بریدههایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)
۴٫۷
(۱۳۹)
ما بچههای سالهای ۵۰-۱۳۴۰ اعتراضهایمان را گذاشته بودیم تا یکجا منفجر شویم. در ممالکی که فرهنگ اعتراض نیست، اعتراضها فشرده میشود و مثل دیگ بخار بدون منفذ تحت فشار قرار میگیرند. بعد این دیگ بخار میترکد. این ترکیدن اسمش انقلاب است. آنها که فکر میکنند اگر جلوی اعتراضهای مردم را بگیرند برخر مراد سوار خواهند بود، باید بدانند که هر ۲۵ تا ۴۰ سال اعتراضهای مردم منفجر میشود. آن وقت هیچکس جلودار آنها نیست.
1976
وقتی جامعهای احساس ظلم و تحقیر کند اگر کسی با ظالم برخورد کند ولو آن که حمایت با حرفهای دور از شأن کلاس و معلمیهمراه باشد، جامعه عکسالعمل مناسب و مثبت نشان میدهد، البته من هرگز موافق این گونه برخوردها نیستم، ولی باید شرایط جامعه سالهای ۱۳۴۰، سالهایی که سر هر گذر یک باج بگیر و گردن کلفت چاقوکش بروبیایی داشت را در نظر گرفت.
1976
اسم فراشاه و خراشاه هم از اسمهای خیلی قدیمی است. آبادی بالاتر از تفت و سر راه شیراز است. بعد از انقلاب به خاطر آن که کلمه شاه در آن بود اسم چند هزار سالۀ این آبادی را عوض کردند. به نظر من این کارها جز هدر دادن وقت و نیرو و بیهویتی فرهنگی نتیجه دیگری ندارد. آخر هر شاهی که منظور پادشاه نیست! اگر اینطور است اسم شاهرگ، شاهتوت، شاهراه را هم عوض کنند.
1976
وقتی صفای آن روحانی پوستینپوش خرسوار (شیخ غلامرضا فقیه خراسانی) که اتاقهای خانه محقرش جز بوریا هیچ نداشت و این بابا مراد خاکنشین و مانند آنها را درآن دوره به یاد میآورم و با زرق و برق روزگار فعلی مقایسه میکنم، سقوط اخلاقیات را میبینم. سقوطی که شاید نتیجۀ مدرنیته و درگیری امور معنوی با امور دنیوی است
1976
معلوم میشد که یک شیر ناپاک خورده بیشرف رذلی که از جن نمیترسیده است دخترک را حامله کرده است. مادر بیچارهاش هم دیر فهمیده بود. دخترک بیش از ۴ ماه داشت و نمیتوانستند بچه را بیندازند. زنها میگفتند دمر بخوابانیدش، بروید روی کمرش و به پشتش لگد بزنید.
1976
در آن سالها حقوق آدمها بهخصوص کودکان و زنان و حقوق طبیعت پایمال میشد.
مهشید
ترس از جهنم چه زمینه خوبی را برای بهرهکشی انسانها توسط آدمهای سودجو فراهم میآورد.
مهشید
وقتی در خانهای بزرگ شوی که بحث پول، معامله، کلاه گذاشتن و کلاه برداشتن، چک، سفته، تجارت، خرید مبل، صندلی، ماشین، چه و چه در آن نباشد، خوب نمیدانی پول به چه درد میخورد.
1976
برای گرفتن زن دوم باید دل شیر و عقل خر داشت.
1976
یک بار پدری پسرش را که تازه داماد شده بود وسط حمام کتک زد که چرا در خزینه غسل نمیکند و غسل زیردوش باطل است. پیرمرد به پسرش میگفت با آب دوش غسل صحیح نیست و تو دائمالنجس هستی و آدم دائمالنجس اولادش هم حرامزاده است. جوانترها میگفتند که خزینه باعث مریضی است.
1976
آن موقع تازه حمام دوش شده بود و عدهای از مردهای مسن و میانسال میگفتند دوش آدم را پاک نمیکند و برای غسل توی خزینه میرفتند. من درست نمیفهمیدم که غسل یعنی چه؟ اما این بحث صحیح بودن یا نبودن غسل زیردوش را در حمام فراموش نمیکنم، حتی گاهی بحثها به سروصدا منجر میشد.
1976
یکی از اصلاحات اساسی که مملکت نیاز دارد اجرای اصل ۲۹ قانون اساسی است که میگوید همۀ آحاد کشور باید بیمه باشند.
1976
میدهند، ممکن است در آینده وقتی ۷۰-۶۰ ساله هم شدند خاطرات کودکی خود را دقیق به یاد آورند.
آدمهایی که در سال ۱۳۲۷ در یزد به دنیا آمده بودند و در آن زمان هنوز برق و بالتبع یخچال، تلویزیون، ضبط صوت، ویدئو، کامپیوتر و ...، آب لولهکشی، حمام دوشدار، توالت سیفوندار، کوچه آسفالت شده، رفتگر شهرداری و ... نبود خاطرات کودکیشان از نظر تاریخی کاملاً درهم و برهم است. این خاطرهنویس هم همین وضع را دارد اما میتواند تشخیص دهد که کدام خاطرات
کاربر ۲۹۳۴۸۷۵
راستش همه مردها میدانند، زنها هم اگر نمیدانند، بدانند که این مردها وقتی جوانند ذهنشان فقط به یک دختر چشم سیاه قناعت نمیکند.
shahram naseri
در ممالکی که فرهنگ اعتراض نیست، اعتراضها فشرده میشود و مثل دیگ بخار بدون منفذ تحت فشار قرار میگیرند. بعد این دیگ بخار میترکد. این ترکیدن اسمش انقلاب است. آنها که فکر میکنند اگر جلوی اعتراضهای مردم را بگیرند برخر مراد سوار خواهند بود، باید بدانند که هر ۲۵ تا ۴۰ سال اعتراضهای مردم منفجر میشود. آن وقت هیچکس جلودار آنها نیست.
shahram naseri
اساس پیشرفت کار در جهان سرمایه داری پنج تا «پ» (پول و پارتی، پشت کار و پررویی و پری رویی) است.
shahram naseri
یزدیها هم باقلوا، پشمک و قطاب درجه یک دارند (البته اگر از شیرینی حاج خلیفه رهبر و شرکا باشد) هم ترمه و پارچههای اعلا، هم پهلوان پایتخت و هم مردمان آرام و سر به زیر کاری و هم تریاک درجه یک اعلا. این هم کاملترین تعریف از یزد تا همشهریها گله نکنند!
shahram naseri
گاه مردمی میخواستند با اتوبوس مسافرت کنند، ولی تا آن زمان هرگز سوار اتوبوس یا وسیله نقلیهای که صندلی داشته باشد نشده بودند. آنها اصلاً هرگز روی صندلی ننشسته بودند. بارها میشد یکی دو نفر که اول سوار اتوبوس میشدند برعکس روی صندلی اتوبوس مینشستند. یعنی چهارزانو میزدند و صورت خود را به طرف پشتی صندلی میکردند و آرام مینشستند. باید به آنها یاد میدادند که برگردند و پاهای خود را آویزان کنند و به پشتی صندلی تکیه دهند.
shahram naseri
گاهی برای عدهای موعظه میکردند که راه ریگ، راه امام رضا (ع) است، هرکس در این راه بیشتر سختی بکشد زیارتش بیشتر قبول است و بیشتر ثواب میکند. پیرزنها و پیرمردها داوطلب میشدند که بدترین جای ماشین بنشینند تا بیشتر ثواب کنند.
shahram naseri
گاهی برای عدهای موعظه میکردند که راه ریگ، راه امام رضا (ع) است، هرکس در این راه بیشتر سختی بکشد زیارتش بیشتر قبول است و بیشتر ثواب میکند. پیرزنها و پیرمردها داوطلب میشدند که بدترین جای ماشین بنشینند تا بیشتر ثواب کنند.
shahram naseri
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان