بریدههایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)
۴٫۷
(۱۳۹)
بچهها میگویند یکی از معلمهایشان گفته است شماها که پول ندارید شماها که کس و کار ندارید، شماها که گوسفند و بز ندارید شماها که زمین و آب ندارید، فقط راه نجاتتان درس خواندن است. این معلمها فکر این بچهها را عوض کردهاند. اَبا رضا میگوید من این آدمهای ۳۰-۲۰ ساله را کتک میزنم، دم نمیزنند. این بچه فسقلیهای مدرسهرفته تا کتک میخورند، میگویند
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)
باز هم هیچ حرفی و هیچ اعتراضی از هیچکس نبود. همه تسلیم محض بودیم. بیجهت نیست که عاقلی در زمان فتحعلیشاه گفته است باید در این مملکت مکتب اعتراض ایجاد کرد. عدهای به آن مرد عصر قاجاری تاختهاند و هنوز هم میتازند. چون اگر مکتب یا مذهب اعتراض پایش باز شود اوضاع آرام به هم میخورد. جامعه دچار تحول و دگرگونی میشود. معلوم است آنها که بر خر مراد سوارند دوست ندارند کسی اعتراض کند. ما بچههای سالهای ۵۰-۱۳۴۰ اعتراضهایمان را گذاشته بودیم تا یکجا منفجر شویم. در ممالکی که فرهنگ اعتراض نیست، اعتراضها فشرده میشود و مثل دیگ بخار بدون منفذ تحت فشار قرار میگیرند. بعد این دیگ بخار میترکد. این ترکیدن اسمش انقلاب است. آنها که فکر میکنند اگر جلوی اعتراضهای مردم را بگیرند برخر مراد سوار خواهند بود، باید بدانند که هر ۲۵ تا ۴۰ سال اعتراضهای مردم منفجر میشود. آن وقت هیچکس جلودار آنها نیست.
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)
در سوار کردن مسافر اتفاقهای خندهداری هم میافتاد. گاه مردمی میخواستند با اتوبوس مسافرت کنند، ولی تا آن زمان هرگز سوار اتوبوس یا وسیله نقلیهای که صندلی داشته باشد نشده بودند. آنها اصلاً هرگز روی صندلی ننشسته بودند. بارها میشد یکی دو نفر که اول سوار اتوبوس میشدند برعکس روی صندلی اتوبوس مینشستند. یعنی چهارزانو میزدند و صورت خود را به طرف پشتی صندلی میکردند و آرام مینشستند. باید به آنها یاد میدادند که برگردند و پاهای خود را آویزان کنند و به پشتی صندلی تکیه دهند. مردمیکه پادشاهانشان (کوروش و داریوش) ۲۵۰۰ سال قبل روی صندلی مینشستند، بعد از قرنها روی صندلی نشستن را بلد نبودند.
حمید ثروت(تلگرام :hamid1408)
شد. ما همیشه وقتی تکنولوژی وارد میکنیم دهها سال طول میکشد تا قوانین اجتماعی و اقتصادی آن را بپذیریم.
n re
مردم بیچاره برای هیچوپوچ به طرفداری از این حزب و آن حزب به جان هم میافتادند.
n re
گذر از سنت به مدرنیته کار سادهای نبود. متاسفأنه در بسیاری از موارد در مملکت ما به سادگی نمیتوان ارزشها و باورهای اشتباه مورد قبول مردم را دگرگون کرد. برای عبور از این دالانِ تحولِ تاریخی ارزشها، مردم متوسل به تقلب، زورگویی، پول و پارتی میشدند، میشوند و خواهند شد.
n re
چه تدبیرای مسلمانان که من خود را نمیدانم
نشانم بینشان باشد، مکانم لامکان باشد
نه ترسا نه یهودم من نه گبرم نه مسلمانم
نه تن باشد نه جان باشد، که من از جان جانم
n re
گذر از سنت به مدرنیته کار سادهای نبود. متاسفأنه در بسیاری از موارد در مملکت ما به سادگی نمیتوان ارزشها و باورهای اشتباه مورد قبول مردم را دگرگون کرد. برای عبور از این دالانِ تحولِ تاریخی ارزشها، مردم متوسل به تقلب، زورگویی، پول و پارتی میشدند، میشوند و خواهند شد.
معصوم زاده
حمامهای عمومی با آن خزینههای روباز، خودشان محل کثافت بودند. بچهها شپشو میشدند. البته بچههایی که وضع مالیشان بهتر بود، لباسشان تمیزتر بود و هفتهای یکبار به حمام میرفتند شپشو نبودند. در هر صورت عدهای شپشوی ثابت در یک طرف تالار ملا مینشستند و عدهای غیرشپشوی ثابت در طرف دیگر تالار، عدهای هم برخی روزها، به زعم ملا، شپشو میشدند. اگر بچهای بدون نان میآمد یا عوض یک نان درسته نصف نان داشت یا پنیر همراهش نبود یا موقع نُقل کردن کله قند نمیآورد یا مزد ماهیانۀ ملا را کمتر از یک تومان میداد بایست برود کنار شپشوها بنشیند. درحقیقت شپش معیار طبقۀ اجتماعی بود و در عین حال شپش بهانهای بود که ملا هر کس را در جایگاه اجتماعی خود بنشاند و کسانی که جایگاه اجتماعیشان متزلزل بود، ملا با ملاک شپش آنها را جابجا میکرد.
من در پنج سالگی طبقاتی شدن جامعه را تجربه میکردم.
مجید مالکی
شخم تمام زمینهای کشاورزی دهات اطراف یزد با بیل انجام میشد و گاو کار بسیار کم بود و اگر هم بود گاو ماده بود که هم شیرش را بخورند و هم بچهدار شود و هم از آن گاو کار بکشند. آدمها خودشان کار گاو را میکردند. خدا بیامرزد آن که تراکتور را اختراع کرد و آن که آن را آورد و بعد از ۴۰۰۰ سال به این مردم یک استراحتی داد. این بیابانهای خشک اطراف کویر که جای تربیت اسب نبود. وقتی هم که اسب نبود جنگی هم نبود. کمبود علف باعث شد که مردم شهرهایی مثل یزد صلحطلب باشند نه جنگجو.
مجید مالکی
ظلمی از این بالاتر نیست که بخواهند با کتابهای درسی شستشوی مغزی بدهند. ظلمی از این بدتر نیست که بخواهند حقایق تاریخی را دگرگون کنند، چهرههای خدمتگزار به ملت را خائن و چهرههای خائن را خدمتگزار جلوه دهند. بچهها را به سوی افکار جزمی و بدبینانه سوق دهند. خود را مرکز عالم و آدم بنمایانند و افکار فاشیستی و نئوفاشیستی را در مغز میلیونها بچه فرو کنند. این ظلم از کتک زدن، بیگاری بردن و بیگاری کشیدن از بچهها بدتر است.
n re
هر کس را زر در ترازوست زور در بازوست.
هرکس به دینار دسترس ندارد در همه عالم کس ندارد.
mahi
دولت اگر مردمی باشد و سیاست اجتماعی داشته باشد بخشی از حق مردم فقیر را با مالیاتی که از اغنیا میگیرد به آنها برمیگرداند.
mahi
اگر پولدار هستی شپشو نیستی و همیشه در یک طرف تالار مینشینی، حالا اگر گاهی چند تا شپش هم از سروکلهات بالا برود یا در بندگاه تنبانت باشد، اشکالی ندارد ولی اگر پولدار نبودی داخل شپشوها مینشستی ولو آن که شپش نداشته باشی و اگر گاهی پولدار بودی و گاهی بیپول، میان دو قشر و طبقۀ اجتماعی در رفت و آمد بودی.
mahi
درحقیقت شپش معیار طبقۀ اجتماعی بود و در عین حال شپش بهانهای بود که ملا هر کس را در جایگاه اجتماعی خود بنشاند و کسانی که جایگاه اجتماعیشان متزلزل بود، ملا با ملاک شپش آنها را جابجا میکرد.
mahi
یکی از همسایههای ما، معروف به عروس بیبی رباب ملا که چهار تا بچه داشت و شوهرش کارگر کارخانه بود تخمه خربزههای همسایهها را میگرفت و آنها را میکوبید و پوست آنها را جدا میکرد و شیره تخمه خربزه را میکشید و در اشکنه میریخت و شکم بچهها را سیر میکرد.
mahi
اگر شیر گاو برای مریضها مجانی بود خیلی خوب بود. اگر مادرم هر روز شیر گاو خورده بود شاید نمیمرد و ما بیمادر نمیشدیم.
n re
کسی که سر کلاس شاگردانش را تحقیر میکند، معلم نیست. معلم باید مشوق باشد و سعی کند شاگردش از خودش، هم از نظر علمیو هم از نظر اخلاقی، بهتر باشد. معلمیکه شاگردش ازخودش بهتر نباشد، معلم بدبختی است. معلم موفقی نیست. باید بگویم بیچاره آن استادی که شاگردانش از خودش بهتر نشوند.
zhale
به نظرم ظلمی که از ظلم بدنی برای بچهها بدتر و بیشتر است، ظلمی است که عدهای آدمهای بزرگ و مسن بخواهند از راه کتابهای درسی، ایدئولوژی و تفکرات خود را به بچهها القا کنند همان کاری که در رژیم شاهنشاهی شد. همان کاری که در رژیم شاهنشاهی شد. ظلمی از این بالاتر نیست که بخواهند با کتابهای درسی شستشوی مغزی بدهند. ظلمی از این بدتر نیست که بخواهند حقایق تاریخی را دگرگون کنند، چهرههای خدمتگزار به ملت را خائن و چهرههای خائن را خدمتگزار جلوه دهند. بچهها را به سوی افکار جزمی و بدبینانه سوق دهند. خود را مرکز عالم و آدم بنمایانند و افکار فاشیستی و نئوفاشیستی را در مغز میلیونها بچه فرو کنند. این ظلم از کتک زدن، بیگاری بردن و بیگاری کشیدن از بچهها بدتر است.
zhale
من بارها و بارها متکی به خداوند شدم و ارتباطم با او عمیقتر شد. بدون آن که خیلی دعا و نیایش یا التماس و درخواست کنم و نماز شب بخوانم، به خدای بزرگ پناه بردم و از او کمک خواستم. بارها در بدترین شرایط گفتم خدا بزرگ است و خدا میرساند و خدا رسانده است
n re
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
حجم
۹۵۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان