در مقام تمثیل، پارادایم آشوب فرایند حیات را به جای جریانی مستمر و در جاده صاف و قابل ردیابی به حرکت در تونلی تاریک و پیچ در پیچ تشبیه کرده که هر آن مسئله یا حادثهای، یا بهتر بگوییم مجموعه پیچیدهای از مسائل و حوادث پیشبینینشده، سر راه موجودی که در این تونل حرکت میکند قرار میگیرد. برای موجودی که در این تونل مجبور به حرکت است و ابتدا و انتهای آن را هم نمیداند و هر لحظه نگران است که خنجری به سمتش پرتاب شود یا سنگی روی سرش بیفتد یا زیر پایش خالی شود یا ضربه وحشتناکی به شکمش بخورد، یا همه اینها با هم در یک زمان به شکلهای مختلف بر او حادث شود، طبیعی است که برداشتن هر گام رویکردی جدید خواهد بود. او ناچار است در برداشتن هر گام تمامی ظرفیتهای ذهنی خود را به کار گیرد و برای حفظ بقای خود به خلق شبکه به هم پیچیدهای از پیشبینیهای جدید دست بزند.
NL