بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فیض بوک | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب فیض بوک

بریده‌هایی از کتاب فیض بوک

نویسنده:ناصر فیض
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۳۹ رأی
۳٫۸
(۳۹)
دیروز یا هفتۀ پیش، یک شنبه یا صبح جمعه فعل غلط، اشتباه است، امروز و فردا ندارد
محمدرضا نقوی
این کار کلّاً قبیح است، الّا و امّا ندارد فعل غلط، مادر چاوز یا اوباما ندارد
محمدرضا نقوی
یکی دوست داشت بشه گاندی، نشد امّا دست‌کم می‌تونست کاش خودشو رهروِ نهرو بکنه
محمدرضا نقوی
همیشه باید از این‌جور مردمان ترسید یکی حرام خورِ ظاهراً حلال پرست به جای پاچه، خودت هرچه خواستی، بگذار یکی هم آدم بد ذات پاچه مال پرست!
محمدرضا نقوی
به غیر هر سده، یک شاعر، انتظاری نیست از این جماعت بی‌کرسی ذغال پرست جماعتی همه اهل نجوم و اسطرلاب جماعتی همه انواع بخت و فال پرست
محمدرضا نقوی
اطو کشیده‌ترین شاعران اهل وطن شدند بعد دو شعر خفن، رگال پرست
محمدرضا نقوی
چه نسبتی‌ست میان منی که سنّتی‌ام و این گروه مدرنِ هِوی مِتال پرست!
محمدرضا نقوی
بچه رو فرستادیم مدرسه، چیز یاد بگیره می‌گن آدم که بره مدرسه، با سواد می‌شه می‌ره دیپلم می‌گیره، لیسانس می‌شه یا پرفسور یا اقلّاً می‌شه سیکل و یه جا طرح‌کاد می‌شه گاهی هم زاغ سیاشو چوب می‌زدیم، خطا نره گفتیم آزادش بذاریم، اسیر مواد می‌شه!   روش که کم‌کم وا بشه، بسته به شانس گُلِ ما اوّلِ نو جوونیش، آخر اعتیاد می‌شه   می‌دونید چی شد؟ زد و رفت تو کار دلار و پوند یه روز از غصّه کلافه‌س، روز بعدی شاد می‌شه
محمدرضا نقوی
پس ما چی! یه لقمه گیر ما نیاد، همه‌ش خودت؟! این‌جوری پیش بره که هرچی دلت می‌خواد، می‌شه
محمدرضا نقوی
مُرده رُو رو بدی، توی کفنش... نمی‌شه گفت! مرده رُو که رو بدی، معلومه روش زیاد می‌شه می‌ری هرجا که می‌خوای، هرچی دلت می‌خواد می‌گی خُب! تو مسئولی برادر! بِهِت استناد می‌شه!
محمدرضا نقوی
یکی داره، می‌خوره، چاق میشه عینهو یه خرس یکی هم چیزی نداره بخوره، مداد می‌شه
محمدرضا نقوی
بود نامش اگر فرنگی بود آلفردّو علیرضا قزوه یک نفر بی ادب، صدایش کرد: هااااای! اوهو! علیرضا قزوه! با طمأنینه پاسخش را داد: برو گم شو! علیرضا قزوه
محمدرضا نقوی
دیده اسلام می‌خورد ضربه با پرادو علیرضا قزوه می‌کشد جور اعتقادش را با سراتو علیرضا قزوه
محمدرضا نقوی
صدای زنگ درآمد، کنار پنجره رفتم از آن‌جا تا ببینم کیست، سر از در درآوردم زیادی رفته بود از در سرم بیرونِ در، بردم سرم را داخل و بار دگر کم‌تر درآوردم
محمدرضا نقوی
وقت، کم داری و افطار که خُب نزدیک است چه بخواهی، چه نخواهی تو، اذان خواهد شد بعد از افطار اگر حوصله باشد، وقتت ساعتی مصرف اخبار جهان خواهد شد بعد از اخبار، خودت نیز بلاتکلیفی گرچه هرطور بخواهید، همان خواهد شد
محمدرضا نقوی
آخر سال شد و رفتم و پیدا کردم خانه‌ای کوچک و تاریک بدان‌سان که مپرس
محمدرضا نقوی
اختلاس انواع دارد؛ گاه تنهایی‌ست، گاه با شریکی دیگر و گاهی سه تایی، اختلاس
محمدرضا نقوی
گرفتم خانه‌ای پهلوی مجلس گرفت اعضای بنده، بوی مجلس خدایا! از تو ممنونم که هستم برای بار چندم توی مجلس
محمدرضا نقوی
از خطّۀ شمال بیا تا تهِ جنوب از باختر گرفته برو تا به خاورش من عاشقم به هر که در این‌جا نفس‌کش است هم عاشقم به گاو و به گوساله و خرش
محمدرضا نقوی
تازه فی‌المثل وزیر هم هلو آس را کسی که رو نمی‌کند
محمدرضا نقوی

حجم

۹۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۹۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان