بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند

بریده‌هایی از کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند

امتیاز:
۳.۷از ۳۶ رأی
۳٫۷
(۳۶)
این جماعت فکر می‌کنند که برای داشتن روح، باید همیشه روی صلیب باشی و ازت خون بچکد! تو را نیمه دیوانه می‌خواهند، دوست دارند جلوی پیراهنت جر خورده باشد.
.
خدا را بدون هیچ تاملی می‌پذیرند، کشورشان را بدون تفکر می‌پذیرند. خیلی زود هم اندیشیدن را به کلی از یاد می‌برند و می‌گذارند بقیه به جای آن‌ها فکر کنند. واقعاً مغزهاشان پر از کاه است. زشت به نظر می‌رسند، زشت حرف می‌زنند و زشت راه می‌روند. حتا اگر بهترین موسیقی قرن را برایشان پخش کنی، نمی‌توانند آن را بشنوند. مرگ بیشتر مردم ساختگی است. چیزی برای مرگ آن‌ها باقی نمانده است.
.
وقتی خیلی گرم برخورد می‌کنید، آن‌ها هم پررو می‌شوند.
آترین🍃
جاودانگی، احمقانه‌ترین اختراع زندگی است!
pejman
ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کرده‌اند
ک3قول
به جهنم، همهٔ ما به خنده و خوش‌گذرانی احتیاج داریم. قبلاً عادت داشتم که بیشتر بخندم، قبلاً عادت داشتم هر کاری را بیشتر انجام دهم، به جز نوشتن. حالا می‌نویسم و می‌نویسم و می‌نویسم، هر چه پیرتر می‌شوم، بیشتر می‌نویسم. با مرگ می‌رقصم، چه نمایش خوبی. گمان می‌کنم که این چرت‌وپرت‌ها هم خوب از آب در آمده‌اند. یک روز آن‌ها خواهند گفت: " بوکوفسکی مُرده." و بعد از آن به درستی کشف می‌شوم و از تیرهای چراغ برق متعفن آویخته می‌شوم. که چه؟ جاودانگی، احمقانه‌ترین اختراع زندگی است!
شیوا
نمی‌فهمم که بعضی نویسنده‌ها چطور یکهو دست از نوشتن می‌کشند؟ چگونه آرامش دارند؟
farnaz Pursmaily
حالا من هفتاد و دو سالم است. قهرمانان من رفته‌اند و مجبورم با این جماعت خل‌وچل زندگی کنم. تازه به دوران رسیده‌هایی که شبیه من نیستند. به آن‌ها نگاه می‌کنم و کارهایشان را گوش می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم همه‌اش همین؟ آن‌ها احساس راحتی می‌کنند
farnaz Pursmaily
تقریباً هیچ‌کس در جایگاه خودش نیست. هرچند مهم نیست، در پیله‌های امن خود فرو رفته‌اند.
.
مردم مرا خالی می‌کنند. باید از آن‌ها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم.
.
نوشتن زمانی است که در حال پروازم. نوشتن زمانی است که من شعله‌ور می‌شوم.
.
هنوز هم می‌نویسم تا از دیوانگی فرار کنم، هنوز هم می‌نویسم تا بتوانم این زندگی لعنتی را برای خودم شرح دهم.
آترین🍃
مردم حاضرند ببازند تا برنده شوند
آترین🍃
مردم مرا خالی می‌کنند. باید از آن‌ها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم. بهترین چیز برای من لم دادن و چیزی دود کردن است
آترین🍃
همهٔ ما به سمت مرگ می‌رویم، همهٔ ما، چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور می‌کند به هم عشق بورزیم اما این هم جواب نمی‌دهد. ما وحشت‌زده و غرق در ابتذالیم، توسط چیزی که نیست، خورده می‌شویم.
pejman
نویسندگی با احتیاط، نویسندگی مرگ‌آور است.
Mithrandir
شاید ما زیادی فکر می‌کنیم. به نظر من بیشتر احساس کن و کمتر فکر کن.
مهدیس 🌙
مردم مرا خالی می‌کنند. باید از آن‌ها دور شوم تا دوباره خودم را پر کنم.
Fa
ما جامعه‌ای غیر طبیعی داریم و هرکس هرکار دوست دارد انجام می‌دهد. البته به من ربط ندارد فقط مسئله این است که دارم با این جماعت زندگی می‌کنم.
kazem1
همهٔ ما به سمت مرگ می‌رویم، همهٔ ما، چه سیرک جالبی، تنها بودن ما را مجبور می‌کند به هم عشق بورزیم اما این هم جواب نمی‌دهد. ما وحشت‌زده و غرق در ابتذالیم، توسط چیزی که نیست، خورده می‌شویم.
شیوا

حجم

۱۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان