بریدههایی از کتاب سفر به مسکو
۳٫۴
(۱۴۳)
در اینجا، بانکها در هیچ روزی تعطیل نیستند، و در روزهای تعطیل، شعب منتخب کار میکنند. ساعت کاری بانکها هم از هفت صبح است تا هفت شب؛ یک سره. چون معتقدند اقتصاد یک کشور باید همیشه در جریان باشد.
zeynab_m91
چهقدر خوب است که اینجا همه دارند به زبانی حرف میزنند که با آن خو گرفتهای. چهقدر خوب است که اینجا احساس غربت نمیکنم.
راحت میتوانم با دیگران بگویم و بخندم، یا حتی راحت دعوا کنم، جوری که او بفهمد! چهقدر دلم برای آب خوردن از آب سرد کنی که به نیت أباعبدالله به پاشده، تنگ شده. دلم برای نان سنگگ، آبگوشت، قورمه سبزی تنگ شده. از اینکه هر جا دلم خواست میتوانم به راحتی غذای گوشتی حلال سفارش دهم خوشحالم!
از اینکه همه جا دستشویی اسلامی پیدا میشود! اینکه همه جا مسجد و نمازخانه دارد و راحت میشود در آنها با مُهر نماز خواند. اینکه هر وقت دلم گرفت و گرهی به کارم افتاد، میروم حرمی، امامزادهای.
دلم برای همهٔ اینها تنگ شده بود...
* * *
تمام شد.
سیّد جواد
ساندویچم را که تمام میکنم میروم دنبال آب خوردن. ولی خبری از آبسردکن نیست. باید حتماً آب معدنی بخری. باز هم به مرام ما ایرانیها. از آب هم مضایقه کردند، نه تنها کوفیان، بلکه کلاً در خارج از ایران از آب مضایقه میکنند. این را در فرودگاه کشورهای دیگر هم میتوان دید.
سیّد جواد
در مسکو دو چیز باید همیشه همراهت باشد، یکی چتر و دیگری لباس گرم. البته بعضی از خانمها همچنان در این هوای خنک و البته برای من، هوای سرد، با دامن کوتاه توی خیابان میچرخند. سعید میگوید: زنها همیشه همین جورند، حتی اگر هوا سردتر باشد. می گویم: زنها از یک قاعده پیروی میکنند: بمیرم، ولی خوشکل باشم. البته من اینجا هنوز روی صورت زنها آرایش ندیدهام. طبیعی هم هست. زن از روی غریزه میخواهد خودنمایی کند. در این جا زنها آزادند، بی حجاباند، پس محدودیت ندارند. با همین بی حجابی، خودنمایی میکنند و نیازی به آرایش کردن نمیبینند. آرایش را میگذارند برای مجالس مخصوص. اما در کشورهای اسلامی که محدودیت دارند، این زیبایی از طریق آرایش صورت جلوه میکند و نوع لباس. بارها توریستهای عرب را در ایران دیدهام که یک تار موی شان پیدا نیست و سرتا پایشان پوشیده است، اما با آرایشهای غلیظ و لباسهایی که به شدت جلوه میکنند، میگردند.
سیّد جواد
سعید، دو تا شراب طهور هم سفارش میدهد. نوشابهٔ ترخون! یا بهتر بگویم؛ دلستر ترخون. بسیار خوشمزه. نمیدانم چرا تا به حال به ایران نرسیده این معجون. عجب چیزی است!
سیّد جواد
تو میگویی زمانِ دیدنِ هم، باز هم فردا و من میگویم امشب...زودتر...حالا...همین حالا...
مهدی
تکلیفشان با خودشان روشن است. میخواهند از لحاظ مادی خوب زندگی کنند، و این کار را میکنند.
خانم امید
خانمها که انگار نه انگار. از همان گیت آخر که رد شدیم روسریشان افتاد و وارد هواپیما که شدیم، اکثر لباسهایشان.
علی
گفتهاند که ایوان مخوف، چنان تحت تأثیر معماری کلیسای جامع سنت باسیل قرار گرفته بود که دستور داد تا چشمهای معمار آن؛ «پوستنیک یاکلووف» را کور کنند تا دیگر نتواند بنایی به آن زیبایی طراحی کند، که مبادا روزی رقیب این سازه گردد!
melina
تهران از این بالا خیلی نورانی شده؛ تنها از این بالا...
Ali
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه