بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ستون دنیایم باش | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ستون دنیایم باش

بریده‌هایی از کتاب ستون دنیایم باش

نویسنده:جنیفر نیون
امتیاز:
۳.۸از ۵۱ رأی
۳٫۸
(۵۱)
«این به معنی ادامه‌دادن نیست لیبز. این یعنی تو جهت مختلف حرکت‌کردن. همه‌ش همینه. زندگی متفاوت. دنیای متفاوت. قوانین متفاوت. ما هیچ‌وقت اون دنیای قدیمی رو پشتِ سر نمی‌ذاریم. ما فقط یه دنیای جدید خلق می‌کنیم.»
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
«چیزی‌که الان شنیدی، صدای مردن قلبم در یک مرگ سریع و ناگهانی بود.»
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
«بهتر شکارچی باشی تا شکار. حتا اگه خودتو شکار کنی.»
farez
«وزنت چقدره؟» «پنجاه‌وچهار کیلو.» همه زل می‌زنن. «اوه ببخشید، منظورت وزن فیزیکی‌م بود یا وزن روحی‌م؟»
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
«یه‌کم دیگه هجده سالم می‌شه.» «کی؟» «اول اکتبر.»
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
بعضی وقتا کل قضیه دربارهٔ یه نفر دیگه‌ست و تو فقط اتفاقی اون‌جایی. درست مثل این‌که بعضی وقتا شخص دیگه‌ای نیاز داره یه درسی رو بگیره یا یه چیزی رو تجربه کنه، حالا یا خوب یا بد و تو فقط به نوعی یه شی تزئینی هستی، مثل نقش مکمل نمایش اونا.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
«تو فقط سرت رو بگیر بالا و مشت‌هاتو پایین نگه دار.
faezehswifti
من آدم آشغالی نیستم، ولی قراره یه کار آشغالی بکنم،
عباس علی یراگدیاد
چرا اونا اینو نمی‌بینن؟ چرا یکی نمی‌گه "آهای به نظر می‌آد بار دنیا رو شونه‌هاته. بذار یه چند وقت اونو ازت بگیرم تا مجبور نباشی دائما با خودت حملش کنی."
نــے‌آیش🐋
یه فشار عجیب تو سینه و سرمه، انگار که یه مار بوآ در حال خفه‌کردنم باشه.
Fatima
سوزش کلمه رو احساس می‌کنم، درست مثل فرورفتن سوزن توی پوست، انگار خود کلمه داره سعی می‌کنه منو مثل حبابِ افکارم، بترکونه.
narges
اگه بلد بودم نقاشی بکشم تو رو می‌کشیدم و برای کشیدنت احتیاج نداشتم که به خودت نگاه کنم. چون صورت تو، تو مغز من حک شده.»
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
نسخهٔ خودم از کتابِ ما همیشه توی قصر زندگی کردیم، رو می‌ذارم روی نیمکت و یه یادداشت توش می‌نویسم: دوست عزیز، تو عجیب‌غریب نیستی. تو رو می‌خوان. تو باید باشی. تو تنها کسی هستی که این‌جایی. از ترک‌کردن قصر نترس. اون بیرون یه دنیای عالی و بزرگ هست. با عشق، یه خوانندهٔ ساده
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
دو چیزِ برتر دربارهٔ لیبی که دلم براشون تنگ می‌شه نوشتهٔ جک ماسلین ۱. احساسی که وقتی باهاش هستم دارم. انگار که خورشید رو قورت داده باشم و نور از تمام منافذم بیرون زده باشه. ۲. همه‌چیز.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
«چرا؟» «عصبی شدم.» «چرا؟» «چون روی این تاب کنار تو نشستم و تو خوشگلی.» اون مکث می‌کنه، انگار که مطمئن نیست تعریفم رو قبول کنه یا نه. ولی بعد می‌گه: «ممنون.»
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
اون یا تظاهر می‌کنه داره به این حرف فکر می‌کنه یا واقعاً داره بهش فکر می‌کنه.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
قفسه لوازمم رو باز می‌کنم و یه چیزی پرپرزنان می‌افته بیرون، روی کفشم. یه تکه کاغذه که سه بار تا شده. چند لحظه بهش خیره می‌شم، چون تجربه بهم ثابت کرده تکه‌های کاغذی که سه‌تایی تا می‌شن چیزهای خوبی نیستن.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
امکان نداره هرگز بتونم برای کسی به جز پدرم اهمیت آماده‌بودن رو توضیح بدم، این‌که همیشه یه قدم از همه‌کس و همه‌چیز جلوتر باشی.
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
«تو هیچ‌وقت کاری نکردی که ازش پشیمون بشی؟» جیوی می‌گه: «عکس گروهی سال قبل مدرسه هم جزوش حساب می‌شه؟»
Fatima
«عصبانیم، ولی دارم نفس می‌کشم.»
Fatima

حجم

۲۸۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۲۸۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان