بریده‌هایی از کتاب ناطور دشت

پول لعنتی! همین پول نکبتی و کثیف همیشه آخرش حال‌گیری می‌کند.

اگر آدم دل و دماغ کاری را نداشته باشد، نمی‌تواند به‌خوبی از پس آن برآید

یعنی وقتی کسی مرد دیگه نباید دوسش داشت؟ مخصوصاً اگه کسی که مرده هزار برابر بهتر از زنده‌هایی که در اطرافت هستند، باشه؟

یاد دادن چیزهای جدید به آدم پیری که حدود صد سال سن دارد، خیلی سخت است.

نشونه‌های یه آدم بی‌تجربه اینه که دلش می‌خواد با شرافت برای هدفی جونش رو فدا کنه، ولی از نشونه‌های یه آدم باتجربه اینه که با کمال فروتنی در کنار هدفش به زندگی ادامه می‌ده.

برای این‌که حوصلهٔ کسی رو سر ببری، لزومی نداره آدم بدی باشی. آدمای خوبم می‌تونن حوصلهٔ آدمو سر ببرن

مادرم گوش‌های خیلی تیزی داشت. به‌همین دلیل زمانی‌که می‌خواستم از جلوی اتاق آن‌ها رد شوم،‌ خیلی خیلی احتیاط کردم که سروصدا نکنم، به‌حدی که نفسم هم حبس کرده بودم. اگر با صندلی به سر پدرم بکوبی، از خواب بیدار نمی‌شود، ولی مامانم... اگر کسی در سیبری سرفه‌اش بگیرد، مادرم مثل فنر از جایش می‌پرد.

گفت اگر یک روزی مجبور به تیراندازی شود، اصلاً نمی‌داند که باید به کدام سمت تیراندازی کند. می‌گفت ارتش پر است از آدم‌هایی که کم از نازی ندارند.

زنی در کنار من نشسته بود و از اول تا آخر فیلم را اشک می‌ریخت. هرچه‌قدر فیلم افتضاح‌تر می‌شد، او بیشتر اشک می‌ریخت. آدم فکر می‌کرد که عجب زن مهربون و خوش‌قلبی است. ولی من در کنارش نشسته بودم، هیچ هم این‌گونه نبود. او یک بچهٔ کوچک داشت که از دل‌درد به خودش می‌پیچید که به توالت برود، ولی آن زن به او توجهی نمی‌کرد. مرتب به بچه تذکر می‌داد که از جایش تکان نخورد و با ادب باشد. آره، ارواح عمه‌اش. همهٔ افرادی‌که به‌علت چیزهای مضحک و بی‌مزه توی فیلم‌ها اشک می‌ریزند، از هر ده نفر، نه نفرشان آدم‌های حرامزاده و عوضی هستند.

وقتی او را می‌دیدی، با صدای بلند حرف می‌زد و آدم شرمنده می‌شد. البته به‌خاطر خوشگل بودنش کسی به صدای بلندش اهمیتی نمی‌داد

پول لعنتی! همین پول نکبتی و کثیف همیشه آخرش حال‌گیری می‌کند.

با افسر نیرو دریایی کمی تعارف ردوبدل کردیم که از دیدن هم خوشحال شدیم و از این‌جور حرف‌ها. خیلی احمقانه است. همیشه آدم مجبور است از دیدن کسی‌که اصلاً خوشحال نشده، به دروغ بگوید خوشحال شدم. بالأخره اگر آدم بخواهد در میان مردم زندگی کند، مجبور است این چرندیات را هم سر هم کند

مشکلی که برای تو به‌وجود اومده، خطرناکه از نوع خاصش است. از اون دسته مشکلاتی که تو رو به سقوط می‌کشونه و خودت هم متوجه نیستی. این‌قدر غرق مشکل می‌شی تا نابودت کنه. این می‌شه عاقبت کسانی‌که در زندگی دنبال چیزی می‌گردن و نمی‌تونن به اون برسن یا این‌که فکر می‌کنن زندگی نمی‌تونه اونو بهشون بده. به‌همین‌خاطر دیگه بی‌خیالش می‌شن. قبل از این‌که شروع کنن ناامید می‌شن و دیگه دنبالش نمی‌رن. گوشت با من هست یا نه؟

همگی با کمک یکدیگر، مرا داخل قبر قرار می‌دهند، بعد هم سنگ قبری که اسم خودم روی آن نوشته شده، روی آن می‌گذارند. همهٔ اطرافم پر از جسد است. پسر، دقت کردی آدم به‌محض این‌که از دنیا می‌رود، همه دورش جمع می‌شوند. کاش وقتی از دنیا می‌روم، جنازه‌ام را در آب بیندازد. خدایی به هرچیزی رضایت می‌دهم، جزء این‌که زیرخاک بروم. روزهای یکشنبه می‌شود، همه می‌آیند و گل روی سینه‌ات می‌گذارند و گریه می‌کنند. وقتی آدم زنده نیست گل به چه دردش می‌خورد؟

از تأثیرات بزرگ و جنجال‌برانگیزش هم قتل «جان لنون»، اسطورهٔ بی‌همتای موسیقی راک و مؤسس گروه «بیتِلز» است که توسط «مارک دیوید چپمن» به قتل رسید. «چپمن» بارها ادعا کرده که انگیزهٔ اصلی کشتن «لنون»، بعد از خواندن این کتاب به او الهام شده است. در واقع «ناطور دشت» را می‌توان حکایت جوان‌های جستجوگری دانست که به دنبال مفهوم واقعی زندگی، گاهی موفق و یا گاهی ناموفق، همرنگ جماعت نمی‌شوند، حتی اگر به قیمت خوبی برایشان تمام نشود.

دوباره گفت: واقعاً نمی‌شد کاری کرد. و این دقیقاً همان چیزی بود که مرا عصبانی می‌کرد، یعنی زمانی‌که کسی بار اول چیزی را می‌پذیرد،‌ ولی دوباره آن را تکرار می‌کنند و او این حرف را سه دفعه گفت.

هیچ‌وقت به کسی حرفی نزنید و چیزی بهش نگید. اگر بگید، دلتنگش می‌شید.

وای اگر یک زمانی فرصت پیش بیاید، مسخره کردن یک دختر حال می‌دهد. ولی عجیب این‌جاست، من به دخترهایی که علاقه دارم، نمی‌توانم اذیتشان کنم. به‌نظر من بهترین دخترها کسانی هستند که خوششان نمی‌آید، سربه‌سرشان بگذاری.

یعنی وقتی کسی مرد دیگه نباید دوسش داشت؟

من قسم می‌خورم که یک دیوانهٔ به تمام معنا هستم.