بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جستارهایی در باب عشق | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب جستارهایی در باب عشق

بریده‌هایی از کتاب جستارهایی در باب عشق

نویسنده:آلن دوباتن
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۵از ۱۶۲ رأی
۳٫۵
(۱۶۲)
می‌توان بلوغ را این طور تعریف کرد: «قابلیت و توانایی آنکه به افراد، آنچه را که سزاوارش هستند، وقتی استحقاقش را دارند، بدهیم و هیجاناتی که (به خودمان تعلق دارند) و باید کنترل شوند را با هیجاناتی که باید بی‌درنگ ابراز شوند، جدا سازیم،
Yas Balal.جواد عطوی
گاهی اوقات به این نتیجه‌گیری می‌رسیدیم (هر چند شرم مانع ما می‌شد که علنآ آن را اعتراف کنیم) که همهٔ آشنایانمان پر از ایراد هستند ـ و اینکه در حقیقت ما تنها انسان‌های شایسته و محترم باقی مانده بر روی این سیارهٔ خودمان هستیم.
Yas Balal.جواد عطوی
لذت کشف روابط عشقی مشترک هر چه که باشد، قابل مقایسه با صمیمیت حاصل از نفرت پراکنی مشترک نیست
Yas Balal.جواد عطوی
مجبور شدم اعتراف کنم که عشق راهی است که انسان بایستی به تنهایی آن را طی کند
Yas Balal.جواد عطوی
عقل به ما می‌گوید که مراقب ترس‌های‌مان از چیزی که به ما آسیب می‌زنند باشیم و انرژی خود را بابت سایه‌های روی دیوار هدر ندهیم. خِرد به ما می‌گوید که نباید از مرگ ترسید، و از تنها چیزی که باید ترسید، خود ترس است.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
می‌توان بلوغ را این طور تعریف کرد: «قابلیت و توانایی آنکه به افراد، آنچه را که سزاوارش هستند، وقتی استحقاقش را دارند، بدهیم و هیجاناتی که (به خودمان تعلق دارند) و باید کنترل شوند را با هیجاناتی که باید بی‌درنگ ابراز شوند، جدا سازیم، و این‌طور نباشد که صبر کنیم و بر سر بی‌گناهان از راه رسیده دق‌دلیمان را خالی کنیم.»
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
شاید این مطلب حقیقت داشته باشد که تاکسی ما را ندیده باشد ما واقعآ وجود نداریم، و نمی‌توانیم به خوبی صحبت کنیم مگر آنکه کسی باشد که به حرفمان گوش بدهد. جان کلام اینکه ما کاملا زنده نیستیم، مگر اینکه کسی ما را دوست داشته باشد.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
نیازهایی که امیدی به رفع آن‌ها نیست، خود راه‌حل‌هایی برای خودشان پدید می‌آورند. تشنگی، توهم آب را می‌بیند، و نیاز به عشق، توهم شاهزادهٔ رویاها را. فرضیهٔ سراب، همیشه یک توهّم مطلق نیست، فرد گمشده در بیابان چیزی را در افق می‌بیند. تنها با این تفاوت که نخلستان پژمرده، چشمهٔ آب خشک شده و ملخ‌ها به آن‌جا هجوم برده‌اند.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
شوخی دیوارهای رنجش ناشی از اختلاف بین آرمان‌های ما و واقعیت را با پوششی نرم می‌پوشاند. در پشت هر شوخی هشداری بود دال بر وجود اختلاف و حتی یأس و نومیدی، اما اختلافی بود که چاشنی انفجارش خنثی شده بود ـ پس می‌شد بدون وقوع هیچ کشتاری از آن چشم پوشید.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
سیاست توأم با عشق، تاریخ ننگین خود را با انقلاب فرانسه آغاز کرد. از وقتی که برای بار اول اعلام داشت: دولت تنها کار حکمفرمایی را برعهده ندارد، بلکه (با حق کامل یک متجاوز) به شهروندانش عشق می‌ورزد، و مردم هم یا عاشق دولت هستند یا سروکارشان با گیوتین است.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
چون عاشق کلوئه بودم، پس حرف دلم را به او گفتم، این تنها دفاعی بود که من کردم.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
انتخاب (میان عشق و لیبرالیسم) در یک معادلهٔ خوش‌بینانه میان این دو اصطلاح، که اولی مطیع و در خدمت دومی متصور می‌شود، تحریف شده است. اما چنانچه این دو اصطلاح در پیوند با هم باشند محصولش همیشه در وصلتی باور نکردنی و نامعقول خواهد بود، چون به نظر ناممکن می‌رسد که از عشق سخن بگوییم، ولی بتوان به دلخواه خود زندگی کرد و اگر این آزادی به ما داده شود که به دلخواه خود زندگی کنیم معمولا به این معناست که دیگر دوست‌مان ندارد.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
افرادی که در نگاه اول به عشقشان گرفتار می‌شویم از تضاد سلایق، چه در خصوص کفش باشد چه ادبیات، به دور هستند، همان‌طور که یک سمفونی اجرا نشده از ویولون‌های ناکوک و فلوت‌های ناهماهنگ عاری است. اما به محض آنکه تخیل ما به تحقق می‌رسد، آن فرشتگانِ آسمانی که در خودآگاه‌مان شناورند، به موجوداتی بدل می‌شوند که با تمام خصوصیات روحی و فیزیکی خاص خودشان مادی شده‌اند.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
شاید کسانی که از همه آسان‌تر عاشقشان می‌شویم افرادی هستند که چیزی درباره‌شان نمی‌دانیم. ماجراهای عاشقانه هرگز به اندازهٔ خیال‌پردازی‌های یک سفر طولانی با قطار نیستند که ما زیر چشمی، فرد زیبارویی را که روبرویمان نشسته و از پنجره به بیرون نگاه می‌کند، را ارزیابی کنیم و وقتی معشوق (خیالی) سرش را برمی‌گرداند و یا با شخص مجاور خود به گفتگوی کسالت‌باری در مورد مثلا قیمت ساندویچ درون قطار می‌پردازد، یا با صدای بلند در دستمالش فین می‌کند، ماجرا به آخر می‌رسد.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
از نظر آلبر کامو، وقتی به لحاظ روحی افسرده و آشفته هستیم ـ به این دلیل است که ما عاشق افراد می‌شویم، زیرا در ظاهر کامل به نظر می‌رسند، و به لحاظ جسمی هم کاملند و از نظر روحی و عاطفی هم منسجم و باثبات. در حالی که ما ذاتآ آشفته و نابسامانیم. اگر باطنآ در ما نقصی نباشد عاشق نمی‌شویم، اما با کشف نقصی مشابه در دیگری آزرده و ناراحت می‌شویم و متوجه می‌شویم که مشکل‌مان دو برابر شده است، حال آنکه ما در جستجوی پاسخ مشکل خودمان بودیم.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
عشق یک طرفه و بدون پاسخ مثبت می‌تواند رنج‌آور باشد، اما رنجی است بدون مخاطره، چون به کسی مگر خودمان آسیب نمی‌رساند. رنجی خصوصی، رنجی تلخ و شیرین که خود انسان آن را برمی‌انگیزد. اما به محض آنکه عشق دو سویه شد، شخص باید آماده باشد تا حالت انفعالی و جریحه‌دار شدن را پشت سر بگذارد و خودش مسئولیت جریحه‌دار شدنش را بپذیرد.
کاربر ۶۶۷۴۲۵۸
از سوی دیگر عشق نابالغ (که البته چندان به سن ربط ندارد) داستان یک نوسان آشفته بین هیاهوی آرمان‌گرایی و ناامیدی است، حالتی ناپایدار که احساسات پر شور و شادی را با حس غرق شدن و تهوع مرگبار درهم می‌آمیزد. جایی که در آن حس این‌که جواب را سرانجام یافته‌ایم با این احساس که هیچ وقت تا این حد بازنده نبوده‌ایم، همزمان به سراغ ما می‌آیند. نقطهٔ اوج منطقی عشق نابالغ (چون مطلق است) با مرگ ظهور می‌کند. (چه مرگ نمادین باشد یا واقعی.) نقطهٔ اوج عشق بالغ در ازدواج است و در اجتناب از مرگ به واسطهٔ مشغولیت با زندگی روزمره (خواندن روزنامه، اطو زدن لباس، نشستن پای تلویزیون).
کاربر ۶۴۱۸۲۴۶
فلسفهٔ عشق بالغ را ـ که تقریبآ از هر لحاظ ارجحیت دارد ـ هوشیاری فعّالی از خوب و بدِ درون هر فرد برآورد می‌کند؛ این نوع عشق سرشار است از اعتدال و در برابر آرمان‌گرایی می‌ایستد؛ و حسادت، خودآزاری، یا وسواس و افراط در آن جایی ندارد. این عشق نوعی از دوستی با تمایل جنسی است؛ این عشق لذت‌بخش، آرامش‌بخش، و متقابل است و از هر روشِ دیگری کاملا بهتر است. (و شاید کسانی که سواحل سرکش‌تر میل و خواهش را شناخته‌اند بر این احساسات ساده عنوان عشق نمی‌گذارند.)
کاربر ۶۴۱۸۲۴۶
برخی از متفکران خردمند، عشق را تأیید کرده‌اند، اما به دقت میان انواع آن تمایز قائل شده‌اند. درست مثل پزشکانی که مصرف سُس مایونز را توصیه نمی‌کنند، اما وقتی با مواد کم چربی درست شده باشد، آن را مجاز می‌دانند. آنها بین عشق آتشین رومئو و ژولیت و عشق ستودهٔ سقراطی به خوبی فرق می‌گذارند. آنها افراط‌گری ورتر جوان را با عشق برادرانهٔ مسیح متناقص می‌دانند.
کاربر ۶۴۱۸۲۴۶
اگر خرد را آموزش ندهیم تا بین نیازهای بیهوده و اصیل تمایز قائل شویم، امیال و خواهش‌ها ما را به بیراهه می‌کشانند. عقل به ما می‌گوید که تخیل خود را کنترل کنیم، وگرنه واقعیت را تحریف و آن را دچار انحراف می‌نماید و کوهی را به تپه، و قورباغه‌ای را به شاهزاده‌ای بدل می‌سازد. عقل به ما می‌گوید که مراقب ترس‌های‌مان از چیزی که به ما آسیب می‌زنند باشیم و انرژی خود را بابت سایه‌های روی دیوار هدر ندهیم. خِرد به ما می‌گوید که نباید از مرگ ترسید، و از تنها چیزی که باید ترسید، خود ترس است.
کاربر ۶۴۱۸۲۴۶

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰
۳۰%
تومان