بریدههایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)
۴٫۷
(۱۴۱)
مقصودخان نمیگفت: آدمها خسته شدهاند. میگفت: قاطرها خسته شدهاند. واقعاً که توی اقتصاد، آدم بیپول از قاطر کمتر است!
1976
در شهرهای شیعه نشین حاشیه کویر عرقخوری کم و تریاک کشی زیاد بود.
1976
عاقلی در زمان فتحعلیشاه گفته است باید در این مملکت مکتب اعتراض ایجاد کرد. عدهای به آن مرد عصر قاجاری تاختهاند و هنوز هم میتازند. چون اگر مکتب یا مذهب اعتراض پایش باز شود اوضاع آرام به هم میخورد. جامعه دچار تحول و دگرگونی میشود. معلوم است آنها که بر خر مراد سوارند دوست ندارند کسی اعتراض کند.
1976
بیبی گفت به خدا، به پیر، به پیغمبر، به قرآن قسم که فخر رازی شاعر بوده و مفسر قرآن و صدها سال پیش مرده است. عباس گفت: بیبی دروغ میگویی. بیبی گفت: چرا دروغ بگویم؟ گفت: برای این که به حضرت عباس قسم نخوردی. به خدا قسم خوردی.
مهشید
مواظب مادرتان باشید. بهخصوص اگر از خانواده فقیر یا متوسط هستید، باید بیشتر به مادر، پدر و اقوامتان توجه کنید. پول دارها، پولشان مواظبشان است. در خانوادههای فقیر و متوسط، اقوام باید مواظب هم باشند.
n re
. آدم نادان هم شجاع است، شجاعت یا از نادانی محض است یا از دانایی محض
فاطمه مینایی
پارتی هم باید با نفوذ باشد. اساس پیشرفت کار در جهان سرمایه داری پنج تا «پ» (پول و پارتی، پشت کار و پررویی و پری رویی) است.
n re
راستی چرا فقرا با صفاترند؟ آیا ویژگی پول است که انسان را از انسانیت جدا میکند؟ آیا به همین دلیل نیست که درویشها به فقر افتخار میکنند.
mh.mirvakili
میشد. خدا برکت بدهد. حتماً میدانید که برکت و برکه یک ریشه دارد. وقتی میگوئیم خدا برکت بدهد، یکی از معانیش این است که خدا آب بدهد. خدا آب بدهد همه چیز آباد میشود. در
zahra.n
زیرا این زنان از جنس اول و دوم نیستند. این زنان از جنس آهن و پولاد و هم از جنس فرشتگان هستند. در این کشور زنان در طول تاریخ نقشی بسیار اساسی و سازنده در همه امور اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی داشتهاند. مهمترین نقش آنها تربیت آدم بوده است. توجه کنید نگفتم تربیت فرزند، بلکه تربیت آدم. حق آنها توسط مردان، یعنی همین بچههای خودشان ضایع شده است. حتی بعضی از بچههای آنها با استدلالهای غلط مادران خود را نصف حساب میکنند. حق آن است که ما مردان بیش از پیش حق زنها را پاس بداریم.
zahra.n
ولی او بهاصطلاح یزدیها سیتوهنری بود. یعنی سی تا هنر داشت. یزدیها به هر کس که دارای همه معایب باشد میگویند سیتوهنری.
zahra.n
اگر قلبهایمان هم به هم نزدیک باشد، جیبهایمان ما را از هم دور میکند
zahra.n
باید به جوانهای امروزی یادآوری کرد که رواج استفاده از وسایل جدید، کار راحتی نبوده و نیست. مردم در مقابل هر پدیده جدید حتی ساک و چمدان، حتی زنگ در خانه مقاومت به خرج میدادند. وقتی زنگ خانهها برقی شد عدهای میگفتند بیناموسی رواج پیدا میکند. آخر وقتی با کوبه در میزدند، کوبهی زن و مرد جدا بود و معلوم میشد که پشت در خانه، زن است یا مرد، از داخل خانه زن یا مرد در را باز میکرد. ولی زنگ اخبار معلوم نمیکرد که پشت در خانه زن است یا مرد. به همین دلیل مردم زنگ اخبار را به راحتی قبول نمیکردند.
n re
هر کسی، هر نوع عادت این مردم را تغییر دهد کارش نوعی شاهکار است.
n re
نمیدانم چرا دولت تصدی همهی امور را از دست مردم گرفت و یک کارمندسالاری عظیم و دست و پاگیر برای خود درست کرد؟ البته اگر نهادهای مردمی پا میگرفت، قدرتطلبان به خواستهای خود نمیرسیدند. همه چیز باید در ادارات دولتی متمرکز میشد تا قدرت سیاسی – اقتصادی – اداری در دست عدهای معدود متمرکز میشد. سابقه این تمرکز قدرت در این مملکت به ۸۰ سال هم نمیرسد.
n re
من وقتی در عالم بچگی میدیدم و میشنیدم که خانه شاهیهای وابسته به انگلیس پناهگاه تودهایهای وابسته به شوروی است با خود عهد کردم هرگز گرد سیاست نروم. هر چند، گاهی سیاست دامنم را گرفت.
این داستان موش و گربه بازی سیاسی برای بازارگرمی و سرگرم کردن مردم همیشه و همهجا ادامه دارد.
n re
در سوار کردن مسافر اتفاقهای خندهداری هم میافتاد. گاه مردمی میخواستند با اتوبوس مسافرت کنند، ولی تا آن زمان هرگز سوار اتوبوس یا وسیله نقلیهای که صندلی داشته باشد نشده بودند. آنها اصلاً هرگز روی صندلی ننشسته بودند. بارها میشد یکی دو نفر که اول سوار اتوبوس میشدند برعکس روی صندلی اتوبوس مینشستند. یعنی چهارزانو میزدند و صورت خود را به طرف پشتی صندلی میکردند و آرام مینشستند. باید به آنها یاد میدادند که برگردند و پاهای خود را آویزان کنند و به پشتی صندلی تکیه دهند. مردمیکه پادشاهانشان (کوروش و داریوش) ۲۵۰۰ سال قبل روی صندلی مینشستند، بعد از قرنها روی صندلی نشستن را بلد نبودند.
n re
گذر از سنت به مدرنیته کار سادهای نبود. متاسفأنه در بسیاری از موارد در مملکت ما به سادگی نمیتوان ارزشها و باورهای اشتباه مورد قبول مردم را دگرگون کرد. برای عبور از این دالانِ تحولِ تاریخی ارزشها، مردم متوسل به تقلب، زورگویی، پول و پارتی میشدند، میشوند و خواهند شد.
معصوم زاده
باید آفتابه را از آب حوض پر میکردیم. توالت چالهای بود پهن و گود به عمق ۱.۵ متر. تخلیه چاه توالت خود داستانی بود. عدهای شتردار میآمدند و توالت را معامله میکردند و میخریدند. ۲ تا ۵ تومان پول میدادند تا صاحبخانه اجازه دهد توالت را خالی کنند. با شتر خاک میآوردند و کنار کوچه را حوضچه درست میکردند. سر چاه توالت را باز میکردند و ابتدا با سطل، آب توالت را میکشیدند. چند تا کارگر سطلها را دست به دست میکردند و آن را تا کنار کوچه میبردند و در حوضچه میریختند. آبش که تمام میشد یک کارگر بدبخت را به طناب میبستند و به داخل چاه میفرستادند او باید نجاستها را داخل سطل میکرد و کارگر دیگری میکشید. تمام نجاستها را هم به همان حوضچه میبردند.
مجید مالکی
در دوره سنت و در دورهای که من از آن صحبت میکنم یعنی سالهای ۴۵-۱۳۳۰ هنوز ارزش مرد به قول، مردانگی و جوانمردیاش بود و نه به پول و درآمدش.
n re
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان