بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۴۰)
شاید مرگ همان چیزی بود که بین همگان تساوی برقرار میکرد؛ همان پدیدهی بزرگ که موجب میشد بالاخره افراد غریبه و بیگانه برای یکدیگر اشک بریزند.
Fatemeh
«یا به هم عشق بورزید یا بمیرید»
Melika_SA
« فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمیروم.»
fereshteh
موری گفت: «میچ، بخشی از مشکل این است که همه یکجورهایی عجله دارند. مردم معنای زندگیشان را درنیافتهاند بنابراین دائماً به دنبال آن میدوند. آنها به ماشین بعدی، به خانهی بعدی و کار بعدی فکر میکنند. بعد متوجه میشوند که این چیزها هم خالی و بیمعنی است و به باز هم میدوند و میدوند.»
Masoud Masih Tehrani
«این بخشی از مفهوم خانواده است؛ اینکه خانواده فقط عشق نیست، بلکه این است که به سایر اعضا نشان بدهی که مراقبشان هستی. این همان چیزی است که زمانی که مادرم مرد، دلتنگاش شدم- چیزی که من امنیت معنوی مینامم- اینکه بدانی خانوادهات مراقبت خواهند بود. هیچچیز دیگر در این دنیا این حس را به تو نخواهد داد؛ نه پول. نه شهرت.»
وصال
دوست دارم با آن آدم حرف بزنم. دوست دارم به او بگویم مراقب اشتباهاتی که مرتکب میشوی، باش. دلم میخواهد به او بگویم کمی دیدت را بازتر کن، فریب ارزشهای قلابی را نخور؛ زمانی که کسانی که دوستت دارند حرف میزنند، به آنها گوش بده؛ فکر کن این آخرین باری است که با آنها حرف میزنی.
پریوش
فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمیروم.»
a m i r
«کارهایی را انجام بده که از قلبت برمیآیند. زمانی که این کار را انجام بدهی، احساس نارضایتی نخواهی کرد، حسادت نخواهی کرد، حسرت اموال دیگران را نخواهی خورد. برعکس، تمام وجودت پر میشود از احساس خوبی که از سایرین پس میگیری.»
پریوش
«میچ، زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.»
HooraNasari
میدانی چه چیزی احساس رضایت واقعی را در تو ایجاد میکند؟»
چی؟
«سهیم شدن هر آنچه داری با دیگران.»
مثل پیشآهنگها حرف میزنید.
«منظورم پول نیست، میچ. منظورم زمان است. نگرانیهایت. داستانهایت.
mirtabar
اگر بتوانی معنای زندگیات را پیدا کنی، دیگر هیچگاه نمیخواهی به گذشته برگردی.
parimah ahmadi
زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.»
parimah ahmadi
معلم هیچگاه نمیتواند بگوید که تأثیراتی که میگذارد تا چه حد است؛ معلم بر روی ابدیت اثر میگذارد.»
parimah ahmadi
«بزرگترین چیز در زندگی این است که یاد بگیری چطور عشقت را به همه هدیه کنی و چطور اجازه بدهی عشق به وجودت راه پیدا کند.»
parimah ahmadi
« فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمیروم.»
parimah ahmadi
چه اتفاقی برای من افتاده بود؟ زمانی به خودم قول داده بودم که هیچگاه کارم را برای پول رها نکنم، قول داده بودم که به ارتش صلح بپیوندم و در مکانهای زیبا، خارقالعاده و بکر زندگی کنم.
اما در عوض، نزدیک به ده سال بود که در دیترویت ماندگار شده بودم، در یک شغل ثابت، یک بانک مشخص و یک سلمانی.
parimah ahmadi
کمکم او را مثل معلم دومیدانیام، مربی صدا میزنم. موری هم این لقب را میپسندد.
میگوید: «مربی، قبول است؛ من مربی تو خواهم شد. تو هم میتوانی بازیکن من بشوی. تو میتوانی تمام بخشهای زیبای زندگی را بازی کنی که من برای انجامشان پیر شدهام.»
parimah ahmadi
«زندگی مجموعهای است از پسرویها و پیشرویها. تو میخواهی کاری را انجام بدهی اما مجبور میشوی به کار دیگری تن بدهی. گاهی چیزی باعث آزارت میشود با اینکه بهخوبی میدانی که نباید اینگونه باشد. قدر برخی چیزها را نمیدانی درحالیکه بهخوبی میدانی که نباید هیچچیز را به دست فراموشی بسپاری.»
«کشش دو قطب مخالف مانند کش آمدن لاستیک است. و بیشتر ما درجایی دراینبین زندگی میکنیم.»
Sheyda Shojaei
«کارهایی را انجام بده که از قلبت برمیآیند. زمانی که این کار را انجام بدهی، احساس نارضایتی نخواهی کرد، حسادت نخواهی کرد، حسرت اموال دیگران را نخواهی خورد. برعکس، تمام وجودت پر میشود از احساس خوبی که از سایرین پس میگیری.»
.....
خودت را وقف عشق به دیگران کن، خودت را وقف جامعه اطرافت کن و خودت را وقف ساختن چیزهای جدیدی کن که به تو هدف و معنا بدهد.
.....
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
تومان