بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جستارهایی در باب عشق | صفحه ۲۴ | طاقچه
کتاب جستارهایی در باب عشق اثر آلن دوباتن

بریده‌هایی از کتاب جستارهایی در باب عشق

نویسنده:آلن دوباتن
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۵از ۱۶۰ رأی
۳٫۵
(۱۶۰)
پاسكال استدلال می‌كرد كه حتی اگر اين نابرابری‌ها و احتمالات بيشتر به نفع جهانِ بدون خدا باشند، ايمان دينی را همچنان می‌توان به اين علت موجه دانست كه خوبی‌های يك احتمال ضعيف‌تر تاكنون بر بدی‌های يك احتمال قوی‌تر چربيده‌اند.
maryamn75
فقط با كوشش و تلاش بسيار می‌توان توهّمات را از خود دور كرد، و سفر از جهان سايه‌ها به دنيای روشنايی آفتاب را آغاز نمود، جايی كه در نهايت اشيا را می‌توان آن جور كه هستند ديد. همانند همه‌ی تمثيل‌ها، اين يكی هم يك نكته اخلاقی دارد: و آن اينكه حقيقت هميشه برتر از توهّم است.
maryamn75
وقتی پای بقا در ميان نباشد شك و ترديد دردسرساز نيست: ما به اندازه‌ی توان‌مان شكاك هستيم، و راحت‌ترينش اين است كه نسبت به چيزهايی شكاك باشيم كه بقای‌مان در اساس به آنها وابسته نيست. شك كردن به موجوديت يك ميز كار آسانی است، اما شك كردن به حقانيّت و مشروعيت عشق شكی وحشتناك و دوزخی است.
maryamn75
فرشته خيلی زيبا بود، چهره‌اش چنان فروزان بود كه به نظر می‌رسيد يكی از والاترين فرشتگانی باشد كه در حال اشتعال‌اند... يك زوبين طلايی در دستانش ديدم و در انتهای نوك تيز آهنی آن گويی كه يك نقطه آتشين وجود داشت. انگار با اين زوبين قلب مرا چندين بار سوراخ كرد، به طوری كه تمام امعا و احشای درون مرا از هم دريد... درد به قدری شديد بود كه باعث شد چندين بار ناله سر دهم...؛ و شيرينی اين درد شديد به قدری زياد بود كه آدمی نه هرگز می‌خواهد آن را از دست بدهد نه روح آدمی به چيزی جز خداوند راضی می‌شود.
maryamn75
س. م. گرينفيلد متأهل نه چندان شاد و موفق در يك مقاله در فصل‌نامه جامعه‌شناختی كه من تصادفآ در مطلب دندانپزشكی آن را ديدم (اصلا نمی‌دانم اين مجله آنجا چكار می‌كرد) نوشته بود كه عشق امروزه توسط سرمايه‌داری مدرن و فقط به اين دليل زنده نگه داشته می‌شود كه: «... افراد را ـ در جايی كه چيز ديگری برای هدفمندی آنها وجود ندارد ـ تا جايگاه شوهر ـ پدر و زن ـ مادر را اشغال كند و مجبورشان سازد تا خانواده و هسته‌ای را تشكيل دهند كه نه تنها برای زاد و ولد و روابط اجتماعی، بلكه برای حفظ نظام كنونی توزيع و مصرف كالا و خدمات ضروری باشد و بدين وسيله در كل به اين دليل كه نظام اجتماعی را در چارچوب يك نظم كاری فعّال نگه دارد، آن را به عنوان يك دل‌مشغولی مستمر و معمول حفظ نمايد.»
maryamn75
عشق هيچ وقت يك واقعيت ثابت نيست، بلكه عشق در جوامع متفاوت بر اقتضای شرايط جوامع گوناگون ساخته و معنی و تعريف می‌شود.
maryamn75
روشفوكو می‌گويد: «برخی افراد اگر از عشق چيزی نشوند هرگز عاشق نمی‌شوند.»
maryamn75
احساس می‌كردم مثل يك گل قاصدك هستم كه صدها هاگ در هوا می‌پراكند بی‌آنكه خبر داشته باشد كدام يك به مقصود می‌رسد.
maryamn75
مثل يك معشوق آزار ديده كه در يك رابطه عاشقانه، برای داشتن فقط كمی فضای شخصی خود را داشته باشد، ميل با جرأت می‌گويد : «تنها آن آزادی‌ای استحقاق اين نام را دارد كه خير ما، به شيوه‌ی خودمان به دنبال آن حاصل آيد به شرطی كه سعی نكنيم ديگران را از آزادی‌شان محروم كنيم، يا مانع نتيجه‌ی تلاش‌های ديگران برای رسيدن به آن شويم... تنها هدف و كاربرد قدرت بر هر يك از افراد جامعه متمدن زمانی است كه ممانعت از آسيب رساندن آن فرد به ديگران بشود. خيرِ شخصی آن فرد، چه جسمی چه روحی، حكم و مجوزی بسنده برای آزردن ديگران نيست.»
maryamn75
جان استوارت ميل بزرگ‌ترين مدافع سياست ليبراليسم به سال ۱۸۵۹ رساله‌ی ماندگار و كلاسيك از ليبراليسمِ فارغ از عشق را با عنوان «رساله‌ای در باب آزادی» منتشر كرد. اين اثر يك دادخواست قدرتمندی بود كه می‌گفت دولت بايد حتی در صورت داشتن نيت خير، شهروندان را به حالِ خود آزاد بگذارند، و نبايد به آنها ديكته كنند كه چگونه زندگی شخصی خود را اداره كنند، چه خدايی را بپرستند، و يا چه كتاب‌هايی را بخوانند. ميل استدلال می‌كند كه هر چند پادشاهان و ديكتاتورها فكر می‌كنند محقق هستند تا عميقآ بر كليّت انضباط جسمی و روحی همه‌ی مردمان خود استيلا داشته باشند، دولت مدرن بايد تا آنجا كه امكان دارد كنار بايستد و بگذارد تا مردم خودشان بر خودشان حكومت كنند.
maryamn75
آرزوی جابه‌جايی رابطه فروشنده (بقال) و مشتری با رابطه‌ی قصاب و قصابی مدت‌ها است كه بر انديشه سياسی تسلط پيدا كرده است. چرا حاكمان نمی‌توانند نسبت به شهروندان و ملت خود مؤدبانه رفتار كنند، صندل بی‌ريخت و مخالفت با تصميم‌ها و تفاوت آرا و نظريه‌ها را تحمل نمايند؟ جواب انديشمندان ليبرال اين است كه: صميميت و دوستی فقط می‌تواند زمانی رخ دهد كه حاكم از حاكميت به ازای عشق شهروندانش دست بكشد، و در عوض بر نوعی اداره معقول و حداقل امور تأكيد ورزد.
maryamn75
سرآغاز انقلاب‌ها به لحاظ روان‌شناختی خيلی به آغاز يك رابطه عاطفی شباهت دارد: پافشاری بر وحدت، حس قدرت مطلق، ميل به حذف رازها (به همراه هراس از مخالفت، كه خيلی زود به پارانويای عاشق و ايجاد نوعی پليس مخفی می‌انجامد).
maryamn75
آيا همه عشق‌ها در سرگذشت‌شان چنين لحظاتی را ندارند؟ لحظه‌ای در جستجو برای يافتن چشمانی كه افكار ما را منعكس نمايد، ولی به يك فاجعه (تلخ و شيرين) منجر می‌شود ـ خواه اين اتفاق بر سر تضاد طبقاتی باشد يا بر سر يك جفت كفش.
maryamn75
با اين وجود، در دنيای واقعيّتِ نامعقول عشق (عشقی كه دقيقآ پيش از آنكه بدانيم زاده می‌شود)، آگاهی بيشتر می‌تواند به همان اندازه كه مانع است انگيزه و مشوق هم باشد ـ چون می‌تواند «دنيای آرمانی» را در تعارضی خطرناك با واقعيت قرار بدهد.
maryamn75
معمولا در هر رابطه‌ای يك لحظه‌ی ماركسيستی وجود دارد، لحظه‌ای كه در آن روشن می‌شود عشق دوسويه شده است. نحوه‌ی رخ دادن آن به تعادل بين عشق به خود و نفرت از خود بستگی دارد. اگر نفرت از خود دست بالا را داشته باشد كسی كه پاسخ عشق را دريافت كرده اظهار می‌دارد كه: معشوق (به هر بهانه و دستاويزی) چندان برای او مطلوب و مناسب نيست (خوب نبودن به معنای معاشرت با افراد ناشايست). ولی اگر عشق به خود دست بالا را پيدا كند، هر دو طرف ممكن است بپذيرند كه دوطرفه دانستن عشق‌شان، لزومآ گواهی بر حقارت معشوق نيست، بلكه گواهی بر آن است كه هر دوی‌شان چقدر عزيز و محبوب بوده‌اند.
maryamn75
دنيس دو رژمون تصديق می‌كند كه مشكل‌ترين مانع آن است كه فراتر از همه قرار دارد. او همان كسی است كه بيش از همه می‌تواند شور و حرارت را قدرت ببخشد. عشاق اگر به اين ديدگاه گوش فرا دهند نمی‌توانند هيچ كاری جز نوسان بين دو قطب خواستن و وصال و اشتياق و آرزوی رد كردن آن را انجام دهند.
maryamn75
هر چند ماركسيست‌ها از منظر عشق يكطرفه مشتاق آن هستند كه عشق‌شان دوجانبه باشد، اما ناخودآگاه ترجيح می‌دهند روياهای‌شان در قلمروی تخيل باقی بماند. چرا ديگران بايد تصوری بهتر از آنچه كه در مورد خودشان می‌دانند در سر بپرورانند؟ فقط مادامی كه معشوق باور دارد ماركسيست كم و بيش چيز باارزشی نيست، ماركسيست می‌تواند به اين باور ادامه دهد كه معشوق كم و بيش همه چيز است.
maryamn75
ماركس يك بار به شوخی گفت: عضويت در باشگاهی كه قبول كند فردی مثل او عضوش باشد شايستگی عضويت وی را ندارد، اين شوخی حقيقتی است و به همان اندازه كه درباره‌ی عضويتِ در باشگاه صادق است در مورد عشق هم صادق است. ما به علت تناقض‌های پوچ موجود در اين ديدگاه ماركسيستی به آن می‌خنديم: چطور ممكن است كه من هم آرزومند عضو باشگاهی باشم و در عين حال به محض محقق شدن آن خواسته، ديگر اين آرزو را نداشته باشم؟ چطور ممكن است آرزو داشتم كلوئه مرا دوست داشته باشد، اما وقتی شد، من از دستش برنجم؟
maryamn75
اگر كسی نسبت به قابليت دوست داشته شدن خودش كاملا قانع نشده باشد، مواجه شدن با ابراز احساسات می‌تواند برای او مثل دريافت جايزه‌ی افتخار برای كاری بزرگ باشد كه هيچ ارتباطی با ما ندارد. عشاق بداقبالی كه برای اين نوع افراد صبحانه درست می‌كنند بايد پيه اتهام متقابل اين چاپلوسان كذاب را بر تن خويش بمالند.
maryamn75
مورد عشق قرار گرفتن، هميشه هيجانی است دشوارتر و پيچيده‌تر. پرتابِ تير الهه عشق راحت‌تر از دريافتن آن است.
maryamn75

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان