بریدههایی از کتاب چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
۴٫۶
(۱۸۹۹)
اگر مدتی دقت کنیم و نمازمان را درست بخوانیم و احکام و آداب نماز را بهتر رعایت کنیم، کمکم عظمت خدا در دل ما خواهد افتاد.
Hassan hamidi ghamar
اگر تو سر نماز از خدا حساب بردی، عظمت خدا در دلت بالا میرود.
Hassan hamidi ghamar
میگوید:
ـ حاج آقا من از خدا نمیترسم. چکار کنم؟
ـ حتماً خدا در نظرت ابهت و عظمت ندارد. لابد نمازت را درست نخواندهای، لابد در نماز سرت را خاراندهای! حتماً در نماز مؤدب نبودهای و چشمت را به این طرف و آن طرف گرداندهای، لابد کلمات نماز را با دقت ادا نکردهای.
Hassan hamidi ghamar
راه ورود عظمت خدا در دل
عظمت خدا در این دنیا تولیدی خود انسان است. یعنی خودت باید عظمت خدا را در دلت تولید کنی. حالا با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟ با حساب بردن از امر خدا؛ با رعایت ادب در نماز.
Hassan hamidi ghamar
رسول اکرم (ص) فرمود: خداوند در مورد کسی که بعد از نماز تعقیبات نمیخواند و از خدا چیزی نمیخواهد، به ملائکهاش چنین میفرماید: «ملائکه من، این بندۀ مرا نگاه کنید. امر مرا انجام داد ولی از من حاجتی نخواست. انگار از من بینیاز است. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید»
Hassan hamidi ghamar
مشکل عرفانهای کاذب این است که خدای آنها مهربان و بخشنده است ولی عظمت ندارد.
Hassan hamidi ghamar
مشکل عرفانهای کاذب این است که خدای آنها مهربان و بخشنده است ولی عظمت ندارد.
Hassan hamidi ghamar
نماز خواندن زمانی شروع به رشد دادن انسان میکند، که انسان از آن لذت نبرد. نماز زمانی چرک روح آدم را میگیرد، که لبۀ زبر نماز روح تو را بسابد.
مثلاً نشستهای غرق بازی، غرق کار یا غرق استراحت شدهای که یک دفعه مؤذن اذان میگوید و تو باید بلند شوی بروی نماز بخوانی. طبیعتاً حالت گرفته میشود، اما عیبی ندارد، همین الان بلند شو برو نماز بخوان تا آدم شوی. کتک نماز را بخور و تلخی آن را تحمل کن تا آدم شوی.
مهربانو
اما هر کسی که انسان مؤمن و معتقدی است بداند که امام باقر (ع) فرمود: «مَنْ کسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْیاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَکسَل؛ هرکس در امور زندگیاش بیحال باشد و سرزنده نباشد در امور اخروی و معنویاش بیحالتر و کسلتر است»
مهربانو
نماز خواندن زمانی شروع به رشد دادن انسان میکند، که انسان از آن لذت نبرد. نماز زمانی چرک روح آدم را میگیرد، که لبۀ زبر نماز روح تو را بسابد.
مثلاً نشستهای غرق بازی، غرق کار یا غرق استراحت شدهای که یک دفعه مؤذن اذان میگوید و تو باید بلند شوی بروی نماز بخوانی. طبیعتاً حالت گرفته میشود، اما عیبی ندارد، همین الان بلند شو برو نماز بخوان تا آدم شوی. کتک نماز را بخور و تلخی آن را تحمل کن تا آدم شوی.
۱۲۳
ـ اگر کسی بخواهد آدم شود باید با نفس خودش مبارزه کند و این کار در ابتدا لذتبخش نیست. خداوند هم عبادتی را طراحی کرده و به تو پیشنهاد داده که از آن لذت نبری! طبیعتاً تکراری بودن نماز، لذتش را از بین میبرد. خدا خواسته است که تو در جریان سختیها و تلخیهای این امر تکراری، آدم شوی، رشد کنی و بالا بروی. اگر در ابتدای راه بخواهی از نماز خواندن لذت ببری که رشد پیدا نمیکنی.
۱۲۳
«شما به عمل به آنچه میدانید محتاجترید تا به دانستن آنچه که نمیدانید.
۱۲۳
مهمترین دلیل حقانیت یک مؤمن این است که دیگران ببینند او چقدر از ایمانی که دارد در تقویت احساس خوشبختی خودش بهره برده است و دین و ایمان او چقدر توانسته او را شاد و سرزنده نگه دارد. این سرزندگی و نشاط مهمترین عامل جذب دیگران به ایمان شماست. و الا مردم میگویند ادعاهای دین شما در تأمین سعادت همهجانبۀ انسان، دروغین است و به همین دلیل به آن گرایش پیدا نمیکنند و از جهتی حق هم خواهند داشت.
۱۲۳
حضرت امام (ره) در کتاب آداب الصلاه میفرماید: «یکی از مهمّات آداب قلبیه که شاید کثیری از آدابْ مقدّمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانی نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الأبواب سعادات است و در احادیث شریفه از کمتر چیزی این قدر ذکر شده و به کمتر ادبی این قدر اهمّیت داده شده، «حضور قلب» است... چنانچه سابق بر این ذکر شد، عبادات و مناسک و اذکار و اوراد در وقتی نتیجه کامله دارد که صورت باطنه قلب شود و باطن ذات انسان به آن مخمّر گردد و دل انسان صورت عبودیت به خود گیرد و از خودسری و سرکشی بیرون آید... و اکنون گوئیم که یکی از اسرار عبادات و فوائد مهمّه، که همه مقدّمه آن است، آن است که جمیع مملکت باطن و ظاهر مسخّر در تحت اراده اللَّه و متحرّک به تحریک اللَّه شود و قوای ملکوتیه و ملکیه نفس از جنود اللَّه شوند و همگی نسبت به حق تعالی سمت ملائکة اللَّه را پیدا کنند. و این خود یکی از مراتب نازله فنای قوا و ارادات است در اراده حق. و کمکم نتایج بزرگ بر این مترتّب شود و انسان طبیعی الهی گردد و نفس ارتیاض بعبادت اللَّه پیدا کند و جنود ابلیس یکسره شکست خورده منقرض شوند و قلب و قوای آن تسلیم حق شوند و اسلام به بعض مراتب باطنه در آن بروز کند.»
0_0
یعنی احساس او این است که خدا غیر از من از هیچ کس دیگر نمیخواهد حساب برسد، فقط میخواهد از من حساب برسد. من به بقیه چکار دارم؟!
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: کمترین درجۀ اهل محبت این است که احساس میکند در این عالم، فقط او را میخواهند مؤاخذه کنند. اعرابی بیابانگرد وقتی این کلام حضرت را شنید، غش کرد و از عظمت این کلام روی زمین افتاد. داشت میمرد. آب ریختند روی صورتش. به هوش آمد. «فَغُشِی عَلَی الْأَعْرَابِی فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ دَرَجَةٌ أَعْلَی مِنْهَا قَالَ نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَةً» گفت: یا علی! درجه بالاتر از این هم هست؟ آقا فرمودند بله، بالاتر از این هم هست. هفتاد درجه بالاتر از این هم داریم. این حداقل درجه اهل محبت بود!
0_0
کمترین درجۀ اهل محبت، حداقل سه شرط دارد: اول اینکه طاعت و عبادت و هر کار خوبی که میکند را سبک میشمرد. دوم اینکه گناهش را خیلی بزرگ میشمرد؛ چه گناه انجام داده باشد چه به ظاهر گناهی نکرده باشد. گناه انجام دادن خیلی برای او سنگین است. و سومین ویژگی این است که او خود را آقاداماد عالم هستی میداند؛ انگار که فقط او قرار است مورد ارزیابی و بازخواست قرار بگیرد؛
0_0
هر کسی باید نگاهش اینطور باشد که: «دارند مرا انتخاب میکنند. من خودم را با بقیه قاطی نمیکنم.» اگر نگاهش این باشد، به محض اینکه اذان میگویند، سبکبال میپَرد و نمازش را میخواند. به کسی هم نگاه نمیکند.
تو را به خدا برای نماز خواندن، اصلاً به دیگران نگاه نکنید. اگر من هم پیش تو نماز بد خواندم، نرو آن طرف بگو «ایشان که روحانی بود، زیاد خوب نماز نخواند، من چطوری بهتر از او نماز بخوانم؟» نه، تو برو نماز خودت را درست بخوان، حسابت را از بقیه جدا کن. این خودِ ما هستیم که نماز همدیگر را خراب میکنیم. چون به همدیگر نگاه میکنیم و میگوییم «ما هم مثل دیگران!» این «نگاه به دیگران» یک سمّ مهلک برای ماست!
اگر این حرفها را جدی بگیری و حساب خودت را از بقیه جدا کنی، صبح جمعه هم که شد، میگویی «خاک بر سر من! همه منتظر مهدی فاطمه هستند، اما آقا منتظر من بیچاره است! فقط همین مانده که من درست شوم! اگر من درست شوم، آقایم میآید...»
یک عرب بادیهنشین،
0_0
فدایت شوم، نمیشود در همۀ زندگیات آقاداماد باشی؟! یعنی هر کسی هر کاری کرد، تو مثل او نباشی. بگویی: دارند مرا میپسندند، به بقیه کاری ندارند. خداوند نشسته و دائم دارد به من نگاه میکند. همان خدایی که: «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» یعنی حتی یک لحظه هم چرت نمیزند. خداوند مدام دارد به این بندۀ خودش نگاه میکند تا ببیند «آیا او بنده نازِ من میشود یا نه؟ آیا او سرباز مهدی من میشود یا نه؟»
فدای آن پسرها و دخترهایی که تا اذان میگویند، بلند میشوند و در یک گوشهای به نماز میایستند و نگاه نمیکنند به اینکه بقیۀ اعضای خانواده هم برای نماز بلند شدهاند یا نه؟ جوان سنتشکن است. جوان دوست ندارد مثل پدر و مادر خودش باشد. میخواهد آنها را هم جا بگذارد و از آنها سبقت بگیرد. اگر پدر و مادرش هم از نماز اول وقت جا بمانند، او سر سجاده «الله اکبر» خودش را گفته است. خوب است آدم مستقل باشد، به بقیه نگاه نکند و همیشه برای زندگی خودش آقاداماد باشد.
0_0
چون میخواهند مرا بپسندند، شما که آب از سرتان گذشته و خیالتان راحت است، امشب نوبت من است و قرار است مرا بپسندند نه شما را. الان دارند مرا نگاه میکنند.
0_0
بعد از چهل روز نماز متفکرانه، اگر بتوانی برگردی و به کل دنیا بگویی «من عبد هستم. من مولا دارم. من هیچ کجا و هیچ وقت، تحت تأثیر عالم نیستم» شاید اینطوری، یک مقدار شبیه مالک اشتر بشوی. مالک اشتر یک آدم مستقل بود که به فرمودۀ امیرالمؤمنین (ع) اگر مالک در برخورد با موضوعی به حضرت دسترسی نداشت و با فکر خودش آن موضوع را تحلیل میکرد، به هر نتیجهای که میرسید، برای حضرت قابل قبول بود. امیرالمؤمنین در تجلیل شخصیت مالک اشتر فرمود: «به خدا قسم اگر کوه بود کوهی جدای از کوهها بود، و اگر سنگ بود سنگی سخت بود، مرکبی به بلندای آن نمیرسد، و پرندهای بر قله آن نمیپرد.»
میدانی چرا مالک اشتر اینقدر محکم و مستقل بود؟ چون یک لحظه هم غافل نبود از اینکه «همۀ عالم دست خداست.» یعنی از همان کسانی بود که «دائم در نمازند».
امیرالمؤمنین (ع) درباره مالک اشتر جملۀ عجیبی فرموده است. حضرت میفرماید: «خدا مالک را رحمت کند، او برای من همان گونه بود که من برای رسول خدا (ص) بودم.» امیرالمؤمنین (ع) بعد از شنیدن خبر شهادت مالک اشتر، گریه میکرد و میفرمود: «بر مثل مالک باید گریه کنندگان گریه کنند، آیا موجودی مانند مالک هست؟!» کلام حضرت در وصف مالک اشتر، جگر آدم را آتش میزند.
0_0
حجم
۱۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۵۰%
تومان