بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۴
(۲۳۸)
برای اینکه به زندگیات معنا ببخشی باید خودت را وقف دوست داشتن دیگران کنی، خودت را وقف جامعه اطرافت کنی و خودت را وقف ساختن چیزی کنی که به تو انگیزه و مفهوم بدهد.
آلیس در سرزمین نجایب
موری گفت: «من به حضور کامل اعتقاد دارم. این بدین معناست که باید با آدمی باشی که کنارت است. میچ، در این لحظه که من با تو صحبت میکنم، سعی میکنم تمام تمرکزم را روی آنچه بین ما میگذرد، بگذارم. به حرفهایی که هفتهی پیش زدیم فکر نمیکنم. به اتفاقاتی که قرار است این جمعه بیفتد فکر نمیکنم. به حضور در یک برنامهی دیگر کاپل یا دربارهی داروهایی که باید بخورم، فکر نمیکنم.
«من با تو حرف میزنم. من به تو فکر میکنم.»
کسی درونم ، من است :)
کافی ست به تو فکر کنم
و فراموش کنم هر کار سادهای
که باید انجام دهم...
کسی درونم ، من است :)
موری گفت: «منظور من از ساختن خرده فرهنگهای خودمان، همین است. نمیگویم کل قوانین جامعه را زیر پا بگذاری. بهطور مثال من برهنه در کوچه و خیابان نمیگردم. چراغقرمز را رد نمیکنم. از چنین چیزهای کوچکی پیروی میکنم اما مسائل بزرگ مثل اینکه چطور فکر کنیم، برای چه چیزی ارزش قائل باشیم... اینگونه مسائل را باید خودت انتخاب کنی. نمیتوانی بگذاری هیچکس یا هیچ اجتماعی در این موارد برایت تعیین و تکلیف کند.
کسی درونم ، من است :)
«قبل از مرگ ابتدا خودت را ببخش و بعد دیگران را.»
کسی درونم ، من است :)
«پذیرای هر آنچه باشکه قادر به انجام آن هستی و هرآن چه که قادر به انجامش نیستی. گذشته را همانگونه که گذشته بپذیر، بی آنکه سعی در نفی آن داشته باشی، بی آنکه آن را نادیده بگیری؛ بیاموز که خود را ببخشی و از بخشش دیگران غافل نشو؛ و هیچگاه تصور نکن که برای انجام این کارها دیر شده است.»
کسی درونم ، من است :)
«زمانی که روی تخت هستی، با مرده هیچ فرقی نداری.»
Fatemeh
عشق برنده میشود. عشق همیشه برنده است
usofzadeh.ir
«مردم تنها زمانی پست و بد میشوند که احساس خطر کنند و این همان کاری است که فرهنگ ما میکند. این همان کاری است که اقتصاد ما میکند. در اقتصاد ما، حتی مردمی که سرِ کار میروند هم احساس خطر میکنند چون نگران از دست دادن شغلشان هستند؛ و زمانی که احساس خطر کنی، تنها به فکر خودت خواهی بود. پول برایت مثل خدا میشود. تمام اینها بخشی از فرهنگ ما است.»
کاربر ۱۳۸۷۳۹۰
«میچ، زمانی که چگونه مردن را یاد بگیری، چگونه زیستن را هم خواهی آموخت.»
نسیم رحیمی
«نکته اینجاست که مردم مرا بهعنوان یک پل میبینند. من بهاندازهی قبل زنده نیستم اما هنوز نمردهام. یکجورهایی این بین گیرکردهام.»
نسیم رحیمی
«زمانی که روی تخت هستی، با مرده هیچ فرقی نداری.»
parisa
مرگ پایان یک زندگی است، نه پایان یک رابطه.
مهدی
زمانی که روی تخت هستی، با مرده هیچ فرقی نداری.
مهدی
عشق تنها عملکرد منطقی بشر است.
مهدی
برای اینکه به زندگیات معنا ببخشی باید خودت را وقف دوست داشتن دیگران کنی، خودت را وقف جامعه اطرافت کنی و خودت را وقف ساختن چیزی کنی که به تو انگیزه و مفهوم بدهد.
مهدی
فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمیروم.
مهدی
« فرهنگی که ما داریم به مردم این اجازه را نمیدهد تا حس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند؛ و تو باید خیلی قوی باشی تا بتوانی بگویی که من زیر بار فرهنگی که برایم کارایی ندارد، نمیروم.»
fatemeh_rs
نمیتوانست درک کند که چرا دو طرف نمیتوانستند بهراحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و مشکلاتشان را حل کنند. من به او گفتم که همه بهاندازهی او باهوش نیستند.
پیام
به مردمانی فکر کردم که بیشتر ساعت کاری خود را صرف افسوس خوردن به حال خود، میکنند. چقدر مفید بود اگر هرروز یکزمان محدودشده، صرف این کار میشد و بعد به کارهای روزانه رسیدگی میشد
R Delavari
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۹۹
تومان