بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه‌ شنبه‌ ها با موری | صفحه ۱۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سه‌ شنبه‌ ها با موری

بریده‌هایی از کتاب سه‌ شنبه‌ ها با موری

۴٫۴
(۲۴۰)
«ریسمان این دنیا را نه زودهنگام رها کن و نه تا دیرهنگام به آن چنگ بزن!»
.....
هر جامعه‌ای مشکلات خودش را دارد. بعید می‌دانم فرار کردن راه‌حل خوبی باشد. تو باید روی ساختن فرهنگ خودت کار کنی.
.....
«در مورد زنانی که به‌قدر کافی لاغر نیستند یا مردانی که به‌قدر کافی ثروتمند نیستند هم وضعیت همین‌گونه است. تمام این‌ها معیارهایی است که توسط فرهنگ به شما تلقین شده است. این‌ها را باور نکن.»
.....
موری گفت: «منظور من از ساختن خرده ‌فرهنگ‌های خودمان، همین است. نمی‌گویم کل قوانین جامعه را زیر پا بگذاری. به‌طور مثال من برهنه در کوچه و خیابان نمی‌گردم. چراغ‌قرمز را رد نمی‌کنم. از چنین چیزهای کوچکی پیروی می‌کنم اما مسائل بزرگ مثل‌ اینکه چطور فکر کنیم، برای چه چیزی ارزش قائل باشیم... این‌گونه مسائل را باید خودت انتخاب کنی. نمی‌توانی بگذاری هیچ‌کس یا هیچ اجتماعی در این موارد برایت تعیین و تکلیف کند.
.....
با خودم فکر کردم که چقدر وقت صرف می‌کنیم تا بدنمان را خوش‌هیکل نگه‌داریم، وزنه بلند می‌کنیم، دراز و نشست می‌رویم و درنهایت طبیعت تمام این‌ها را از ما می‌گیرد.
.....
بااین‌حال، من چند قانون می‌شناسم که درباره‌ی عشق و ازدواج صدق می‌کنند: اگر به دیگری احترام نگذاری، دچار مشکل خواهی شد. اگر برخی مواقع کوتاه نیایی، دچار مشکل خواهی شد. اگر نتوانی آزادانه در مورد هر آنچه بین شما رخ می‌دهد صحبت کنی، دچار مشکل خواهی شد؛ و اگر در زندگی ارزش‌های مشترکی نداشته باشید، دچار مشکل خواهید شد. ارزش‌های شما باید شبیه هم باشد.
.....
آن‌ها نمی‌دانند که از شریک زندگی‌شان چه چیزی می‌خواهند. آن‌ها حتی شناخت کاملی نسبت به خودشان هم ندارند پس از کجا باید بدانند که می‌خواهند با چه کسی ازدواج کنند؟
.....
ما در مکالمات کوتاه عالی هستیم: «حالت چطور است؟»«کجا زندگی می‌کنی؟» اما چقدر فرصت می‌کنیم تا واقعاً به حرف‌های یک نفرگوش بدهیم بدون اینکه تلاش کنیم به او چیزی بفروشیم، مخش را بزنیم، استخدامش کنیم یا یک‌چیزی در ازای آن بگیریم؟
.....
«میچ، فکر این‌که بخواهی دارایی‌هایت را به رخ بالادستانت بکشی از سرت بیرون کن. آن‌ها درهرحال از بالا به تو نگاه خواهند کرد؛ و فکر این‌ که بخواهی دارایی‌هایت را به رخ زیردستانت بکشی را هم از سرت بیرون کن. آن‌ها تنها به تو حسادت خواهند کرد. موقعیت اجتماعی تو را به هیچ جا نخواهد رساند. تنها یک قلب باز و مهربان می‌تواند برایت جایگاهی در دل همه باز کند.»
.....
بنابراین، تلویزیون همان مدل قدیمی بود، ماشینی که شارلوت می‌راند همان مدل قدیمی بود، ظرف‌ها، نقره جات و حوله‌ها، همه و همه قدیمی بودند. بااین‌حال خانه کاملاً عوض‌شده بود. خانه‌شان با عشق، آموزش و ارتباط پرشده بود. خانه‌شان با دوستی و صمیمیت، خانواده و صداقت و اشک پرشده بود. خانه‌شان باهمکاران و دانشجویان و مربیان مدیتیشن و فیزیوتراپ‌ها و پرستاران و گروهای موسیقی پرشده بود. به‌نوعی به یک خانه‌ی ثروتمند تبدیل‌شده بود...باوجود این‌که حساب بانکی موری خالی بود.
.....
بنابراین، تلویزیون همان مدل قدیمی بود، ماشینی که شارلوت می‌راند همان مدل قدیمی بود، ظرف‌ها، نقره جات و حوله‌ها، همه و همه قدیمی بودند. بااین‌حال خانه کاملاً عوض‌شده بود. خانه‌شان با عشق، آموزش و ارتباط پرشده بود.
.....
«در طول زندگی به هرکجا که رفتم، مردمانی را دیدم که خواهان یک کالای جدید بودند. خواهان یک ماشین جدید. خواهان یک ملک دیگر. خواهان جدیدترین اسباب‌بازی؛ و بعد دوست دارند مدام درباره‌ی آن با تو صحبت کنند. حدس بزن چه چیزی خریدم؟ حدس بزن چه چیزی خریدم؟ «می‌دانی همیشه این مسئله را چه طور تفسیر می‌کنم؟ این مردمان آن‌چنان تشنه‌ی عشق هستند که به دنبال جایگزین برای آن می‌گردند. آن‌ها مادیات را در آغوش می‌کشند و انتظار دارند که مادیات هم به‌نوعی آن‌ها را در آغوش بکشد؛ اما زهی خیال باطل. تو نمی‌توانی مادیات را جایگزین عشق یا مهربانی یا احترام یا رفاقت کنی.
.....
مالک چیزی بودن، خوب است. پول خوب است. صاحب املاک بیش‌تر شدن، خوب است. تجارت بیش‌تر، خوب است. هر چه بیش‌تر، بهتر. هر چه بیش‌تر، بهتر. ما این را تکرار می‌کنیم و این جملات برای ما هم تکرار می‌شود...آنقدر تکرار می‌شود که حتی کسی به خودش این زحمت را نمی‌دهد که فکر کند حقیقت چیزی غیرازاین است.
.....
ما برای چیزهای اشتباهی ارزش قائل هستیم و این باعث می‌شود زندگی‌مان معنا و مفهوم نداشته باشد.
.....
«باید چیزهای زیبا، واقعی و خوب را در این مقطع از زندگی‌ات بیابی. نگاه به گذشته باعث می‌شود همه‌چیز را مقایسه کنی و با آن رقابت کنی؛ و سن مقوله رقابتی نیست.»
.....
مسئله اینجاست که باید بپذیری که چه کسی هستی و از آن خوشحال باشی
.....
دوست ندارم این دنیا را با ترس ترک کنم. دوست دارم بدانم که چه اتفاقی در حال وقوع است، آن را بپذیرم، به صلح و آرامش برسم و آن را رها کنم.
.....
امیدوارم بتوانی قدرت شفا را در رنج و اندوه پیدا کنی.
.....
معلم هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید که تأثیراتی که می‌گذارد تا چه حد است؛ معلم بر روی ابدیت اثر می‌گذارد.»
.....
«بزرگ‌ترین چیز در زندگی این است که یاد بگیری چطور عشقت را به همه هدیه کنی و چطور اجازه بدهی عشق به وجودت راه پیدا کند.»
.....

حجم

۱۸۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۸۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۲۹,۹۹۹
۱۴,۹۹۹
۵۰%
تومان