند؟ برای ساخت اتاق‌هایشان، ساختمان‌هایشان، چقدر تجهیزات و مواد و مصالح ساختمانی لازم است؟ میلیاردها خرج می‌شود تا معدن آهن کشف شود. میلیاردها خرج می‌شود تا سنگ آهن، به آهن و میلگرد تبدیل شود. هزاران نفر کار می‌کنند تا میلگرد به پنجره و حفاظ‌های سرنیزه‌ای برای لبه دیوارها تبدیل شود.
پ. و.
درس موسیقی در مدرسه تعطیل شد. معلم قرآن ما مرحوم آسیدجواد جلیلی، ناظم مدرسه بود. یکی از بچه‌ها (فکر کنم فرهاد وطنخواه) از ایشان پرسید: «چرا چند هفته است معلم موسیقی به مدرسه نمی‌آید؟» آسید جواد که حسابی از فشار بیرون به مدرسه و آموزش‌وپرورش به خاطر درس موسیقی ناراحت بود، گفت: «فعلاً با کِش تنبانتان ویولن بزنید تا ببینم جواب آشیخ‌علی چیست؟» و این شد که من هر وقت ویولن می‌بینم، ناخودآگاه به یاد کِش تنبان می‌افتم.
شهاب
اگر دولت‌ها بگذارند. اصلاً ملت‌ها حوصلهٔ جنگ ندارند. این دولت‌ها و سیاستمداران و سرمایه‌داران عظیم بین‌المللی هستند که به خاطر قدرت و ثروت و شهوت، جنگ می‌آفرینند. ملت‌ها باهم خیلی مهربان‌اند.
سید مهدی
من از کلاس‌های پروفسور پاپلی بهره‌های فراوان بردم، ولی بزرگ‌ترین بهره‌ام پس از آشنایی با ایشان، «اجتماعی شدن» بود. او به من آموخت چگونه دور هم جمع شویم و چطور از زندگی اجتماعی لذت ببریم. چگونه کار جمعی انجام دهیم. او از شاعران ایرانی اشعاری می‌خواند و ترجمه می‌کرد و ما را تا حد زیادی با ادبیات غنی ایران آشنا کرد؛ ادبیاتی که به انسان مفاهیم صلح‌دوستی و انسانیت را می‌آموزد. ما در جلسات از شاعران بزرگ آمریکای لاتین امثال «اِمه سِزر» شعر می‌خواندیم و دوستانی بودند که گیتار می‌زدند.
پ. و.
در دنیای فعلی حدس زده می‌شود دست‌کم ۲۵ درصد اقتصاد جهان بر محور دزدی، قاچاق، اعتیاد، جرم و جنایت، ترور و عوامل بازدارندهٔ این جرائم می‌چرخد. شما فکر می‌کنید همین سیستم نه‌چندان پیچیدهٔ دزدگیر ماشین و اعلام خطر سرقت که در بانک‌ها، طلافروشی‌ها و فروشگاه‌ها نصب است، سالانه چقدر چرخش مالی دارد؟ در این دنیای مادی که همه‌چیز بر مدار پول می‌چرخد، چه کسی می‌تواند جرم‌زدایی کند؟ حتی فرهنگ‌سازی برای رفع این مسائل، به یک اقتصاد تبدیل شده است. یک‌جور کاسبی است. خداوند که از ذهن و قلب مردم بیرون رفت، جایش پاسبان، قاضی، زندان، زندان ساز، دوربین مداربسته و... می‌نشیند. فرزندانمان را با فرهنگ انسانی تربیت کنیم. شاید یک اقتصاد صحیح‌تر و کم‌هزینه‌تر جایگزین این اقتصادِ افسارگسیختهٔ پرهزینه شود.
پ. و.
باید جرم‌زدایی و زندان‌زدایی کرد. در سراسر دنیا بسیاری از جرم‌ها، واهی است. فقط برای ترساندن مردم و پر کردن زندان‌هاست. دزدی و زندان هم بخشی از اقتصاد کشورهاست. زندان حتی نقش مهمی در اقتصاد دارد.
پ. و.
خشم مردم نمونه‌ای از خشم خداوند است.
پ. و.
در آن زمان بُرد ارتباطات کوتاه، اما عمق آن زیاد بود. ارتباطات احساسی و عاطفی بود. روابط دوستانه و انسانی ایجاد می‌کرد. در آن روزها ارتباطات و اطلاعات بیشتر توسط زن‌ها عملی می‌شد. حالا رسانه‌های بسیار پیشرفته عهده‌دار این امر هستند. حالا بُرد ارتباطات بلند و جهانی است، اما عمق آن بسیار کم است. ارتباطات امروزی، عقلی و اقتصادی است. عواطف و احساسات بشری بازیچهٔ سیاست و سیاست‌بازان است. رسانه‌های ارتباطی هم ابزاری در اختیار آن‌هاست.
پ. و.
حالا من نمی‌فهمم عده‌ای مسجد می‌سازند یا یک تشکیلات اقتصادی درست می‌کنند. برای مجلسِ ختم، چندصدهزار تومان و گاه چند میلیون تومان پول می‌گیرند. اول پول می‌گیرند بعد درِ مسجد را باز می‌کنند. فاصلهٔ دو نماز هم درِ مسجد بسته است. در عصر حکومت‌های کفر، مسجد خانهٔ خدا بود. در عصر حکومت‌های اسلامی مسجد به یک مکان اقتصادی و محل کسب درآمد تبدیل شده است. یاللعجب! مگر کسی برای خدمت به امام حسین (ع) پول می‌گرفت؟ حالا ممکن بود چهار نفر پولدار یک وعده ناهار یا شام به خدمتگزاران مراسم روضه و سینه‌زنی بدهند. حالا در عصری که دولت اسلامی است، عده‌ای دستگاه امام حسین (ع) را به بنگاه اقتصادی مبدل کرده‌اند. خدا عاقبت همه را ختم به‌خیر کند! در طول تاریخ هیچ‌گاه مساجد این‌قدر از خدا دور نشده بودند. از خدا دور شدند تا به اقتصاد وصل شوند!
پ. و.
حاج‌آقای وزیری به کارمندان می‌گوید: «ما کتابخانه را برای همه ساخته‌ایم. برای مسلمانان، برای شیعه و سنی، یهودی، زردشتی، مسیحی، ارمنی و حتی افرادی که ما از منظر دینی و مذهبی آن‌ها را قبول نداریم.» ایشان به کتابدارها سفارش می‌کند: «هر کس اینجا آمد، از ایمانش نپرسید و به او کتاب بدهید. اگر فهمیدید که مسلمان نیست، حتماً بیشتر به او تعارف کنید.» از آن روز که باید سال ۱۳۴۲ باشد، همه کارمندان کتابخانه فهمیدند که کتابخانه به همه تعلق دارد. مثل این‌که شهر و مملکت متعلق به همه است.»
پ. و.
ما فریادها را می‌شنویم، ولی آیا آن‌ها را می‌فهمیم؟ میلیون‌ها پناهنده فلسطینی، کُرد، عراقی، سوری، یمنی، آفریقایی، ویتنامی، کامبوجی و... همین وضع، بلکه بدتر را دارند. من که از اصل خود بریده نشده‌ام، چگونه می‌توانم مفهوم این بیت شعر را درک کنم: امشب سخت تنها مانده‌ام آینه را بغل کرده‌ام در این دنیای استوار بر بی‌عدالتی، قدرت، پول و ...، یک زن دورافتاده از اصل خویش و تنها در غربت، می‌تواند فقط عکس خود را در آینه بغل کند. کاش هیچ‌کدام از جنگ‌آفرینان به دنیا نمی‌آمدند! کاش همه مرزها پل می‌شد!
پ. و.
زندگی مردم را حکایت و روایت می‌کنیم. آن را شرح می‌دهیم، می‌گوییم، می‌نویسیم، می‌خوانیم و می‌دانیم. ولی آیا واقعاً زندگی مردم را می‌فهمیم؟ درک می‌کنیم؟ و یا فقط زندگی مردم را می‌دانیم؟ شعر، این کلام فشرده، بیانگر زندگی مردم است. آیا بسیاری از اشعار را می‌فهمیم یا فقط می‌دانیم؟ اگر واقعاً زندگی مردم را می‌فهمیدیم، جهان چنین بود؟ اگر فرماندهان جنگ‌ها که در کاخ‌هایشان در امنیت زندگی می‌کنند، مفهوم بمب و خمپاره، ویرانی، مرگ و زخمی‌شدن، فراری شدن، آوارگی، تحمل گرسنگی، تحقیر شدن و... را می‌فهمیدند، اصلاً جنگ می‌آفریدند؟ جنگ می‌کردند؟ جنگ را ادامه می‌دادند؟
پ. و.
می‌پرسم: «شما حدود پنجاه سال است که در سوئد هستید... .» سرش را به نشانهٔ تأیید پایین می‌آورد و می‌گوید: «درست امسال پنجاه سال است که در سوئد هستم.» می‌پرسم: «به نظر شما علت اصلی توسعه در سوئد چیست؟» ایستاده مشغول صحبت هستیم. در همین بین همسرش با او تماس می‌گیرد. می‌گوید همسرش منتظر اوست و باید به منزل برگردد. لحظهٔ خداحافظی است. می‌گوید: «تمام دلایل توسعهٔ سوئد در چند کلمه خلاصه شده است: آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، مشارکت مردمی، جهان‌بینی صحیح و سعه‌صدر. سوئد توسعهٔ خود را در توسعهٔ کشورهای دیگر می‌داند نه در تخریب آن‌ها. بدون این اصول، سوئد صدبار از جنوب مراکش و از صحاری آفریقا عقب‌افتاده‌تر می‌شود.»
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)

حجم

۱۰۲۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۶۴ صفحه

حجم

۱۰۲۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۶۴ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد