بریدههایی از کتاب سهشنبهها با موری؛ مرد پیر، مرد جوان و بزرگترین درس زندگی
۴٫۱
(۵۹)
فرهنگ و سنت حاکم بر ما نمیتواند در مردم ایجاد احساس خوشبختی کند. فرهنگ ما درسهای غلطی به مردم میآموزد و باید آنقدر قوی باشی و جسارت داشته باشی که بگویی اگر این فرهنگ کارآیی ندارد، از آن حمایت نمیکنم. خودت یک فرهنگ را ایجاد کن
Qeziii
واقعیت این است که عمیقترین بخش زندگی او آزادانه زیستن بود.
Qeziii
«هر چیزی را که میتوانی انجام دهی و هر چیزی که نمیتوانی به انجامش برسانی، همه را بپذیر.»، «گذشته را همانگونه که سپری شده قبول کن، بدون آنکه بخواهی آن را انکار کنی، یا از آن فراری باشی.»، «خودت و دیگران را ببخش و هیچگاه فکر نکن که دیر شده.»
n.saleh
«قبل از اینکه بمیری، خود و دیگران را ببخش.»
شیوا
در شروع زندگی که نوزاد هستیم به کمک دیگران نیازمندیم. درسته؟ وقتی هم که به پایان زندگی میرسیم (زمانیکه مانند من شدی) برای زنده ماندن خود به دیگران نیازمندیم، درسته؟
و ادامهی حرفش را زیر لب ادامه داد و گفت: و حالا یک راز... در بین این دو مرحله باز هم محتاج دیگران هستیم
شیوا
به این میاندیشیدم که ما انسانها چهقدر وقت خود را صرف زیبا کردن هیکل خود میکنیم. از طریق دمبل زدن، وزنه برداشتن، نرمشهای سخت دراز و نشست، ولی سرانجام طبیعت آن را از ما میگیرد.
شیوا
اگر سعی میکنی که تواناییهایت را به آدمهایی که در سطح بالاتری هستند نشان دهی، فراموشش کن. چون در هر صورت آنها تو را از بالا نگاه میکنند. این را بدان که اگر بخواهی خودت را به مردم در سطح پایین نشان دهی، از این هم دست بردار، چون آنها با حسرت نگاهت میکنند. جاه و مقام نمیتوانند تو را به جایی برساند. تنها یک قلب گشاده است که باعث میشود تو در میان هر گروهی جایی برای خودت باز کنی.
sarvenaz
فرهنگ تا زمانیکه مرگت نزدیک نشود، تو را به فکر کردن به این مسائل ترغیب نمیکند. ما همگی شدیداً دچار خواستههای نفسانی، خودخواهی و غرور شدهایم. مرتب در فکر شغل، خانواده، پول، پرداخت قسط، ماشین مدل جدید، تعمیر شوفاژ خراب و ... هستیم و در حقیقت خودمان را گرفتار هزاران کار کوچک کردهایم. فقط به این دلیل که زندگی را ادامه دهیم و پیش رویم. هیچوقت یاد نگرفتهایم که لحظهای هم توقف کنیم و نگاهی به پشتسر خود بیندازیم و زندگی خود را بررسی کنیم و از خود بپرسیم، آیا واقعاً زندگی فقط در همین چیزها خلاصه میشود؟ یعنی همهی چیزی که من از زندگی توقع دارم، همین است؟ آیا در این میان چیزی گم نکردهام؟
موری سکوتی کرد و گفت: تو به کسی احتیاج داری که تو را در این مسیر هدایت کند. این مسأله به خودی خود اتفاق نمیافتد.
sarvenaz
اگر واقعاً این جزء آرزوهای تو باشد، تو حتماً همهی تلاش خودت را برای رسیدن به آن خواهی کرد.
شیوا
آنها هیچ شناختی از اُ جی سیمپسون نداشتند و هیچکدام از کسانی را که در این محاکمه دخالت داشتند را نمیشناختند. با این حال آنها تمام اوقات خود را وقف پیگیری زندگی دیگران میکردند... و درواقع عمر خود را تلف مینمودند.
شیوا
بزرگترین عیب ما انسانها کوتاهبینی ما میباشد. ما به آن چیزی که میتوانیم باشیم، نگاه نمیکنیم و توجهی نداریم. ما باید حواسمان به قابلیتها و ظرفیتهایی وجودیمان باشد. باید خودمان را برای تمام چیزهایی که میتوانیم باشیم، آماده کنیم و به استقبالشان برویم و بهنوعی خودمان را بالا بکشیم،
Neda^^
«زندگی از یک سری کششهای متضاد هم تشکیل یافته است. مثل پسرویها و پیشرویها. مثلاً تو دلت میخواهد کاری را انجام دهی، ولی بهزور مجبور به انجام کار دیگری میشوی. چیزی موجب آزار تو میشود، ولی تو نمیدانی نباید آزارت بدهد. برای کسب منافع شخصیات، مرتکب یک سری اعمال مشخص میشوی، آن هم مواقعی که میدانی نباید در فکر منافع شخصی خودت باشی. کشش دو قطب متضاد، مانند کشیده شدن یک نوار لاستیکی است و اغلب ما در جایی در این بین زندگی میکنیم.»
ali_gold
عليايحال اگر وقت و حوصلهی كتاب خواندن دارید، اين اثر كه کتابی است ساده و صمیمی و در عین حال دقیق و تکاندهنده و به قول بسياري از مخاطبانش «بعد خوندنش نگرش به زندگی پختهتر میشه»، را از دست ندهید. اثري پر از عشق كه برای کسانی که تازه
کاربر ۹۴۱۸۷۸
از او پرسیدم: چرا وقتی جوان بودی، از امریکا نرفتی؟
ـ مثلاً کجا میرفتم؟
ـ نمیدانم. امریکای جنوبی، استرالیا، هرجای دیگری که اندازه امریکا در آن خودخواهی وجود نداشته باشد.
موری ضمن بالا بردن ابروهایش که تقریباً شبیه شانه بالا انداختن بود گفت: هر جامعهای مشکلات خاص خودش را دارد، بهنظر من فرار کردن راهحل درستی نیست، بلکه باید بکوشی فرهنگ خاص خودت را ایجاد کنی
arash
موری گفت: بهخاطر میآوری که من به تِد کاپل گفتم بهزودی یک نفر باید مرا در دستشویی بشوید؟
من با خنده گفتم: مگر میشود آن لحظه را فراموش کرد.
گفت: خب، احساس میکنم که آن لحظه رسیده و من از این قضیه رنج میبرم.
گفتم: چرا؟
ـ چون این کار نشانهی نهایت وابستگی انسان به دیگران است
arash
مرگ یک امر طبیعی است. این ما هستیم که آن را وحشتناک جلوه میدهیم. زیرا خودمان را جزئی از طبیعت نمیدانیم. فکر میکنیم چون انسان هستیم، پس از طبیعت فراتر هستیم.
mahboob
مهمترین چیزی که باید بکوشیم آن را در زندگی بیاموزیم، دو چیز است؛ یک، اینکه چگونه محبت خود را به دیگران نشان دهیم و به آن عشق بورزیم. دو، چگونه محبت آنها را پذیرا شویم.
mahboob
«هر چیزی را که میتوانی انجام دهی و هر چیزی که نمیتوانی به انجامش برسانی، همه را بپذیر.»، «گذشته را همانگونه که سپری شده قبول کن، بدون آنکه بخواهی آن را انکار کنی، یا از آن فراری باشی.»، «خودت و دیگران را ببخش و هیچگاه فکر نکن که دیر شده.»
mahboob
اگر همهی ما میتوانستیم برای دلسوزی به حال خودمان حد و حدودی را قایل شویم و لحظاتی اشک بریزیم و بعد ادامه روز را به کارهایمان رسیدگی کنیم، خیلی عالی میشد.
|قافیه باران|
«هر چیزی را که میتوانی انجام دهی و هر چیزی که نمیتوانی به انجامش برسانی، همه را بپذیر.»، «گذشته را همانگونه که سپری شده قبول کن، بدون آنکه بخواهی آن را انکار کنی، یا از آن فراری باشی.»، «خودت و دیگران را ببخش و هیچگاه فکر نکن که دیر شده.
ناهید
حجم
۱۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان