بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب احتمالاً گم شده‌ام | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب احتمالاً گم شده‌ام اثر سارا سالار

بریده‌هایی از کتاب احتمالاً گم شده‌ام

نویسنده:سارا سالار
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۷۴ رأی
۳٫۶
(۷۴)
«کار ما دیگر کار دل نیست، کار عقل است، ماها باید عاقل باشیم.»
زهرا۵۸
آخ وقتی این بچه‌ها به سؤال کردن می‌افتند آدم بیچاره می‌شود... من چه‌جوری به‌دنیا آمدم؟ چه‌جوری خدا من را گذاشته توی دل تو؟ اصلا خدا کجاست؟ چرا نمی‌شود دیدش؟ مردن یعنی چی؟ این میوه‌ها چه‌طور از تو درخت‌ها می‌آیند بیرون؟ چرا نمی‌شود این سنگ‌ها را خورد؟ معده یعنی چی؟ بی‌شعور یعنی چی؟ چرا گربه‌ها می‌گویند میو؟ چرا من پنج‌تا انگشت دارم؟ چرا این بچه‌ها دارند توی خیابان این گل‌ها را می‌دهند به ما؟ یعنی چی که این گل‌ها را می‌فروشند؟ وووووووو...
زهرا۵۸
چه‌قدر دلم نمی‌خواهد کسی را ببینم، حتا برای یک دقیقه، حتا برای نیم‌دقیقه،
زهرا۵۸
لازم نیست فرزندی به‌دنیا بیاوری تا احساس مادری کنی، به‌هر حال وقتی زنی، فی‌النفسه مادری...
تئاتر
کم‌کم داشتم به این نتیجه می‌رسیدم این دکترهای روان‌شناس یا فکر می‌کنند آدم هیچی نمی‌داند یا فکر می‌کنند اگر می‌داند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد. مثلا اگر می‌دانی نباید این‌قدر به گذشته فکر کنی، فکر نکن دیگر، و اگر نمی‌دانی نباید این‌قدر به گذشته فکر کنی، بدان و بعد فکر نکن دیگر. به‌همین راحتی. یکی نیست بگوید آقا من به گذشته فکر می‌کنم و می‌دانم نباید به گذشته فکر کنم و باز هم به گذشته فکر می‌کنم.
Ailin_y
دکتر گفت: «نباید این‌قدر به گذشته فکر کنی.» نباید، نباید، بی‌خود نبود که کم‌کم داشتم به این نتیجه می‌رسیدم این دکترهای روان‌شناس یا فکر می‌کنند آدم هیچی نمی‌داند یا فکر می‌کنند اگر می‌داند خب پس باید کارهاش دست خودش باشد. مثلا اگر می‌دانی نباید این‌قدر به گذشته فکر کنی، فکر نکن دیگر، و اگر نمی‌دانی نباید این‌قدر به گذشته فکر کنی، بدان و بعد فکر نکن دیگر. به‌همین راحتی. یکی نیست بگوید آقا من به گذشته فکر می‌کنم و می‌دانم نباید به گذشته فکر کنم و باز هم به گذشته فکر می‌کنم.
z.gh
فکر می‌کنم اگر الان معدهٔ مغزم برای هضم پانزده سال پیش این‌قدر مشکل دارد، وقتی زمانی برسد که باید بگویم سی سال پیش یا چهل سال پیش... «اوه اوه اوه، پس قرار است از آن پیرزن‌های عقده‌ای غرغرو هم بشوی.»
دردونه
فایده‌ای ندارد، نمی‌شود از انجام کاری توی رویای گذشته همان لذت را ببرم که می‌شد همان‌وقت توی واقعیت برد...
دردونه
نفس می‌کشم، هوایی نیست، نفس می‌کشم، هوایی نیست، نفس می‌کشم، هوایی...
.ً..
احساس می‌کنم دارد خوش می‌گذرد. فکر می‌کنم به جهنم که زمانش کوتاه است، مهم این است که دارد خوش می‌گذرد هر چند کوتاه باشد
الناز

حجم

۹۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

حجم

۹۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۳ صفحه

قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰
۵۰%
تومان