بریدههایی از کتاب پیش از آنکه بمیرم
۳٫۵
(۲۴۵)
گفت دلیل اینکه هیچوقت نمیتونین دوباره به خونه برگردین ما داشتیم معروفترین نقلقولها رو مطالعه میکردیم و در مورد معنی اونا بحث میکردیم و رسیدیم به این نقلقول از توماس وولف: «هرگز نمیتوانید دوباره به خانه بازگردید.» این نیست که لزوماً مکان یه خونه عوض شده، بلکه اینه که افرادش هم عوض میشن. بنابراین هیچچیزی مثل قبل نیست.
(:Ne´gar:)
وقتی من بچه بودم، همهی این چیزا رو دوست داشتم ــ مثل اسبها و فستیوال چاقی و رستوران گوس پوینت ــ و در طول زمان همهی اونا، یکی بعد از دیگری، فروکش کرد، و جای خودشو داد به دوستان و پیامدادن و موبایل و پسرا و لباس. اگه بهش فکر کنین، یه جورایی ناراحتکنندهست. انگار تو مردم هیچ حس تداومی وجود نداره. انگار وقتی دوازده یا سیزده سالتون میشه، یا هر سنی که دیگه بچه نیستین و یه «بزرگسال جوونین»، یه چیزی در هم میشکنه، و بعد از اون آدم کاملاً متفاوتی میشین. شاید حتا آدم کمتر شادی باشین. حتا یه آدم بدتر.
narges
جزئیاتی که الگوی خاص زندگی منن، مثل فرشهای دستباف که چیزیکه واقعاً اونا رو بیهمتا میکنه ایرادات کوچیک توی گرههاست، شکافها و موانع، و گیرکردنها که هرگز دوباره تولید نمیشن.
armind
وقتی سعی میکنین به آدما کمک کنین اینجوری میشه. پدرتون درمیآد
armind
دو قانون اساسی فرار موفقیتآمیز:
برین به جایی که خودتون بشناسینش.
برین به جایی که کسی شما رو نشناسه.
armind
چه میشد اگر فقط یک روز برای زندگیکردن وقت داشتید...
Friba
چندین سال پیش، ما توی یه کنسرت مخصوص زیر هجده سال در پکیپسی کشف کردیم که هیچچیزی مردم رو سریعتر از اشاره به یه مسئلهی ضروری زنانه کنار نمیزنه. انگار مردم فکر میکنن بهشون سرایت میکنه.
armind
من از معلم انگلیسیم، خانم هاربر، متنفرم. همیشه داره از این شاخه به اون شاخه میپره. بعضی وقتا سر کلاس میرم توی هپروت و اون یهویی در مورد لباس زیر در قرن هجدهم یا ظلم در آفریقا یا ظاهر خورشید وقتیکه از گرند کنیون طلوع میکنه حرف میزنه.
lover book
امید زنده نگهتون میداره. حتا وقتی مردین، تنها چیزیه که زنده نگهتون میداره.
aseman
وقتی جوونین، فقط دلتون میخواد بزرگتر بشین و بعدها دلتون میخواد برگردین به بچگی
بهار قربانی
بیشتر وقتا یه شب با شب بعد و هفتهای با هفتهی بعد و ماهی با ماه بعد قاطی میشه. و دیر یا زود همهمون میمیریم
maryam
«خب، تو خوششانسی که دوستای خیلی خوبی داری، و اینو میدونی. مطمئنم رزها برای خیلیا خیلی معنی دارن.»
teo;
شاید در توانتون باشه منتظر بمونین. شاید برای شما فردایی باشه. شاید برای شما هزاران یا سههزار یا دههزار فردا وجود داشته باشه، اونقدر وقت که میتونین توش حموم کنین، دور و برش غلت بزنین، اجازه بدین مثل سکه از بین انگشتاتون سُر بخوره. اونقدر وقت که میتونین هدرش بدین. اما برای بعضی از ما فقط امروز وجود داره. و حقیقت اینه که واقعاً هیچوقت نمیفهمین.
teo;
منو یاد وقتی میندازه که بیشتر از پنج سال نداشتم و زیر گرمای چراغ خونهی مادربزرگم میایستادم. این خارقالعادهست که چشما میتونن این کارو بکنن، که نور رو به گرما تبدیل کنن.
teo;
من به اونایی که خبر دارن فقط میتونم بگم: متأسفم.
teo;
هر دفعه خطو دورتر و دورتر میکشین و هربار هم ازش رد میشین. اینجوریه که آدما قدم از زمین بیرون میذارن.
teo;
آدمای دیوونه در مورد دیوونهبودن نگران نیستن همهی مشکل همینه.
teo;
اما تنها چیزیکه بهدست میآرم تاریکیه.
دیگه نمیتونم
teo;
تصوری که از مرگ داشتم این نبود
teo;
«فقط چون بوی سیگار میدی نمیتونه بهت گیر بده.»
teo;
حجم
۳۳۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۳۳۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان