بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم) | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)

بریده‌هایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)

امتیاز:
۴.۷از ۱۴۱ رأی
۴٫۷
(۱۴۱)
وقتی عمر کسی به دنیا نباشد صد تا دکتر مجیبیان که هیچ بوعلی‌سینا هم هیچ کار نمی‌تواند بکند.
n re
در دروازه را می‌شود بست در دهان مردم را نمی‌شود بست.
n re
وقتی آدم پا به دریا بگذارد و خیس نشود معجزه کرده است
n re
زیر پوست این شهر دارالعباده مثل همه شهرهای دیگر دنیا است. همه‌جا آسمان همین رنگ است، خون همه سرخ است.
n re
یکی از معانی تمدن، شهرنشینی است. شهریار در شعر بلند حیدر بابایش چه خوب می‌گوید: «ما را عجب به نام تمدن فریفتند».
zahra.n
صدا بلند شد نان آماده است. این مردم کلمه شام و ناهار، صبحانه، غذا، آبگوشت، نداشتند. می‌گفتند نان آماده است. نان می‌خوریم یعنی شام می‌خوریم.
zahra.n
گفت: وقتی توی کوه‌های کردستان رفتید، هرچه پرپرک (پروانه) بود، بگیرید. آقا معلم قبلاً خودش کتیرایی بوده است. به کردستان هم آمده بود. گفتم: چطور آن‌ها را نگه می‌دارید؟ گفت: اول سوزن پس سرشان می‌کنیم، پرپرک‌ها سریع می‌میرند. بعد شربت آبکی (رقیق) کتیرا درست می‌کنیم، بال‌های‌شان را پهن می‌گیریم و آن‌ها را توی شربت کتیرا می‌کنیم. یک کاسه آن‌جا بود گفت: شربت را توی این کاسه درست می‌کنیم. باید کتیرایش خیلی بی‌رنگ و شربتش هم خیلی آبکی باشد. بعد آن‌ها را روی برگ می‌گذاریم. چند دقیقه بعد یک ورقه خیلی خیلی نازک کتیرا مثل شیشه همه جای آن‌ها را می‌گیرد. بعد با کمی‌سقز کوهی آن‌ها را روی برگ می‌چسبانیم. گفتم: این کارها که خیلی وقت می‌گیرد.
zahra.n
هیچ‌کس، هیچ روانشناس و هیچ دانشمندی در سراسر جهان چون حضرت شیخ اجل سعدی جوانی را این چنین خلاصه و مختصر، روان و سلیس، ادبی و منطقی تفسیر نکرده است. «در عنفوان جوانی، آن چنان که افتد و دانی». هرکس جوانی‌اش با دیگری متفاوت است، ولی همه‌ی جوانی‌ها وجوه مشترکی دارد. هرکس آن وجوه مشترک را انکار کند یا خیلی مؤدب است، یا خیلی دروغ‌گو یا بیمار!
zahra.n
آدم وقتی جوان است شهامت نه گفتن ندارد. وقتی پیر می‌شود شهامت بله گفتن ندارد!
zahra.n
همان‌طور که بشر زندانی محیط جغرافیایی خود است در زندان ذهن خود هم محصور است. دیوارهای زندان ذهن خیلی محکم‌تر از دیوار زندان جغرافیایی است. شکستن هر نوع دیوار در شکستن دیوارهای دیگر هم مؤثر است.
zahra.n
وقتی آموزش و پرورش برای دیکته که درس دیکتاتوری است این‌قدر ارزش قائل است و انشاء را که درس پرورش فکر و اندیشه است جدی نمی‌گیرد معنایش چیست؟ معنایش، ابزار نو، اندیشه کهنه نیست؟! معنایش انتظار کارهای دیکتاتوری چند هزار ساله از ساختارهای نوین است. معنایش از بین بردن اعتماد به نفس جهت پرورش آدم‌های مطیع و مستعد پذیرش دیکتاتوری و فرهنگ قضا و قدری است. بالاخره ره‌آورد آموزش و پرورش ما آزادی‌خواهی، آزاد اندیشی، اعتماد به نفس، ابتکار، اختراع، اقتصاد، صلح، دوستی و محبت، تساهل، همزیستی مسالمت‌آمیز نیست که نیست. آن‌ها که در همه امور سرنا را از سر گشادش می‌زدند نتیجه‌اش را دیدند، می‌بینند و خواهند دید. آموزش و پرورش ابزاری نو است، احتیاج به معلم‌های نو اندیش و روشنفکر دارد.
zahra.n
آیا سرنوشت انسان به دست تقدیر است؟ آیا به پشتکار است؟ یا به تشویق اطرافیان؟ به نظر می‌رسد که هر سه در سرنوشت انسان تأثیر دارند. من که برای ادامه در رشته ادبی به یزد آمده بودم به خاطر عرق‌خوری، به روستا برگشتم به اصفهان فرار کردم و به رشته تجربی رفتم و بالاخره پزشک شدم.
zahra.n
مشهدی‌ها به عرق‌خوری مشهور بودند، ولی مشهورترین شهرهای عرق‌خور کشور، درگز و قوچان در خراسان، چند شهر در گیلان و شیراز و رضائیه (ارومیه) و قزوین بودند. در همان شهرها هم کارخانه‌های مشهور مشروب‌سازی کشور دایر شده بود. شراب خلر شیراز، شراب قوچان و ... . می‌خواهم بگویم قبل از انقلاب در حال و هوای نوجوانی ما، شرایط طوری بود که مشروب علنی در دسترس بود. فیلم‌های سینمایی هم مشروب خوری را ترویج می‌کرد. تقریباً در اکثر فیلم‌هایی که آن زمان به روی پرده می‌آمد صحنه‌های عرق‌خوری نشان داده می‌شد و گاه صحنه‌ها طوری تنظیم می‌شد که یعنی عرق‌خورها با معرفت و لوطی مسلک و مدافع حقوق مردم و زنان هستند.
zahra.n
در همین دارالمؤمنین یزد آدم‌هایی بودند که اول وقت نمازشان را می‌خواندند و بعد عرقشان را می‌خوردند. البته من از سال ۱۳۴۶ دیگر در یزد نبوده‌ام. شاید این هم ترکیبی از اسلام و یهودی و زرتشتی‌گری باشد. نماز مسلمانی و شراب زرتشتی و عرق یهودی، در شهری که مسلمان، یهودی و زرتشتی قرن‌ها دیوار به دیوار هم زندگی می‌کردند. این ترکیب آداب و رسوم هم ممکن شده بود. البته هزاران نفر آدم مؤمن یزدی هم می‌شناسم که در تمام عمرشان عرق و شراب را ندیدند چه برسد به این که بخورند. باید گفت فرهنگ عمومی‌یزد، فرهنگ نماز و عبادت، ایمان، روضه و سینه‌زنی بود. اما عرق‌خورها و شراب خورها هم بودند. البته در یزد این گونه آدم‌ها کم بودند، ولی بودند. هرکس بگوید آدم عرق‌خور در یزد نبود، کتمان کرده است. وقتی مسئله‌ای کتمان شد برنامه ریزی برای مدیریت آن هم درست انجام نمی‌شود. در شهرهای شیعه نشین حاشیه کویر عرق‌خوری کم و تریاک کشی زیاد بود. من که قصد ندارم برای شهر نازنینم که مظهر تمدن ایرانی است یا برای خودم و فامیلم پرونده‌سازی کنم! می‌خواهم واقعیت را بگویم، تا با واقعیت‌ها برنامه ریزی شود.
zahra.n
عاقلی در زمان فتحعلیشاه گفته است باید در این مملکت مکتب اعتراض ایجاد کرد. عده‌ای به آن مرد عصر قاجاری تاخته‌اند و هنوز هم می‌تازند. چون اگر مکتب یا مذهب اعتراض پایش باز شود اوضاع آرام به هم می‌خورد. جامعه دچار تحول و دگرگونی می‌شود. معلوم است آن‌ها که بر خر مراد سوارند دوست ندارند کسی اعتراض کند. ما بچه‌های سال‌های ۵۰-۱۳۴۰ اعتراض‌هایمان را گذاشته بودیم تا یکجا منفجر شویم. در ممالکی که فرهنگ اعتراض نیست، اعتراض‌ها فشرده می‌شود و مثل دیگ بخار بدون منفذ تحت فشار قرار می‌گیرند. بعد این دیگ بخار می‌ترکد. این ترکیدن اسمش انقلاب است. آن‌ها که فکر می‌کنند اگر جلوی اعتراض‌های مردم را بگیرند برخر مراد سوار خواهند بود، باید بدانند که هر ۲۵ تا ۴۰ سال اعتراض‌های مردم منفجر می‌شود. آن وقت هیچ‌کس جلودار آن‌ها نیست.
zahra.n
این گاری‌های سنگین دوچرخ را یک آدم باید مثل اسب و یابو می‌کشید. بیچاره‌ها چه طاقتی داشتند، البته گاری با الاغ و اسب هم بود ولی رفتن گاری خری و اسبی داخل بازارهای باریک کار مشکلی بود. همین گاری‌های کوچک چهارچرخه که از دهه ۱۳۶۰ در همه بازارهای ایران رسم شد خودش ابتکار بازاری‌های تهران بود. کریستیان برومبرژه مردم‌شناس فرانسوی مقاله‌ای درباره گاری‌های دستی کوچک داخل بازار تهران دارد. برایش جالب بوده است که چرا چرخ جلو این گاری‌ها ثابت است و مثل چرخ جلوی ماشین یا دوچرخه قدرت چرخش به چپ و راست را ندارد. اگر خواستید تحلیل بسیار عالی و در عین حال سیاسی به ویژه از وضع گاری‌های دستی بازار تهران بدانید این مقاله را بخوانید.
zahra.n
چه تدبیرای مسلمانان که من خود را نمی‌دانم نشانم بی‌نشان باشد، مکانم لامکان باشد نه ترسا نه یهودم من نه گبرم نه مسلمانم نه تن باشد نه جان باشد، که من از جان جانم
zahra.n
در نسل ما وقتی حدود پنج تا ده ساله بودیم حسنیه‌ها و هیئت‌های عزاداری و روضه‌خوانی‌ها عشق به علی‌بن ابیطالب و همۀ ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیه را در دل‌ها می‌کاشتند و مدرسه‌ها عشق به میهن را. خانواده‌ها و اجتماع هم درس راستی، درستی، راستگویی و زورخانه‌ها درس پهلوانی می‌دادند. حسینیه‌ها در خدمت اسلام بودند و مدرسه‌ها در خدمت ناسیونالیسم و ملی گرایی.
zahra.n
سعدی علیه‌الرّحمه گفته است هر که را زر در ترازوست، زور در بازوست و آن که بر دینار دسترس ندارد در همه دنیا کس ندارد. (
zahra.n
بیابان‌های خشک اطراف کویر که جای تربیت اسب نبود. وقتی هم که اسب نبود جنگی هم نبود. کمبود علف باعث شد که مردم شهرهایی مثل یزد صلح‌طلب باشند نه جنگجو. مردمی که اسب نداشتند، گاو کاری هم نمی‌توانستند نگه دارند باید از اعماق زمین آب در می‌آوردند و خودشان زمین را شخم می‌زدند. این مردم کجا وقت جنگ کردن داشتند؟ آن‌ها دایم با طبیعت در حال جنگ بودند، دیگر چه لزومی داشت که با آدم‌ها بجنگند؟
zahra.n

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۳۴ صفحه

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۳۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان