بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چوب نروژی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چوب نروژی

بریده‌هایی از کتاب چوب نروژی

انتشارات:کتاب نشر نیکا
امتیاز:
۳.۵از ۱۰۴ رأی
۳٫۵
(۱۰۴)
نائوکو باز دست‌ها در جیب‌های ژاکت ایستاد و بی آن که نگاهش متوجه چیزی باشد، به فکر فرو رفت.
سیّد جواد
همه‌مان (تأکید می‌کنم همه‌مان، چه عادی و چه نه چندان عادی) آدم‌های ناقصی هستیم که در دنیای ناقصی زندگی می‌کنیم. با دقت مکانیکی حساب بانکی یا با اندازه‌گیری خطوط و زوایای ما با خط‌کش و نقاله زندگی نمی‌کنیم
shaparak
هنوز با دنیای بیرون سازگار نشده‌ام. خیلی چیزها را نمی‌فهمم و دستپاچه و عصبی می‌شوم.
پویا پانا
گذشته‌ها گذشته و دیگر نمی‌شود کاری با آن کرد.
پویا پانا
از طبقهٔ کارگرم. اما طبقهٔ کارگر است که چرخ دنیا را به چرخش درمی‌آورد و همین طبقه استثمار می‌شود. با ادای کلمات قلنبه سلنبه که افراد طبقهٔ کارگر ازش سر درنیاورد، کدام انقلاب کوفتی را می‌خواهید راه بیندازید؟ این دیگر چه انقلاب اجتماعی مسخره‌ای است؟ می‌گویم که من هم دوست دارم دنیا جای بهتری بشود. اگر کسی راست راستی استثمار می‌شود، باید جلویش را گرفت.
راضیه حفیظی
من از طبقهٔ کارگرم. انقلاب یا غیر آن، طبقهٔ کارگر آخرش در همان گودال گُه قدیمی دست و پا خواهد زد
زهرا۵۸
گاهی احساس می‌کنم مثل نگهبان موزه‌ای هستم - موزه‌ای عظیم و خالی که هرگز کسی پا به آن نمی‌گذارد و من در آن‌جا مراقب کسی جز خودم نیستم
پویا پانا
صبح‌ها را در روز بیشتر از همه دوست دارم. انگار همه چی تر و تازه است. ظهرها غم‌انگیز می‌شود و از غروب آفتاب متنفرم. روزهای پی در پی احساسم همین است.
پویا پانا
کتاب زیاد می‌خواندم، اما نه خیلی متنوع: دوست داشتم کتاب‌های دلخواهم را چند بار بخوانم.
پویا پانا
«دیگر نمی‌شود مرا آدمیزاد حساب کرد. فقط مشتی خاطرات از آنچه بوده‌ام باقی مانده. مهم‌ترین بخش وجودم، یعنی آنچه در درونم بود، سال‌ها پیش مرده و من فقط به خاطرات تکراری بند شده‌ام.»
vahid
مدت‌هاست که این‌جور شدم. سعی می‌کنم چیزی بگویم، اما کلمات نادرستی به ذهنم می‌رسد - کلمات نادرست، یا درست مخالف منظور خودم. سعی می‌کنم حرفم را اصلاح کنم، اما همین کار را بدتر می‌کند. سررشتهٔ مطلبی که شروع کرده‌ام، از دستم در می‌رود. انگار دوپاره شده‌ام و آن‌قدر تقلا می‌کنم تا آن‌ها را به هم بچسبانم. یک نیمه دور میلهٔ بزرگ قطوری نیمهٔ دیگر را دنبال می‌کند. نیمهٔ دیگرم به کلمات درست دسترسی دارد، اما این نیمه نمی‌تواند به آن یکی برسد
vahid
در مسیر زندگی چه چیزهایی را از دست داده‌ام: زمانی که برای همیشه از دست رفته، دوستانی که مرده یا ناپدید شده‌اند، احساساتی که هرگز باز نخواهم شناخت.
sarasoolar
نمی‌خواهم عذر و بهانه بتراشم، اما عقیده دارم تا می‌توانستم با صداقت زندگی کرده‌ام. هرگز به کسی دروغ نگفته‌ام و سال‌هاست که مراقبم به دیگران لطمه نزنم. با این حال می‌بینم که مرا توی این هزارتوی سردرگم انداخته‌اند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ از پس توضیحش برنمی‌آیم. نمی‌دانم چه باید بکنم
زهرا۵۸
همین احمق‌ها داد می‌زدند دانشگاه را برچینید! عجب شوخی بیمزه‌ای! این‌ها باد از هر سمت که می‌آمد، به همان سمت باد می‌دادند.
arman eghbali
همیشه می‌خواستم اگر بشود هفده‌ساله یا هجده‌ساله بمانم. اما دیگر نه. دیگر نوجوان نیستم. حالا دیگر احساس مسئولیت می‌کنم. دیگر آن پسری نیستم که با هم می‌رفتیم گشت و گذار. حالا دیگر بیست سالم شده. و باید بهای زندگی کردن را بپردازم.
حسین احمدی
اگر در تاریکی قیرگون گیر بیفتی، تنها کاری که می‌توانی بکنی این است که سفت و سخت بنشینی تا چشمانت به تاریکی عادت کند.
ne sa
«باران که این‌جوری می‌بارد، انگار که ما تنها آدم‌های این دنیا هستیم. کاش همین‌جور باران ببارد
بهنوش
اگر کسی حال ما را نفهمد، عین خیالمان نیست. همین است که ما را از همه متمایز می‌کند. همه نگران اینند که آدم‌های دور و برشان درکشان کنند. اما من نه، واتانابه هم نه. به هیچی‌مان نیست. خویشتن و دیگران جدا هستند.
پویا پانا
من هم بودم، حرف این عروسک خوشگل را با آن زبان شیطانی باور می‌کردم.
پویا پانا
اگر با من ازدواج کنی، در همهٔ مشکلاتم شریک می‌شوی
پویا پانا

حجم

۴۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

حجم

۴۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۰۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان