بریدههایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)
۴٫۷
(۱۴۱)
میگفت کی میگوید تریاک اعتیاد میآورد؟ ما که ۳۵ سال است روزی دو مثقال تریاک میکشیم و معتاد هم نیستیم.
n re
اصولاً برخورد مردم با تکنولوژیهای جدید بسیار جالب است. من به یاد دارم که وقتی بلندگو آمد و مردم در روضهخوانی خواستند استفاده کنند برخی منبریها آن را حرام میدانستند و استفاده از آن را جایز نمیشمردند. به یاد دارم (حدود سالهای ۳۵-۱۳۳۳) تازه خواستند بلندگو را در حسینیه پشت باغ بهکار گیرند یکی از وعاظ (منبریها) ۷۰ ساله سخت مخالف بود. چون حسینیه بزرگ بود و حدود ۲۵۰۰ نفر در روضه شرکت میکردند و صدای آن واعظ به همه حسینیه نمیرسید شخصی وسط حسینیه حرفهای آقا را تکرار میکرد. ولی همان واعظ سالها استفاده از بلندگو را حرام میدانست.
n re
همیشه حرف راست را نباید فریاد کرد و میشود داخل لفافه هم گفت
n re
من فهمیدم که همهجا ۲۰ تا ۲ ریال ۴۰ ریال نمیشود یعنی همیشه ۴=۲×۲ نمیشود. یعنی حسابی که آدم در مدرسه میخواند گاهی به درد اجتماع نمیخورد. باید همزبانی آموخت تا همدلی پیش بیاید.
n re
با هر آدمی میشود کنار آمد، با لات، چاقوکش، قاتل، دزد، دغلباز جز با آدم حسود. خدا تو را گرفتار حسود نکند.
n re
لیموناد و پپسیکولا هم تازه آمده بود. آن هم عدهای به خاطر نوع مالکیتاش میگفتند حرام است.
بهار قربانی
چه تدبیرای مسلمانان که من خود را نمیدانم
نشانم بینشان باشد، مکانم لامکان باشد
نه ترسا نه یهودم من نه گبرم نه مسلمانم
نه تن باشد نه جان باشد، که من از جان جانم
بهار قربانی
در عین حال میدانم که خداوند در من و تو و همه انسانها نیرویی ارزانی داشته است که باید از آن نیرو حداکثر استفاده را ببریم، تحرک، مهاجرت، قبول نکردن وضع موجود، اعتراض به تصمیم دیگران درباره سرنوشت ما، کار و تلاش و مساعدت و یاری دیگران، سرنوشت ما را میسازد.
محمد حسن
یزدیها هم باقلوا، پشمک و قطاب درجه یک دارند (البته اگر از شیرینی حاج خلیفه رهبر و شرکا باشد) هم ترمه و پارچههای اعلا، هم پهلوان پایتخت و هم مردمان آرام و سر به زیر کاری و هم تریاک درجه یک اعلا. این هم کاملترین تعریف از یزد تا همشهریها گله نکنند!
محمد حسن
حاجی علی آقا برادر حاج حسن آقا گفت: عجب دور و زمانهای شده است، اولش که برای زنها دکتر مرد درست کردهاند. مردها زن خودشان را میبرند پیش دکتر مرد و بعد پشت در اتاق میایستند تا آن دکتر با دستش زنشان را معاینه کند؟
1976
در آن زمان وقتی برای اولین بار گفتند که باید برای ازدواج جوانها آزمایش خون بدهند، مردم چه مقاومتی کردند و چه اتهاماتی که به مقامات آن زمان وارد کردند، خدا میداند. یک شب چندتا مرد روی سکوی دم مسجد نشسته بودند و صحبت میکردند. یکی میگفت این دولت نامسلمان میخواهد نگذارد دخترعموها و پسرعموها با هم ازدواج کنند، میخواهند خانوادهها منسجم نباشند و از هم بپاشند. دیگری میگفت میخواهند فساد و فحشا زیاد شود. دیگری میگفت میخواهند ثروت خانوادهها پخش شود. دیوانگی و شلی و کوری چه ارتباطی به خون دارد؟ اینها حرف است. عقد پسرعمو و دخترعمو را خدا در آسمانها بسته است.
1976
زرتشتیها در آبادی یزد سهم بزرگی دارند.
1976
همیشه بچههای فقرا برای تنبه بچههای ثروتمندان کتک میخوردند.
1976
از وقتی دستگاههای قالی و قالیبافی در روستاهای این مملکت گسترده شد، دیگر روستاها مثل سابق مرکز تولید هنرمند و دانشمند نبود.
1976
روزی سر کلاس، بچهها به حاج آقا گفتند آقا شما تا به حال سینما رفتهاید؟ ایشان فرمودند استغفرالله، استغفرالله من سینما بروم؟
چندین جلسه در کلاس درس شیمی بحث سینما مطرح شد، تا بالاخره یک روز حاجی گفت راستش را بخواهید من خیلی دلم میخواهد این هنر هفتم را ببینم ولی در یزد نمیشود این کار را کرد. اگر من در یزد به سینما بروم باید شهر را ترک کنم
1976
کمکم زنهای سرکوچه هم میگفتند حسین بیا قصه بگو. حسین بگو بالاخره عاقبت فرخلقا چه میشود؟ من وقتی داستان گرفتار شدن فرخلقا و شمس وزیر را به دست مادر فولاد زره تعریف میکردم، گاهی زنها گریه میکردند و برای آزادی آنها نذر میکردند.
1976
ن زمانها حقوق معلمها کفاف زندگیشان را میداد. همۀ معلمها تروتمیز بودند. کفشهای واکسزده، کت و شلوار مرتب و همه کراوات داشتند. بیشتر آنها سه ماه تابستان را در ییلاقهای یزد به سر میبردند. معلمی شغل پردرآمدی محسوب میشد. در آن سالها حقوق یک آموزگار معادل ۲۵۰ کیلو گوشت گوسفند بود. (حالا حقوق یک استاد پایه ۲۰ دانشگاه معادل ۹۰ کیلو گوشت گوسفند شده است).
1976
مارکس هم گفته است در عصر مدرن، قدرت اجتماعی هر کس در جیب او نهفته است.
1976
ملا میگفت این جمله را بیش از همۀ جملهها تکرار کنیم:
هر کس را زر در ترازوست زور در بازوست.
هرکس به دینار دسترس ندارد در همه عالم کس ندارد.
1976
بعد از چند بار که به حمام زنانه رفتم، زنی گفت شما را به خدا این پسر را دیگر به حمام زنانه نیاورید. او دیگر خیلی بزرگ است، همه چیز را میفهمد. آن زن تا اندازهای حق داشت. من همه چیز را نمیفهمیدم ولی همه چیز یادم میماند
1976
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان