بریدههایی از کتاب جستارهایی در باب عشق
۳٫۵
(۱۶۲)
سرآغاز انقلابها به لحاظ روانشناختی به نحوی عجیب به آغاز یک رابطه عاطفی شباهت دارد: پافشاری بر وحدت، حس قدرت مطلق، میل افشای رازها (به همراه هراس از مخالفت، که خیلی زود به پارانویای معشوق منجر میشود و در نتیجه به پدید آمدن نوعی پلیس مخفی میانجامد).
Sajede Aghababaei
صمیمیت و دوستی فقط میتواند زمانی رخ دهد که حاکم از حاکمیت به ازای عشق شهروندانش دست بکشد، و در عوض بر نوعی اراده معقول و معتدل تأکید ورزد.
Sajede Aghababaei
«زنانی که زیبایی کامل دارند، باید به مردان بدونِ تخیل واگذاشته شوند.»
Sajede Aghababaei
عشق امروزه توسط سرمایهداری مدرن، فقط به این دلیل زنده نگه داشته میشود که: بدان وسیله:
«... افراد را ـ در جایی که چیز دیگری برای هدفمندی آنها وجود ندارد هدفمند نماید، تا جایگاه شوهر ـ پدر و زن ـ مادر را اشغال کنند و مجبورشان سازد تا خانوادهای را تشکیل دهند که نه تنها برای زاد و ولد و روابط اجتماعی لازم است، بلکه برای حفظ نظم موجود، توزیع و مصرف اجناس و خدمات و در کل حفظ کارآمدی نظام اجتماعی ضروری است. پس، بدین سبب عشق را باید به عنوان یک دلمشغولی مستمر و معمول نیز حفظ نماید.»
Sajede Aghababaei
در فرضیهٔ سراب: آدم تشنه، ـ نه به دلیل آن که شاهدی بر باور خود دارد، بلکه به دلیل نیازی که بدان دارد ـ تصوّر میکند که در دوردست آب، درخت نخل و سایه میبیند. نیازهایی که امیدی به رفع آنها نیست، خود راهحلهایی برای خودشان پدید میآورند
Sajede Aghababaei
از انتخابی سخن گفت که پیش روی هر مسیحی مؤمن در دنیایی نابرابر بین وحشت از یک جهان بدون خدا و یک جایگزین متعالی وجدآور ـ اما بینهایت دور از دسترس ـ قرار دارد. پاسکال استدلال میکرد که حتی اگر این نابرابریها و احتمالات بیشتر به نفع جهانِ بدون خدا باشد، ایمان دینی را همچنان میتوان به این علت موجه دانست که خوبیهای یک احتمال ضعیفتر تاکنون بر پلیدیهای یک احتمال قویتر چربیدهاند. پس این قاعده میبایست در مورد عشق هم صادق باشد
Sajede Aghababaei
«آدمی میتواند در تنهایی و انزوا به همه چیز برسد، جز شخصیت»
Sajede Aghababaei
میتوان بلوغ را این طور تعریف کرد: «قابلیت و توانایی آنکه به افراد، آنچه را که سزاوارش هستند، وقتی استحقاقش را دارند، بدهیم و هیجاناتی که (به خودمان تعلق دارند) و باید کنترل شوند را با هیجاناتی که باید بیدرنگ ابراز شوند، جدا سازیم، و اینطور نباشد که صبر کنیم و بر سر بیگناهان از راه رسیده دقدلیمان را خالی کنیم.»
Sajede Aghababaei
تشخیص دکتر ساوِدرا بیماری «بیلذتی» بود، یک بیماری که برحسب تعریف انجمن پزشکی بریتانیا واکنشی است که خیلی به بیماری کوهستان نزدیک است. نوعی بیماری ناشی از وحشت ناگهانی (روبرو شدن با) خطر خوشبختی. این بیماری در میان توریستها که به این منطقه از اسپانیا میآیند، رایج است. آنها در این محیط شگفتانگیز و رویایی با این واقعیت ناگهانی مواجه میشوند که سعادت بر روی زمین میتواند در دسترسشان قرار گیرد، و در نتیجه دچار یک واکنش شدید روانی میشوند، که در برابر احتمال دلهرهآور، (در ذهن) خنثی شده است.
Sajede Aghababaei
ـ این دغدغه و نگرانی بر سر هر داستان عاشقانهای سایهٔ وحشتناکی انداخته که این عشق چگونه میتواند پایان یابد، درست همان گونه که نمیتوان در عین سلامتی و توانمندی، پایان زندگی را پیشبینی کرد. تنها تفاوت بین پایان عشق و پایان زندگی این است که دست کم در مورد مرگ خیالمان راحت است که پس از مردن دیگر هیچ چیزی را حس نخواهیم کرد، امّا چنین آسایشی در مورد عشق وجود ندارد. چون یک عاشق میداند که پایان یک رابطه ضرورتآ پایان یک عشق نیست، با قطعیت تمام پایان زندگی هم نخواهد بود.
Sajede Aghababaei
مذبوحانه از خویشتن قبلیام که روزگاری هدف عشق قرار گرفته بود تقلید میکردم.
Sajede Aghababaei
تروریست رومانتیک میگوید: تو باید مرا دوست داشته باشی، با قهر و بدخلقی، یا برانگیختن حسادت، وادارت میکنم که مرا دوست داشته باشی، اما تناقض پس از این ظاهر میشود، چون اگر عشق عرضه شود، این عشق غیرصمیمی و مخدوش است، و در این صورت تروریست عاشق گلایه میکند که اگر مجبورت کردهام که عاشق من باشی، پس نمیتوانم عشقت را بپذیرم، چون این عشق خودانگیخته نبوده.
Sajede Aghababaei
آیا عشق من نسبت به کلوئه اخلاقی بود، و طرد آن از سوی او غیراخلاقی؟ گناه کلوئه به خاطر رد کردن عشق، در آغاز وابسته به آن بود که من با از خودگذشتگیام تا چه اندازه میتوانستم عشق را به او ارزانی نمایم ـ چون اگر انگیزههای خودخواهانه وارد نیت من شده بود، در آن صورت کلوئه هم قطعآ به همان اندازه حق داشت که خودخواهانه رابطهاش را با من قطع کند. از این دیدگاه، ظاهرآ پایان عشق نبردی است بین دو انگیزه و عامل محرکه خودخواهانهٔ اساسی، نه نبردی بین نوعدوستی و از خودگذشتگی یا اخلاقی و ضداخلاقی.
Sajede Aghababaei
فقط از طریق خودکشیام میتوانستم به یک جهان خسته از تراژدی یادآور شوم که عشق مقولهای جدی و مرگبار است.
Sajede Aghababaei
کشتن خودم به معنای آن بود که فراموش میکردم که لذت تماشای ملودرام نابودی خودم را از دست دادهام.
Sajede Aghababaei
این انکار و سرپیچی از دگرگونی، یادآور این بود که روزگار فارغ از اینکه من عاشق باشم یا نباشم، شاد باشم یا غمگین، زنده باشم یا مرده، راه خودش را میپیماید. نمیبایست از روزگار انتظار میداشتم که برحسب حالات درونی من گردش خود را تغییر دهد، یا ساختمانها و سنگفرشهای کف خیابانها به سرگذشت عشقی من اهمیت بدهند
Sajede Aghababaei
یک ضربالمثل عربی میگوید: «روح به سرعت شتر پشتِ سر آدمی حرکت میکند» در حالی که بیشتر ما مو به مو براساسِ ساعت و تقویم مندرج در برنامهها و دفاتر خاطرات پیش میرویم، روحمان، یعنی جایگاه قلبمان، در حالی که حسرت گذشته را میخورد، زیر بار سنگین خاطرات پشت سرمان عقب میماند.
Sajede Aghababaei
نوعی بیماری ناشی از وحشت ناگهانی (روبرو شدن با) خطر خوشبختی. این بیماری در میان توریستها که به این منطقه از اسپانیا میآیند، رایج است. آنها در این محیط شگفتانگیز و رویایی با این واقعیت ناگهانی مواجه میشوند که سعادت بر روی زمین میتواند در دسترسشان قرار گیرد، و در نتیجه دچار یک واکنش شدید روانی میشوند، که در برابر احتمال دلهرهآور، (در ذهن) خنثی شده است.
Sarah S
من در او زنی را یافتم که سراسر زندگیام در یافتن آن ناموفق بودم، موجودی که لبخند و چشمانش، حس شوخطبعی و سلیقهاش در انتخاب کتاب، دغدغهها و ذکاوتش به نحوی معجزهآسا با آرمانهای من همخوانی داشتند.
aliyan
آیا اگر تمام چیزهایی که ممکن است از دست بروند را از دست بدهم، باز هم به خاطر چیزهایی که همیشه دارم مرا دوست خواهی داشت؟
Yas Balal.جواد عطوی
حجم
۲۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان