بریدههایی از کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کردهاند
۳٫۷
(۳۶)
بیشتر زندگیام، پول آنچنانی نداشتم. نیمکت پارک و غرغر صاحبخانه را خوب میفهمم. دو چیزِ پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش
Mohammad
دو چیزِ پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش
-Dny.͜.
از بچگی در جهنم خودم به سر میبردم، هنوز هم در جهنم خودم هستم و احساس برتری نمیکنم.
Raya
مردم مرا خالی میکنند. باید از آنها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم.
farnaz Pursmaily
چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور میکند به هم عشق بورزیم
Mohammad
تا بحال نشده که از روی پل با ماشین رد شوم و به خودکشی فکر نکنم. نمیتوانم به دریاچه یا اقیانوسی، بدون فکر به خودکشی، نگاه کنم. منظورم این است که دیگر وقتی ندارم.
اما خودکشی همیشه به من چشمک میزند. مثل چراغی که همیشه در تاریکی روشن است. ولی همیشه از بیرون به تو کمکهایی میشود تا بتوانی بیشتر در بازی بمانی، میفهمی؟ و فقط میتواند دیوانگی باشد و اصلاً هم جالب نیست رفیق.
Raya
همهٔ ما در طول زندگی بارها در تلههای مختلف گیر میکنیم و زخمی میشویم. هیچکس از دست این تلهها فرار نمیکند، حتا کسانی هستند که در تلهها زندگی میکنند. مسئله این است که بدانی تله، یک تله است و اگر داخل تله باشی و نفهمی، کارت تمام است.
Raya
فکر کنید و بعد فراموشش کنید وگرنه دیوانه میشوید.
.
زندگی بدون نوشتن آسانتر از زندگی بدون لولهکشی آب است
Mithrandir
همهٔ ما به سمت مرگ میرویم، همهٔ ما، چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور میکند به هم عشق بورزیم اما این هم جواب نمیدهد. ما وحشتزده و غرق در ابتذالیم، توسط چیزی که نیست، خورده میشویم.
soroush
هیچوقت برای نوشتن زور نزنید، لغات را مجبور نکنید. به جهنم، اینجا اصلاً مسابقهای درکار نیست و مطمئن باش رقابت خیلی کمی هم وجود دارد. خیلی کم.
Mithrandir
نویسنده هرچه پیرتر باشد، بهتر مینویسد. چرا که بیشتر و بهتر دیده، بیشتر تحمل کرده و به مرگ نزدیکتر است.
.
هربار به کسی پولی بدهید تا به شما بگوید چکار کنید، یک بازنده هستید و این شامل روانپزشکت، روانشناست، دلال و حتا معلم مدرسه و افراد دیگر هم میشود. هیچ درسی بهتر از این وجود ندارد که بعد از شکست دوباره خودت را جمع و جور کنی و به کارت ادامه بدهی.
.
این دو ماه گذشته را با حس خستگی و کلافگی گذراندم. ابتدا خستگی فیزیکی بود اما الان روحم را لمس کرده است. احتمالاً دارم برای سقوط آماده میشوم.
Mohammad
از بچگی در جهنم خودم به سر میبردم، هنوز هم در جهنم خودم هستم و احساس برتری نمیکنم.
Mohammad
وقتی مینویسی شبها موقع خواب انگشتهای پایت به تو میخندند، وقتی مینویسی مثل ببرها با غرور گام برمیداری، وقتی مینویسی آتشی در چشمانت به وجود میآید که میتوانی به راحتی با مرگ رو در رو شوی. مثل یک جنگجو میمیری و با افتخار به جهنم میروی. خوششانسی دنیا. همراهش برو، ارسالش کن، دلقکی در تاریکی باش. بامزه است. بامزه است و یک خط جدید دیگر...
Raya
دید من به نویسندگان اینطور است، انسانهایی نیمهدیوانه که نمیتوانند با جامعه هماهنگ شوند.
Mithrandir
با خودم قدم میزنم. چرا؟ میخواهم هشتاد یا نود ساله شوم؟ مرگ را بیخیال.... ولی امسال نمیمیرم.
farnaz Pursmaily
شاعرانی که میشناسم چاپلوس و راحت طلباند. چیزی برای نوشتن ندارند الا خودستایی. من از شاعرها خودم را دور کردم، مرا سرزنش میکنید؟
Mohammad
چیزی در من است که نمیتوانم کنترلش کنم. تا بحال نشده که از روی پل با ماشین رد شوم و به خودکشی فکر نکنم. نمیتوانم به دریاچه یا اقیانوسی، بدون فکر به خودکشی، نگاه کنم.
Mohammad
حجم
۱۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان