بریدههایی از کتاب جستارهایی در باب عشق
۳٫۵
(۱۶۲)
پارهای از آداب اجتماعی حکم میکند، از دیگران نپرسیم که چه معیارهایی باعث شده که عاشق شوند. توفیق رویاییاش این است که به هیچ وجه، یک عاشق معیار نداشته باشد، بلکه علت عاشقی خود آدم باشد. در واقع منزلت هستیشناختی فراتر از خصوصیات انتسابی است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
وقتی آدم عاشق باشد، طول زمان مهم نیست و اهمیت چندانی ندارد. مهم احساسی است که آدم دارد و کارهایی که انجام میدهد و به چشم میآید.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
عاشق شدن یک نفر فقط زمانی یک عمل اخلاقی است که بدون هیچ چشم داشت و انتظار متقابلی عرضه شود، یعنی در قبالش چیزی خواسته نشود. به عبارت دیگر: یعنی عشق فقط و فقط عشق باشد.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
آیا من فقط به خاطر اینکه کلوئه را دوست داشتم، از او بهتر بودم؟ حتمآ جواب منفی است، زیرا با وجود آنکه عشق من نسبت به او حاکی از خودگذشتگیهای بسیار بود، ولی چون خودم هم لذت میبردم، این ایثارها را انجام داده بودم، من خودم را فدا نکرده بودم، من فقط دست به اعمالی زده بودم که کاملا با طبع و خُلقیاتم همخوانی داشتند. چون کارهایم صرفآ یک وظیفه نبودند.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
هر چه زمان میگذشت، بار شتر سبکتر و سبکتر میشد تا توانست به راه بیفتد. خاطرات و تصاویر تکاندهنده را پیوسته از پشت خود بر روی شنهای صحرا فرو میریخت تا باد آنها را در شنزارها دفن کند. شتر به تدریج چنان سبکبار شد که توانست به شیوهٔ خاص خودش حتی چهار نعل بدود و در واحهٔ کوچکی که اکنون زمانِ حال نام دارد، سرانجام پا به پای بقیهٔ «من» همگام شود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
یک ضربالمثل عربی میگوید: «روح به سرعت شتر پشتِ سر آدمی حرکت میکند» در حالی که بیشتر ما مو به مو براساسِ ساعت و تقویم مندرج در برنامهها و دفاتر خاطرات پیش میرویم، روحمان، یعنی جایگاه قلبمان، در حالی که حسرت گذشته را میخورد، زیر بار سنگین خاطرات پشت سرمان عقب میماند.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
گوشهنشینی در یک دیر یا دعوت به یک زندگی زاهدانه به دور از آشوبهای عاطفی صرفآ تلاشی است برای نادیده گرفتن نیازهای بنیادین بشری.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
پارهای از آداب اجتماعی حکم میکند، از دیگران نپرسیم که چه معیارهایی باعث شده که عاشق شوند. توفیق رویاییاش این است که به هیچ وجه، یک عاشق معیار نداشته باشد، بلکه علت عاشقی خود آدم باشد. در واقع منزلت هستیشناختی فراتر از خصوصیات انتسابی است
nasim
صفا و صمیمیت یک معشوق لازم است تا جنبههایی از شخصیت ما پرده برداشته شود که دیگران به سادگی حاضر نیستند خود را به خاطر آنها به زحمت بیندازند.
nasim
بدون عشق، امکان ندارد که ما هویتی مناسب برای خویش به دست آوریم. در عشق همیشه تأییدی بر حضور مدام ما وجود دارد. تعجبی ندارد که، مفهوم و تصوّر خداوندی که در همه حال ناظر بر ماست، در همهٔ ادیان محوریت دارد: دیده شدن، تضمینی است بر اینکه ما وجود داریم، چه بهتر از آن که در این حالت با خدا یا معشوقی سروکار داشته باشیم که به ما عشق بورزد. محصور شده در میان کسانی هستیم که درست ما را به یاد نمیآورند ـ کسانی که اغلب برای آنها سرگذشتمان را تعریف میکنیم ـ ولی مکررآ فراموش میکنند که ما چند بار ازدواج کردهایم، چند فرزند داریم، و آیا اسم ما بیل است یا پُل، کاترین است یا کاترینا (و خود ما نیز به همین شکل در مورد آنها عمل میکنیم)، پس، اَمنتر نیست، برای دوری جستن از خطرات نامرئی بودن، به آغوش کسی پناه ببریم که هویت ما را دقیقآ در خاطرش نگه میدارد؟
nasim
از آنجا که تنها جسم در معرض دید است، امید عاشقِ مهجور و شیدا آن است که روح هم به جسمش وفادار و همانند آن باشد. بدین معنی که بدن دارای روح شایستهٔ آن جسم باشد و آنچه که پوست نمایش میدهد، عملا همان چیزی باشد که هست
nasim
وقتی دو نفر نتوانند اختلافاتشان را به شوخی تبدیل کنند، نشانهٔ این است که: آنها دیگر همدیگر را دوست ندارند (یا دست کم از میل به کوشش و تلاشی که نود درصد عشق را تشکیل میدهد دست کشیدهاند). شوخی دیوارهای رنجش ناشی از اختلاف بین آرمانهای ما و واقعیت را با پوششی نرم میپوشاند. در پشت هر شوخی هشداری بود دال بر وجود اختلاف و حتی یأس و نومیدی، اما اختلافی بود که چاشنی انفجارش خنثی شده بود ـ پس میشد بدون وقوع هیچ کشتاری از آن چشم پوشید.
nasim
از نظر آلبر کامو، وقتی به لحاظ روحی افسرده و آشفته هستیم ـ به این دلیل است که ما عاشق افراد میشویم، زیرا در ظاهر کامل به نظر میرسند، و به لحاظ جسمی هم کاملند و از نظر روحی و عاطفی هم منسجم و باثبات. در حالی که ما ذاتآ آشفته و نابسامانیم. اگر باطنآ در ما نقصی نباشد عاشق نمیشویم، اما با کشف نقصی مشابه در دیگری آزرده و ناراحت میشویم و متوجه میشویم که مشکلمان دو برابر شده است، حال آنکه ما در جستجوی پاسخ مشکل خودمان بودیم.
nasim
عشق با سرعتی منحصر به فرد، نیازهای ما را از نو میآفریند. ناشکیبایی من نسبت به تشریفات گمرک نشان داد که کلوئه، که تا چند ساعت قبل حتی از وجودش خبر نداشتم، با چنان سرعتی برایم تبدیل به یک نیاز شدید اشتیاق شده بود که احساس کردم اگر آن بیرون او را گم کنم خواهم مرد ـ مردن به خاطر کسی که تنها از ساعت یازده و نیم همان روز وارد زندگیام شده بود.
nasim
چيزی تكاندهنده و انزجار برانگيز در اين نكته متصوّر است كه : يك را نفر كه چند ماه پيش حاضر بودی همه چيزت را فدايش كنی، امروز برای نديدنش راهت را در خيابان يا كتابفروشی كج كرده تا به او برنخوری. اگر عشق من به كلوئه الان جزئی از من را تشكيل میدهد، پس پايان قطعی عشقم به او به معنای چيزی كمتر از مرگِ بخشی از من نيست.
pinkstar
در بنياد همهی قهرها يك اشتباه خوابيده كه میتوان درجا به آن پرداخت و حلش كرد، اما در عوض در دلِ فرد توهين شده جا میگيرد و برای بروز آن انفجاری رنجآورتر در پيش دارد. تأخير در گلايه و نارضايتی باعث میشود كه اين ناراحتیها در مقايسه با رسيدگی به آنها در همان ابتدا خيلی شدت بيشتری پيدا كنند. نشان دادن خشم و عصبانيت كمی بعد از رنجش، بزرگوارانهترين كاری است كه آدم میتواند انجام دهد، چون اين كار طرف مقابل را از گلايه نمودن بار گناه سبك میكند، و نيز گفتگو با فرد توهين شده برای پايين كشاندن وی از موضع جنگطلبانهاش نجات میدهد
bahar.a
حرف زدن در مورد قطع رابطه كار سختی است، مگر آنكه هر دو تمايل داشته باشند كه آن را دوباره بازسازی كنن
bahar.a
سفر هم (مثل عشق) كوششی است برای دنبال كردن يك رويا در واقعيت
bahar.a
برچسب زدن به ديگران معمولا فرآيندی خاموش است
bahar.a
پيدا كردن جذابيت و زيبايی در يك جفت چشم يا تركيب يك دهان خوش فرم كار نسبتآ آسانی است. سختتر اين است كه آدم، طنازی و ظرافت را در حركات دست يك زن در كنار صندوق به موقع پرداخت پول مشاهده كند.
bahar.a
حجم
۲۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان