بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جستارهایی در باب عشق | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب جستارهایی در باب عشق اثر آلن دوباتن

بریده‌هایی از کتاب جستارهایی در باب عشق

نویسنده:آلن دوباتن
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۵از ۱۶۰ رأی
۳٫۵
(۱۶۰)
اگر از بیشتر آدم‌ها بپرسی که آیا به عشق باور دارن یا نه، احتمالا می‌گن نه. اما واقعآ این طور فکر نمی‌کنن. این فقط روشی هست که از خودشون در برابر خواسته‌شون دفاع می‌کنن. اون‌ها به عشق باور دارن، اما تا زمانی که زمانش برسه، تظاهر می‌کنن که بهش اعتقاد ندارن. بیشتر مردم اگر می‌تونستن بدگمانی و تردیدشون رو دور می‌انداختن. اکثرآ هرگز این شانس رو پیدا نمی‌کنن.
سوده:)
تلفن در دستان معشوقی ستمگر که زنگ نمی‌زند به ابزار شکنجه تبدیل می‌شود.
سوده:)
هر نوع عشقی پیروزی امید بر شناخت از خویشتن است. ما با این امید عاشق می‌شویم که چیزهایی که در خود سراغ داریم را در فرد دیگر نبینیم، یعنی بزدلی‌ها، ضعف اراده، تنبلی، نابکاری‌ها، سازشکاری و بلاهت‌ها.
سوده:)
ناتوانی شناخته شده و انگشت‌نمایی در بیان حالات و عواطف ما، انسان را به تنها جانوری بدل ساخته که می‌تواند خودکشی کند. یک سگ خشمگین مرتکب خودکشی نمی‌شود، سگ هر کس یا هر چیزی که او را خشمگین و عصبانی کرده گاز می‌گیرد، اما یک انسان خشمگین، در خانه خودش را منزوی می‌کند و با نوشتن یک یادداشت، گلوله‌ای به مغز خودش شلیک می‌کند و فقط یادداشت کوتاهی از خود به یادگار می‌گذارد.
shima mousavi
اگر از بیشتر آدم‌ها بپرسی که آیا به عشق باور دارن یا نه، احتمالا می‌گن نه. اما واقعآ این طور فکر نمی‌کنن. این فقط روشی هست که از خودشون در برابر خواسته‌شون دفاع می‌کنن. اون‌ها به عشق باور دارن، اما تا زمانی که زمانش برسه، تظاهر می‌کنن که بهش اعتقاد ندارن. بیشتر مردم اگر می‌تونستن بدگمانی و تردیدشون رو دور می‌انداختن. اکثرآ هرگز این شانس رو پیدا نمی‌کنن.»
رومینا مشیری
«همهٔ انسان‌ها در ابتدا موجودات یا هرمافرودیت (نرـ ماده‌هایی) بوده‌اند، با دو پشت و دو تهیگاه، چهار دست و چهار پا، و دو صورت در جهت عکس یکدیگر. این موجودات نر ـ ماده چنان قدرتمند و از خودراضی بودند که زئوس مجبور شد آنها را از وسط دو نیم کند، یک نیمه مذکر و نیمهٔ دیگر مؤنث ـ از آن روز به بعد هر مرد و زنی سردرگم در حسرت وصل دوباره به نیمهٔ جدا شده خود است.»
کاربر ۵۲۹۲۹۱۸
«مرسوم نیست عاشق آنچه که داریم بشویم»
کاربر ۵۲۹۲۹۱۸
کمی بعد کلوئه را دیدم که با حالتی رنجور و کمی مضطرب از آن طرف سالن به سوی من می‌آید، بعدآ فهمیدم که حس و حال همیشگی او این جوری است. چهره‌اش همیشه طوری بود که گویی می‌خواهد شروع به گریه کند. در چشمانش ترسی موج می‌زد که انگار خبر خیلی بدی به او داده بودند. چیزی درون او بود که آدم می‌خواست به او دلداری و قوت قلب بدهد ـ یا تکیه‌گاهش بشود.
کاربر ۵۲۹۲۹۱۸
فقط مادامی که معشوق باور نماید که مارکسیست لااقل چیز باارزشی نیست، مارکسیست می‌تواند بر این باور ادامه دهد که معشوق کم و بیش همه چیز است. اگر ارج و قرب کلوئه به علت نزدیکی با من در نظرم کم شده بود، علتش این بود که او در این جریان به بیماری مسری من گرفتار آمده بود.
amir
اگر خودمان را اندکی بیشتر دوست بداریم عشق قادر است برای همه، فرایندی فارغ از درد و رنج باشد،
mohiii ftt
وقتی آدم عاشق باشد، طول زمان مهم نیست و اهمیت چندانی ندارد. مهم احساسی است که آدم دارد و کارهایی که انجام می‌دهد و به چشم می‌آید.
mohiii ftt
تشنگی، توهم آب را می‌بیند، و نیاز به عشق، توهم شاهزادهٔ رویاها را.
mohiii ftt
جذاب‌ترین افراد آنهایی نیستند که اجازه می‌دهند فورآ با آنها صمیمی شویم (خیلی زود از چشممان می‌افتند)، یا کسانی که هرگز اجازه نمی‌دهند لمسشان کنیم (خیلی زود فراموششان می‌کنیم)، بلکه کسانی هستند که می‌دانند به چه نحو و دقیقآ به چه میزانی ـ امید و ناامیدی را مدیریت کنند.
mahsa
آیا آن قدر مرا دوست داری که بتوانم در مقابلت ضعیف باشم؟ همه توانمندی را دوست دارند، اما آیا تو به خاطر کمبودهایم مرا دوست داری؟ آزمایش واقعی این است. آیا اگر تمام چیزهایی که ممکن است از دست بروند را از دست بدهم، باز هم به خاطر چیزهایی که همیشه دارم مرا دوست خواهی داشت؟
Bahar
آدم باید وارد رابطه‌ای مناسب با توقعات خودش بشود، یعنی، همانقدر پیش بره که طرف مقابلش پیش می‌ره. در واقع یک رابطه متعادل ـ یعنی این‌طور نباشه که یه طرف، دیگری رو فقط برای این بخواد که با او سرگرم بشه، اما دیگری به عنوان یک عشق واقعی به طرف مقابلش نگاه کنه. به نظر من هر چه زجر و ناراحتی است از همین جا سرچشمه می‌گیره.
لیلا یزدی
بدون عشق، امکان ندارد که ما هویتی مناسب برای خویش به دست آوریم. در عشق همیشه تأییدی بر حضور مدام ما وجود دارد. تعجبی ندارد که، مفهوم و تصوّر خداوندی که در همه حال ناظر بر ماست، در همهٔ ادیان محوریت دارد: دیده شدن، تضمینی است بر اینکه ما وجود داریم، چه بهتر از آن که در این حالت با خدا یا معشوقی سروکار داشته باشیم که به ما عشق بورزد. محصور شده در میان کسانی هستیم که درست ما را به یاد نمی‌آورند ـ کسانی که اغلب برای آنها سرگذشت‌مان را تعریف می‌کنیم ـ ولی مکررآ فراموش می‌کنند که ما چند بار ازدواج کرده‌ایم، چند فرزند داریم، و آیا اسم ما بیل است یا پُل، کاترین است یا کاترینا (و خود ما نیز به همین شکل در مورد آنها عمل می‌کنیم)، پس، اَمن‌تر نیست، برای دوری جستن از خطرات نامرئی بودن، به آغوش کسی پناه ببریم که هویت ما را دقیقآ در خاطرش نگه می‌دارد؟
Bahar
شاید این مطلب حقیقت داشته باشد که تاکسی ما را ندیده باشد ما واقعآ وجود نداریم، و نمی‌توانیم به خوبی صحبت کنیم مگر آنکه کسی باشد که به حرفمان گوش بدهد. جان کلام اینکه ما کاملا زنده نیستیم، مگر اینکه کسی ما را دوست داشته باشد.
Bahar
ما با این امید عاشق می‌شویم که چیزهایی که در خود سراغ داریم را در فرد دیگر نبینیم، یعنی بزدلی‌ها، ضعف اراده، تنبلی، نابکاری‌ها، سازشکاری و بلاهت‌ها. فرد برگزیده را در دایره‌ای از عشق قرار می‌دهیم و تصمیم می‌گیریم هر چه درون آن جای دارد عاری از عیب و خطاست
مشکات
جهان مادی بیرون، از حالات درونی من تبعیت نمی‌نمود
پروا
شاید این مطلب حقیقت داشته باشد که تاکسی ما را ندیده باشد ما واقعآ وجود نداریم، و نمی‌توانیم به خوبی صحبت کنیم مگر آنکه کسی باشد که به حرفمان گوش بدهد. جان کلام اینکه ما کاملا زنده نیستیم، مگر اینکه کسی ما را دوست داشته باشد.
Fatima

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان