بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۰)
خودت را با جریان احساسات بشور. این احساسات به تو صدمه نمیزند. تنها به تو کمک میکند.
olivereader
برخی مواقع دوست داریم به معشوقمان ابراز عشق کنیم اما هیچ نمیگوییم چون ترس اینکه این کلمات ممکن است رابطهمان را به چه سمتی هدایت کند، فلجمان میکند.
olivereader
گاهی آنقدر زیاد که دوست داریم بزنیم زیر گریه اما به اشکها اجازه جاری شدن نمیدهیم چون گریه جز نبایدهای زندگی ماست
olivereader
بدون عشق، ما پرندگانی با بالهای شکسته هستیم.
olivereader
عشق بینهایت مهم است. همانطور که شاعر بزرگ ما اودِن گفته بود: یا به هم عشق بورزید یا بمیرید
olivereader
«همه میدانند که یک روز میمیرند اما هیچکس این امر را باور ندارد. اگر ما این موضوع را باور داشتیم، زندگی، رنگ دیگری داشت.»
olivereader
«بگذار عشق وارد وجودت شود. ما فکر میکنیم که لایق عشق نیستیم، فکر میکنیم اگر عشق در ما نفوذ کند حساس و آسیبپذیر میشویم؛ اما یک مرد خردمند به نام لِوین حرف خوبی زد. او گفت: عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.»
olivereader
«خیلی از مردم به اینطرف و آنطرف میروند درحالیکه زندگیشان هیچ معنا و مفهومی ندارد
olivereader
«عشق برنده میشود. عشق همیشه برنده است.»
olivereader
میخواهی کاری را انجام بدهی اما مجبور میشوی به کار دیگری تن بدهی. گاهی چیزی باعث آزارت میشود با اینکه بهخوبی میدانی که نباید اینگونه باشد. قدر برخی چیزها را نمیدانی درحالیکه بهخوبی میدانی که نباید هیچچیز را به دست فراموشی بسپاری
olivereader
فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند.
olivereader
«بعضی روزها هست که گریه میکنم و اشک میریزم و برای خودم ماتم میگیرم. بعضی روزها خیلی عصبانی و بدعنق میشوم؛ اما این روزها زیاد طول نمیکشد. عاقبت به خودم میآیم و میگویم، من میخواهم زندگی کنم...
olivereader
گذشته را همانگونه که گذشته بپذیر
olivereader
فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند. ما درسهای اشتباهی را به آنها میآموزیم؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمیروم.
مهشاد
گاهی اوقات، زمانی که داری کسی را از دست میدهی به هر چیزی که میتوانی، چنگ میزنی.
🍃نــہـــالــــے🍃
مشکل اینجاست که ما باور نداریم که همگی شبیه هم هستیم. سفید و سیاه، کاتولیک و پروتستان، زن و مرد. اگر همهی مردم را به یکچشم ببینیم، اگر قبول کنیم که همه شبیه هم هستیم، شاید بتوانیم زیر سقف یک خانواده در کل جهان دورهم جمع بشویم و همانطور که برای خودمان اهمیت قائل هستیم برای آن خانواده هم باشیم.
«اما باور کن زمانی که مرگت نزدیک باشد، این مسئله را بهوضوح میبینی. همهی ما مثل هم یک شروع-تولد- و یک پایان-مرگ- داریم. پس چطور میتوانیم باهم متفاوت باشیم؟
🍃نــہـــالــــے🍃
«در تجارت مردم برای پیروز شدن مذاکره میکنند. آنها مذاکره میکنند تا به چیزی که میخواهند برسند. شاید تو به این موضوع عادت داشته باشی اما عشق فرق میکند. عشق یعنی زمانی که تو به همان اندازه که نگران شرایط خودت هستی، نگران شرایط کس دیگری هم باشی.
طاهره ملکی
اگر ما بدانیم که درنهایت میتوانیم با مردن کنار بیاییم، بعد بالاخره میتوانیم سختترین کار دنیا را انجام بدهیم.»
و این کارِ سخت چیست؟
«کنار آمدن با زندگی...رسیدن به صلح و آرامش با زندگی.»
pejman
«زندگی مجموعهای است از پسرویها و پیشرویها. تو میخواهی کاری را انجام بدهی اما مجبور میشوی به کار دیگری تن بدهی. گاهی چیزی باعث آزارت میشود با اینکه بهخوبی میدانی که نباید اینگونه باشد. قدر برخی چیزها را نمیدانی درحالیکه بهخوبی میدانی که نباید هیچچیز را به دست فراموشی بسپاری.»
ونوشه
«پذیرای هر آنچه باشکه قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همانگونه که گذشته بپذیر، بی آنکه سعی در نفی آن داشته باشی، بی آنکه آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچگاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
ونوشه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
۱۴,۹۹۹۵۰%
تومان