بریده‌هایی از کتاب عشق در روزگار وبا

"آدم موقعی لازم دارد زبان بلد باشد که بخواهد چیزی بفروشد. اما اگر بخواهد بخرد، همه هرطور شده حرفش را می‌فهمند."

حافظهِ دل خاطره‌های ناخوشایند را حذف می‌کند و خاطره‌های خوش را می‌آراید، و به برکت این ترفند موفق می‌شویم بارِ گران گذشته را تاب بیاوریم.

از وقتی خودم را می‌شناسم، توی شهرها کسی ما را با گلوله نمی‌کشد بلکه با بخشنامه‌ها دخلمان را می‌آورند."

هنگامی به دانایی می‌رسیم که دیگر به هیچ دردی نمی‌خورد.

کنجکاوی یکی از نقاب‌های بی‌شمار عشق است.