بریدههایی از کتاب نگران نباش! زندگی کن…
۴٫۳
(۳۸)
خیلی دیر میفهمیم که زندگی یعنی زندگیکردن در بافت هر روز و هر ساعت
marziyeh
« وقتی کسی غرق در انجام وظیفهای است که به او محول شده، یک نوع امنیت خوشایند، یک نوع آرامش درونی عمیق، یک نوع کرختی شاد، اعصاب او را آرام میکند. »
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
من به انتها رسیدم و زنده ماندم
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
زرتشت گفته است: « خوبی کردن به دیگران وظیفه نیست؛ لذت است چون سلامت و شادی خودت را زیاد میکند ».
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
من چند سال قبل از مرگ هنری فورد، با او مصاحبه کردم. قبل از دیدن او، انتظار داشتم ببینم فشارهای ناشی از سالهای طولانی را که صرف ساختن و ادارهکردن یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا کرده بود در چهره اش ببینم. برای همین، وقتی که دیدم در هفتاد و هشت سالگی چقدر آرام و خونسرد است تعجب کردم. وقتی از او پرسیدم آیا هرگز نگران شده است، پاسخ داد: « نه، من باور دارم که خداوند امور را اداره میکند و اینکه او نیازی به توصیهی من ندارد. وقتی خداوند در رأس امور است، معتقدم همهچیز دست آخر ختم به خیر میشود. پس برای چی باید نگران باشم؟ »
مهتاب
واضح است که شرایط به تنهایی ما را خوشحال یا غمگین نمیکنند؛ شیوهای که ما نسبت به شرایط واکنش نشان میدهیم است که احساسات ما را مشخص میکنند.
مهتاب
ما همان چیزی را که میکاریم درو میکنیم، و سرنوشت تقریباً همیشه ما را وادار میکند بهای بدیهایمان را بپردازیم.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
بچههای دیگر به من گیر میدادند و مرا به خاطر دماغ گندهام مسخره میکردند و « بچه یتیم » صدا میزدند. چنان ناراحت میشدم که میخواستم با آنها دعوا کنم، ولی آقای لافتین، کشاورزی که سرپرستی مرا قبول کرده بود به من گفته بود: « همیشه یادت باشد اجتناب از مبارزه مرد بزرگتری را میطلبد، تا ماندن و دعواکردن »
yasaman
همهی ما ـ اگر مجبور باشیم ـ میتوانیم مصیبت و فاجعه را تحمل کنیم و بر آن چیره شویم. ممکن است باور نداشته باشیم که میتوانیم، ولی ما منابع درونی فوقالعاده قدرتمندی داریم که در رویارویی با این فاجعهها در خدمت ما هستند، البته به شرطی که از آنها استفاده کنیم. ما بیشتر از آنچه فکر کنیم قوی هستیم.
مهتاب
داشتههایت را بشمار ـ نه نداشتههایت را.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
من نود درصد نگرانیهایم را با برداشتن این چهار قدم از زندگیام بیرون راندهام:
« ۱. به روی کاغذ آوردن دقیق چیزی که دربارهاش نگرانم.
« ۲. به روی کاغذ آوردن کاری که میتوانم برای رفع آن انجام دهم.
« ۳. تصمیم گرفتن دربارهی کاری که باید انجام دهم.
« ۴. عملیکردن فوری آن تصمیم ».
سید حسین
حق با جرج برنارد شاو بود که تمام این حرفها را در این جمله خلاصه کرده است: « راز بدبخت بودن داشتن مجال کافی برای فکرکردن به این موضوع است که آیا شاد هستی یا نه ».
مهتاب
یک قدم مرا کفایت میکند.
مرا هدایت کن، ای نور مهربان ...
جلوی پایم را روشن کن؛ نمیخواهم دوردستها را ببینم
taymaz
« وظیفهی اصلی ما انجام کارهایی است که دم دست هستند، نه کارهای نامعلومی در دوردستها »
Mo. Si Sakht Pour
بیشتر ما قویتر از آنچه فکر میکنیم هستیم.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
نگران نباش! زندگی کن…
Z...
چرا ما چنین احمقهایی ـ احمقهای بدبختی ـ هستیم؟
استِفن لیکاک نوشته است: « چقدر عجیب است؛ رژه کوچولوی زندگیمان را میگویم! کودک میگوید: ‹وقتی پسر بزرگی شدم›، ولی این یعنی چه؟
پسر بزرگ میگوید: ‹وقتی مرد شدم› و بعد وقتی مرد میشود، میگوید:
‹وقتی ازدواج کردم›؛ ولی بعد از متأهلشدن چی؟ این فکر به ‹وقتی بازنشسته شوم› تغییر میکند و بعد، وقتی ایام بازنشستگی از راه میرسد، او برمیگردد و به چشم اندازی که از آن عبور کرده است نگاه میکند. به نظر میرسد باد سردی بر آن میوزد؛ به نوعی او تمام آن را از دست داده است و همه بر باد رفتهاند. خیلی دیر میفهمیم که زندگی یعنی زندگیکردن در بافت هر روز و هر ساعت ».
Mo. Si Sakht Pour
در قاموس عالم تنها یک راه هست که پرداختن به گذشته بتواند سازنده باشد و دردی را دوا کند: تجزیه و تحلیلِ اشتباهات گذشته مان در کمال آرامش و خونسردی، و بهره گرفتن از درسهای آنها ـ و بعد هم فراموشکردنشان.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
، به فکر فردا نباش، چون فردا خود به فکر هست. بسنده نکردن به امروز کار شیطان است ».
negin
از آن روز تا حالا این را قانون زندگیام کردهام که تمام مشکلاتی را که دیگر نمیتوانم کاری در موردشان بکنم، توی سطل آشغال بیندازم.
کاربر ۶۰۷۳۲۵۰
حجم
۳۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان