بریدههایی از کتاب حکایت دولت و فرزانگی
۴٫۳
(۲۲۹)
کسانی که هیچگاه از آنچه انجام میدهند به درستی لذت نمیبرند، یا آنها که خطی قرمز به دور آرزوهای خود کشیده اند، به گروه مردگان زنده تعلق دارند
خواندن و عمل با هم
من کلید عاقبت به خیری را به خودت میدهم. با این کلید میتوانی بدون شک، در هر برهه از زندگیت متوجه شوی که فعالیتی که میکنی تو را عاقبت به خیر خواهد کرد یا نه. از خودت سوال کن: اگر قرار باشد همین امشب به استقبال مرگ روم، آیا میتوانستم در لحظهٔ مرگ از خود بپرسم که آیا تمام کارهایی را که میتوانستم امروز انجام دهم، انجام دادهام؟
خواندن و عمل با هم
اکثر مردم میخواهند که خوشبخت شوند، ولی نمیدانند که چه چیزی را میخواهند. بنابر این بدون آنکه هیچ وقت به آن برسند عمرشان پایان مییابد.
خواندن و عمل با هم
ین دستوری است که پزشک مشهوری به نام «امیل کوئه» آن را برای مریضانش تهیه دیده: هر روز زندگیم در تمام جهات بهتر و بهتر میشود. این دستور را هر صبح و شب پنجاه بار تکرار کن. و همچنین هر زمان که توانستی در مدت روز هر چه بیشتر تکرارش کنی، تاثیر بیشتری خواهد گذاشت.
خواندن و عمل با هم
اکثر مردم آنچه را الأن گفتم نمیفهمند، فکر میکنند خوش بینی محض و بی بنیه است. اما خیلی عمیقتر از آن است. جهان چیزی جز بازتاب درونت نیست. اوضاع و شرایط زندگیات آیینهای است که تصویر درونت را بازتاب میکند. بر دل گل سرخ متمرکز شو تا حقیقت و شهودی را که برای هدایت کل زندگیات نیاز داری بیابی.
دو راز ثروت حقیقی را هم مییابی، عشق به هر آنچه انجام میدهی و عشق به دیگران.
خواندن و عمل با هم
واقعأ نا امید بودی، اشتباهت در خواندن کلمات نبود، در باور کردنش بود، با این کار، از روی غریزه یکی از بزرگترین قوانین حاکم بر ذهن بشر را اطاعت کردی، وقتی تخیل و منطق با همدیگر در تضادند، همیشه تخیل برنده میشود.
خواندن و عمل با هم
راه دولتمند شدن خواستن شدید آن است. در هر زمینهٔ زندگی، صمیمیت و شدت، لازمهٔ موفقیت است.
جوان گفت: از صمیم قلب آرزو دارم دولتمند شوم. در طول سالها دست به هر کاری زدهام اما هیچ کدام مؤثر نبود.
اشتیاق سوزان لازم است اما کافی نیست، آنچه نداری، ایمان است. باید معتقد باشی که دولتمند میشوی.
خواندن و عمل با هم
راز هر هدف این است که هم جاه طلبانه باشد، هم قابل دسترس اما فراموش نکن که اقلب مردم زیادی محافظه کارند. از تخریب محدودیتهای ذهنی خود میهراسند. محدودیتهای ذهنی خود را به نوعی عادت تبدیل کردهاند. عادت کردهاند که فقط بیرون را بنگرند. باور کردهاند که زندگی فقط همین است. از رویا میترسند.
خواندن و عمل با هم
این را خوب به خاطر بسپار: همهٔ رخدادهای زندگیات آینه ایست که اندیشههایت را بازتاب میکند. اگر به پذیرش این توهم گسترده که عوامل بیرونی زندگیات را تعیین میکنند ادامه بدهی، ذهنت نمیتواند این اصل را بفهمد. در واقع همه چیز زندگی، مسئلهٔ گرایش است. زندگی دقیقا همان طور است که تصویرش میکنی. هر چیز که برایت پیش میآید، حاصل اندیشههای تو است. پس اگر میخواهی زندگیت را عوض کنی، باید از عوض کردن اندیشههایت شروع کنی.
خواندن و عمل با هم
اگر درخواست تو مبهم باشد آنچه بهدست میآوری همان قدر نیز مبهم و مخدوش خواهد بود.
هر درخواستی که میکنی باید کاملا مشخص باشد وقتی ثروتی را در نظر میگیری باید مقدار و مهلت به دست آوردنش را تعیین کنی. مردم معمولا چه میکنند؟ حتی خواهان پول و خواهان پول هنگفت، این اشتباه را میکنند: مقدار مشخص و مهلت به دست آوردن آن را تعیین نمیکنند
خواندن و عمل با هم
درس دیگری که این تمرین کوچک میتواند به تو بیاموزد این است: اگر میخواهی در زندگی موفق باشی باید مطمئن شوی در زندگی حق انتخاب نداری. باید پشتت را به دیوار بچسبانی.
کسانی که در انجام خطر تردید میکنند و از آن دوری میکنند، به این دلیل که همهٔ امکانات را ندارند، هیچ وقت به جایی نمیرسند،
خواندن و عمل با هم
این اولین قدم است. اکثر مردم اعتقاد ندارند که کسب ثروت رازهایی داشته باشد. معتقد نیستند که میتوانند ثروتمند شوند. و البته حق هم دارند. اگر فکر کنی نمیتوانی دولتمند شوی، به ندرت دولتمند میشوی. باید با این اعتقاد شروع کنی که میتوانی میلیونر شوی، بعد باید با شور و شوق طالب آن باشی. اکثر مردم آمادهٔ پذیرش این رازها نیستند. اگر چه این رازها به زبانی بسیار ساده بر آنها فاش میشود. بزرگترین محدودیت آنها کمبود تخیل خودشان است.
خواندن و عمل با هم
اگر سه یا چهار سال پیش بود، تردید نمیکرد، اما انگار، حالا نمیداند که چه بکند!
چیزی او را عقب نگه میداشت، آیا یک نیرو بود یا ترس مطلق؟
انگار شهامتی که در گذشته برای رسیدن به خواستههایش یاریاش کرده بود را از دست داده است.
با پیدا کردن هر بهانه و دلیلی برای اقدام عجولانه نکردن، و حیران از اینکه آیا بالاخره به خواستهاش میرسد، به انتظارش ادامه داد تا وقتش برسد، آیا به خیالپردازی دایمی تبدیل شده بود؟
SAHAR jafarpooran
اگر سه یا چهار سال پیش بود، تردید نمیکرد، اما انگار، حالا نمیداند که چه بکند!
چیزی او را عقب نگه میداشت، آیا یک نیرو بود یا ترس مطلق؟
انگار شهامتی که در گذشته برای رسیدن به خواستههایش یاریاش کرده بود را از دست داده است.
با پیدا کردن هر بهانه و دلیلی برای اقدام عجولانه نکردن، و حیران از اینکه آیا بالاخره به خواستهاش میرسد، به انتظارش ادامه داد تا وقتش برسد، آیا به خیالپردازی دایمی تبدیل شده بود؟
SAHAR jafarpooran
فرایندی که به محض اینکه آرزوهای آینده را از دست بدهیم، به طرز اجتناب ناپذیری شروع میشود؟
SAHAR jafarpooran
اکثر مردم میترسند چیزی بخواهند و وقتی سر انجام چیزی را میخواهند، به اندازهٔ لازم اصرار نمیکنند. این اشتباه است.
SAHAR jafarpooran
مطمئن شو که در انتخاب شغلهایت مثبت باشی
SAHAR jafarpooran
بزرگترین محدودیت آنها کمبود تخیل خودشان است.
SAHAR jafarpooran
انتظار نداشتند آن را در معرض دید بیابند. به این دلیل، هیچ وقت آن را ندیدند.
SAHAR jafarpooran
افرادی که صبر میکنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد هیچ وقت کاری را انجام نمیدهند. زمان مطلوب برای عمل همین الان است.
SAHAR jafarpooran
حجم
۴۲۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
حجم
۴۲۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
۱۲,۵۰۰۵۰%
تومان