بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب می‌میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم | صفحه ۶ | طاقچه
کتاب می‌میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم اثر محمد  شمس لنگرودی

بریده‌هایی از کتاب می‌میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۹ رأی
۳٫۱
(۱۹)
از پیشت که برمی‌گردم حس گاو نری زخمی با من است وقتی از میدان به‌سوی مرتع خود می‌دود با نیزه‌های مُرصّعت در پشتم.
حدیث
ای اشتیاق به زیستن مرا دریاب و به خانهٔ او ببر به حقارت این سبد پاره نگاه نکن موسایی حمل می‌کند.
حدیث
غمگین مشو عزیز دلم مثل هوا کنار توام نه جای کسی را تنگ می‌کنم نه کسی مرا می‌بیند نه صدایم را می‌شنود دوری مکن تو نخواهی بود من اگر نباشم.
حدیث
موریانه‌ای که به خوردن خانه‌اش مشغول است نامش انزواست.
آناهیتا
می‌میرم به جرم آن‌که هنوز زنده بودم.
آناهیتا
به باران‌ها چه کسی یاد می‌دهد موسم پاییز طوری ببارد که هیچ گلی از خانهٔ خود بیرون نیاید.
tadai
بگذارید در این شب آرام مژه‌ای بخوابم و سکوت پیراهن خیسش را بر پیشانی من ببندد شنزاری از من گذشت که هوایش گله گرگ عظیم آتش بود.
tadai
به‌یمن حضور تو زیباست ماه بگذار استعاره‌ای از ظلماتت بخوانند ای شب
R.R

حجم

۳۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۳۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد