بریدههایی از کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کردهاند
۳٫۷
(۳۶)
بهترین چیز تنهایی است اما نه انزوای کامل.
آترین🍃
آنچه که وحشتناک است مرگ نیست، بلکه زندگی مردم است که قبل از مرگ، دست از زندگی خود نمیکشند.
آترین🍃
تنها بودن ما را مجبور میکند به هم عشق بورزیم
آترین🍃
نویسنده به هیچچیز جز نوشتن مدیون نیست. او به مخاطب چیزی مدیون نیست؛
آترین🍃
روز خوبی برای مسابقه بود. کارتبازی های احمقانه. اما خیلی زود حوصلهٔ آدم سر میرود، حتا وقتی که برندهای.
آترین🍃
مردم مرا خالی میکنند. باید از آنها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم.
pejman
تنها چیزی که مرگ نمیتواند تحملش کند، این است که برابرش بایستید و بخندید. خندههای حقیقی درست به ماتحت مرگ ضربه میزنند.
k1
مردم درس میخوانند، تدریس میکنند و شکست میخورند. همین روزمرگیها، آنها را از شور و شوق و آتش درونشان محروم میکند.
k1
من نمیخواهم که با واقعیت روبرو شوم. البته یک سؤال؛ کدام خری دوست دارد با واقعیت روبهرو شود؟
kazem1
و او هیچوقت با من سمیمی نخواهد شد.
kazem1
همهٔ ما در طول زندگی بارها در تلههای مختلف گیر میکنیم و زخمی میشویم. هیچکس از دست این تلهها فرار نمیکند، حتا کسانی هستند که در تلهها زندگی میکنند. مسئله این است که بدانی تله، یک تله است و اگر داخل تله باشی و نفهمی، کارت تمام است.
افتخار میکنم که بیشتر تلههای دور و برم را شناختهام و دربارهشان نوشتهام. البته تمام نوشتههای من دربارهٔ آنها نبوده است و چیزهای دیگری هم بوده. شاید بعضیها بگویند زندگی، خودش یک تله است، اما به نظرم نویسندگی تله است. بعضی نویسندهها مایل بودهاند چیزهایی بنویسند که در گذشته باعث لذت خواننده میشده و بعد کارشان تمام شده است.
kazem1
سارتر میگوید: "جهنم، آدمهای دیگر هستند" که دقیق به هدف زده و اشارهٔ درستی کرده است.
kazem1
همهٔ ما در طول زندگی بارها در تلههای مختلف گیر میکنیم و زخمی میشویم.
navid
تنها چیزی که مرگ نمیتواند تحملش کند، این است که برابرش بایستید و بخندید.
محمد حسین
هرگونهای خودش را تخریب میکند!
چیزی که باعث انقراض دایناسورها شد این بود که همه چیز را میخوردند، آنقدر که شروع به خوردن یکدیگر کردند و در آخر فقط یک دایناسور حرامزاده باقی ماند که آن هم از گرسنگی افتاد و مرد.
⠀⠀⠀
آنها خدا را بدون تفکر میبلعند و کشورشان را نیز بدون تفکر میپذیرند. بعد خیلی زود تفکر را از یاد میبرند و اجازه میدهند دیگران به جای آنها فکر کنند. مغزهاشان پر از کاه است.
هما
اما زمان ساخته شده است تا به هدر برود. میخواهی چه کار کنی؟ همیشه که قدرت دست تو نیست.
AmirHossein
و به عنوان یک نویسنده... من نویسندهام؟ اوه چقدر خوب. به عنوان یک نویسنده، خواندن نوشتههای دیگران برایم مشکل است. به درد من نمیخورند. برای شروع، اصلاً نمیدانند که چطور باید یک خط یا پاراگراف را سرجمع کنند. فقط کافیست از دور به خطوط چاپیشان نگاه کنید، ملالآور است و هنگامی که واقعاً نوشتههاشان را میخوانی، میفهمی که واقعاً مزخرف است. آرامشی وجود ندارد، هیچ چیز هیجانانگیز یا تازهای در کار نیست. قماری نیست، آتشی، جوهرهای در کار نیست. آنها چه کار میکنند؟ به نظرم یک کار سخت. عجیب نیست که بیشتر نویسندههایمان میگویند نوشتن برایشان کار دردناکیست. میتوانم این را بفهمم.
وقتی با نوشتههایم در جوش و خروش نباشم، چیزهای دیگری را امتحان میکنم. روی کاغذها شراب میریختم و زیرشان کبریت میکشیدم و کاغذها را سوراخ میکردم.
"آن بالا چه کار میکنی؟ بوی دود میآید"
farnaz Pursmaily
تا آنجا که میشود بخندید.
farnaz Pursmaily
به آنجا میروم تا خودم را قربانی کنم تا زمان را نابود کنم، ساعتها را به قتل برسانم. وقتی که شما منتظرید زمان باید بمیرد زمان در طول انتظار شما میمیرد. زمان عالی، زمانی است که پشت این رایانهام اما شما باید زمانهای ناقص را از دست بدهید تا زمان عالی را بدست آورید. شما باید ده ساعت وقت هدر کنید تا به دو ساعت مفید برسید. تنها چیزی که باید مراقبش باشید این است که همهٔ زمانها را از دست ندهید.
farnaz Pursmaily
حجم
۱۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان