بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب افسردگی، اختلال دوقطبی و چند بیماری دیگر | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب افسردگی، اختلال دوقطبی و چند بیماری دیگر

بریده‌هایی از کتاب افسردگی، اختلال دوقطبی و چند بیماری دیگر

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۳.۰از ۶۴ رأی
۳٫۰
(۶۴)
چقدر انرژی افراد را حس می‌کردم و چقدر از آنها دور بودم. تفکرات من در هر زمینه‌ای برای همه گنگ بود و بی‌معنی..! همین، به مرور زمان مرا به انزوا کشاند.
خاک
آدم می‌تواند دلتنگ چیزها و جاهایی شود که ازشان خاطرات بد و کِدِری دارد..!
N
تمام این هنرمندان که در تاریخ ماندگار بودند به نوعی از یک بیماری روانی رنج می‌بردند و شاید همین بیماری برای آنها نقطهٔ الهام بود و تأثیر آنها روی من همین بیماری مشترک‌مان بود.
مسعود
خیلی احساساتی می‌شم وقتی میرم دریا یا وقتی حیوونا رو می‌بینم، خب یه جورایی دیوونه‌ام دیگه!
کسی درونم ، من است :)
میگی چرا امیدوار نیستم!؟ خب هیچ نوری نیست وسط این ظلماتی که من وایسادم. خیلی حال‌به‌هم‌زن همه چی پیش می‌ره. تا حالا یتیم‌خونه رفتی؟ من رفتم. اونجا که بری می‌فهمی جایی واسه امید نیست. وسط یه مشت بچه که معلوم نیست چی می‌خواد سرشون بیاد.
علی
دکتر تو جمع‌ها و مهمونی‌های شما هم خارج بودن یا درس خوندن تو کشورهای دیگه آپشن محسوب می‌شه؟ اصلاً دکترها با چی پز می‌دن؟ چجوری و با کیا قاطی می‌شن یا ازدواج می‌کنن؟ دکتر بدت نیاد، ولی از هرچی دکتر و قشر تحصیلکردهٔ خودشیفته‌س بدم میاد، به خصوص از جنس خارجه رفتش!
علی
چی می‌شه یه نفر از کنار شومینه تو خونه‌اش بلند می‌شه تو ترافیک بره شمال، کلاً دو روز تعطیل هست، یه روز و نصفی رو تو راه باشه، یه کلوچه بخوره برگرده... اونم اگه تو راه تصادف نکنه نمیره!
درتکاپو...
آدم می‌تواند دلتنگ چیزها و جاهایی شود که ازشان خاطرات بد و کِدِری دارد..!
سحر
مغزم مانند یک گوی شیشه‌ای که به زیر دست و پای هزار اسب‌سوار سرکش افتاده باشد، هزار تکه شده بود و هر لحظه از جایی به جای دیگر می‌رفت.
Friba
واقعاً از زندگی خسته شده بودم. هیچ امیدی، انگیزه یا دلخوشیِ خاصی نبود.
Friba
سیگار مگنای قرمزی را از پاکت درآورد و روشن کرد. من هم با پررویی یکی ازش گرفتم، آخه آدم پررویی بود.
Behrouz Nobakhsh
حالا مد شده که باید جانوری را در خانه نگه داری... این بزرگترین ظلم در حق آن حیوان می‌توانست باشد که به خاطر عقده‌های یک انسان باید در آپارتمانی زندگی کند و از تمام غرایز و سیستم اصلی زندگی‌اش دور باشد. و احمقانه‌تر از آن این‌که در بعضی از نقاط شهر که قشر مرفه‌تری هستند به اندازهٔ درآمد یک کارگر یا حتی بیشتر برای سگ یا گربه‌ای که دارند هزینه می‌کنند. به عبارتی خرج سگ آنها از خانوادهٔ آن کارگر بدبخت بیشتر است.
~m79
به راستی خواب چیست؟ یک شکاف عمیق بین زندگی و مرگ یا یک آرامش موقتی؟ خواب بر همه‌چیز ارجح هست و تنها هنگام خواب است که آدمی دست از همه چیز و همه چیز و همه چیز می‌کشد و فقط چشمهایش را می‌بندد. آیا تمام اتفاق‌های بیداری و به اصطلاح «آگاهانه» در خواب تعیین نمی‌شوند و رخ نمی‌دهند یا این بیداری و اتفاق‌های روزمره است که خواب را می‌سازد و باعث خواب دیدن می‌شود؟
Bita SepehriKian
انیشتین گفته بود «زمان توهمی دنباله دار است!»
fatemeh
سالینجر در «ناتور دشت» گفته بود «مردم همیشه برای چیزها و آدم‌های عوضی دست می‌زنند.»
fatemeh
حالا مد شده که باید جانوری را در خانه نگه داری... این بزرگترین ظلم در حق آن حیوان می‌توانست باشد که به خاطر عقده‌های یک انسان باید در آپارتمانی زندگی کند و از تمام غرایز و سیستم اصلی زندگی‌اش دور باشد. و احمقانه‌تر از آن این‌که در بعضی از نقاط شهر که قشر مرفه‌تری هستند به اندازهٔ درآمد یک کارگر یا حتی بیشتر برای سگ یا گربه‌ای که دارند هزینه می‌کنند. به عبارتی خرج سگ آنها از خانوادهٔ آن کارگر بدبخت بیشتر است.
نا آشنا
وقتی آدمی مانند من نیاز به محبت و همنشین و همسفر را در لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیهٔ زندگی‌اش احساس می‌کند طبیعتاً دارای روان سالم و شخصیت نرمالی نبوده و باید مثل یک بچهٔ تب‌کرده ازش مراقبت بشود. همیشه احساسات بر من غلبه می‌کرد و همیشه بغضم را مثل بمب ساعتی که از قبل در گلو داشتم منفجر می‌کرد و اختلالات خلقی حوصله‌سربر من غیرقابل‌مهار شده بودند.
هدیهٔ دریا
بدون اینکه علاقه‌ای به زندگیم داشته باشم دو دستی بهش چسبیده بودم. هیچ مدل کاری رو دوست نداشتم و هیچ چیزی دلخوشم نمی‌کرد ولی باز با کمال پُررویی نفس می‌کشیدم و توی دلم دردهای جسمانی و روانی‌ام را مسخره می‌کردم.
هدیهٔ دریا
وقتی بدنم می‌لرزید دوست داشتم حرف بزنم... اما کسی را نداشتم که بخواهم یا بتوانم صحبتی با او داشته باشم. بنابراین (این‌جور مواقع) کاغذهای زیادی را سیاه می‌کردم و بعدش به حال خودشان می‌گذاشتم‌شان یا بعداً دور می‌انداختم.
هدیهٔ دریا
به همان حالتی نزدیک شدم که دوست داشتم. حالت خواب! خواب در رگهای درخت! در حالی‌که هم‌زمان صدها سرنگ دیگر در حال تزریق به درخت بود و همگی با هم در رگ‌های درخت قاطی می‌شدیم...
nastaran

حجم

۵۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۵۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان